ای ملکزاده راندم ابیاتی
امتثالا لا مرک العالی
انت رکنی و منتهی املی
بک علقت حبل آمالی
فاش گویم که در ولایت فضل
ما همه بندهایم و تو والی
تالی شعر من تویی که ترا
نیست یک تن در این جهان تالی
گرچه از بهر ماست دیوانم
شد گرو در دکان بقالی
تو مده رایگان ز دست آن را
که بود قدر و قیمتش عالی
صاحبا دانی آنکه سیم و زر است
اصل شادی و بیخ خوشحالی
خاصه آن زر که در بساط قمار
شد نصیبت به پاچه و رمالی
گر از آن قسمتم دهی و چو سرو
در گلستان مکرمت بالی
دامنم پر کنی از آنچه کنی
کیسهٔ ابلهان از آن خالی
آن زمان هر دو مشتهر گردیم
تو به رندی و من به رمالی