همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار کو
همچو قدت سرونازی نازنین رفتار کو
ای چو گل در پرده ما را قوت صبر از کجا
ور گشایی پرده از رخ طاقت دیدار کو
زاهدان بیخبر منصور را بردار عشق
سنگباران میکنند اما کسی بردار کو
در شب تاریک خورشیدست شمع روی تو
بهر بیداران ولیکن دیده بیدار کو
من که از سودای زلفت کافری دیوانه ام
عارم از زنجیر آید حلقه زناز کو
سرو من گر نسبت قدت به نیشکر کنند
نیشکر را در زبان شیرینی گفتار کو
اهلی از بیداد خوبان چند میگویی سخن
سودت ای بسیار گو زین گفتن بسیار کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.