کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین بود
در باغ جهان میوه مقصود همین بود
در کعبه و بتخانه در من نگشادند
مارا همه جا بخت بدخویش قرین بود
دل گوشه تنگی است ولی وقف غم تست
تا بود غمت در دل ما گوشه نشین بود
لب بسته ام از شکر و شکایت که رخ تو
هم راحت جان آمد وهم آفت دین بود
از خاک بتان در سر کوی تو چه دیدیم
در هر قدمی بتکده یی زیر زمین بود
تا باد صبا نافه گشا گشت عیان شد
کز زلف تو خون در جگر نافه چنین بود
کر آهوی چشمت نظر از لطف به اهلی
با آنکه سگی همچو رقیبش بکمین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آندم که مرا فرقت آن لعبت چین بود
از غایت تلخی چو دم بازپسین بود
یاد لب و دندان چو لعل و گهر او
میکردم و جز عم صدف در ثمین بود
آن عهد کجا رفت که از زلف چو شامش
[...]
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
گفتم که بسی خط خطا بر تو کشیدند
گفتا همه آن بود که بر لوح جبین بود
گفتم که چرا مهر تو را ماه بگردید؟
[...]
دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود
غمخانه درویش به از خلد برین بود
هم دولت سلطانی و هم پایه شاهی
در بارگه عشرت ما عیش کمین بود
حاجت بمی و نقل نبده مجلسیانرا
[...]
آنکس که مرا از دو جهان یار گزین بود
برگشت ز عهد من و شرطش نه چنین بود
دل بردی و بر آتش هجرم بنشاندی
امّید من و عهد تو ای دوست نه این بود
شادیم که جان در غم عشق تو بدادیم
[...]
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
گفتم که بسی خط خطا بر تو کشیدند
گفتا همه آن بود که بر لوح جبین بود
گفتم که چرا مهر تو را ماه بگردید؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.