عزیزی گفت با من دوش کای سلطان سوداگر
چرا با این قدر سامان به جنت متهم باشد
چو ماهی می کند جمع درم اما نمیداند
که صید ماهیی جایز بود کانرا درم باشد
بدو گفتم کریمش گرچه نتوان گفت البته
ولی اطلاق جنت هم به یک معنی ستم باشد
خیس مطلقش گفتن نشاید زانکه گر او را
بود با لذات بخلی بالغرض گاهی کرم باشد
به مردم میرسد فیضش ولی چون گریه شادی
پس از عمری که واقع میشود بسیار کم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زسر تا پا ی من گر همه اندوه و غم باشد
هنوز از اینچنین دردی که دارم از تو کم باشد
چگونه سر بسائی بر فلک کز غایت عزّت
به هر جا پا نهی سرها ترا زیر قدم باشد
غنیمت دان حضور درد و غم ای دل که دوران را
[...]
گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد
دلش همخوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد
حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی
همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد
ز چشم لطف بر احوال مسکینان نظر میکن
[...]
اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد
که در میزان ماه مصر گوهر سنگ کم باشد
زوصل دختر رز در جوانی کام دل بستان
که در پیری می روشن چراغ صبحدم باشد
به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر
[...]
مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد
غم اول لقمهٔ این [خوان و] الوانش الم باشد
حصیر کهنه را قیمت دل درویش می داند
سفال باده در دست سبوکش جام جم باشد
خیالم را ز عالم برده بیرون سرمه سا چشمی
[...]
جهان داور خدیوا آن توئی امروز در عالم
که پشت چرخ گردون پیش خدام تو خم باشد
نحوس چاکرانت از چه گرد آری تو کز طالع
سعود اخترانت جمله در سلک خدم باشد
میان با شگون و بی شگون فرق و تفاوت نه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.