عرش و معراج نه در خورد من زار بود
عرش من کرسی و معراج سردار بود
سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود
رشته کاین کار کند رشته زنار بود
زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست
گر همه شاخ گل تازه بود خار بود
آن زمان بر تو وزد بوی گل باغ بهشت
که گل باغ جهان در نظرت خوار بود
مستی و جامه دریدن صفت انسانست
هرکه اینها نکند صورت دیوار بود
جان بخواری کشد از سینه اهلی غم عشق
همچو آن رشته که در خاک گرفتار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد ای سید احرار! شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت، بسیار بود
برفروز آتش برزین که درین فصل شتا
آذر برزین پیغمبر آذار بود
آتشی باید چونانکه فراز علمش
[...]
تا دلم عاشق آن لعل شکربار بود
دیدهٔ من صدف لؤلؤ شهوار بود
صدف لؤلؤ شهوار بود دیدهٔ آنک
دل او عاشق آن لعل شکر بار بود
نَخَلد ناوک آن نرگس خونخوار دلم
[...]
دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
صحت چشم در آن است که بیمار بود
جسم در دامن جان بیهده آویخته است
نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟
سر به بالین فراغت نگذارد هرگز
[...]
به سر تو که توانگر شود از مشک و شکر
هر که را با سر کلک تو سر و کار بود
هر که را کار بدان چشم دل آزار بود
عجبی نیست گرش کشته شدن کار بود
شاهد ار میطلبی بر سر این کار ز من
نظم دربار شهنشاه جهاندار بود
من قوی پنجه و چشم تو ز بیماران است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.