ز گریه منع مکن دیده پر آب مرا
که برطرف کنی از کشتن اضطراب مرا
مرا بسوز پس از کشتنم که سیمابم
مگر به آب دهد کلبه خراب مرا
شکفته دیدم گل های داغ و دانستم
که سوی من نظری هست آفتاب مرا
ز دیده منت شب زنده داری از چه کشم
که غمزه ی تو به تاراج برد خواب مرا
گداخت پیکرم از جوش خون چه چاره کنم
که شیشه تاب نمی آورد شراب مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود سخن میگوید و از گریه و اضطرابش مینالد. او میخواهد که پس از مرگش، دلش نسوزد و به خاطر درد و رنجهایش، به او آرامش دهد. او همچنین به زیبایی گلها اشاره میکند و از توجه آفتاب (عشق) به خود خوشحال است. شاعر از شب زندهداری و غمزه محبوبش نیز یاد میکند که باعث بیخوابیاش شده است. در نهایت، او به چالشهای عاطفی و احساسی خود و تحمل دردهایی که ناشی از عشق است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از گریه کردن من جلوگیری نکن، چون چشمانم پر از اشک است. این اشکها میتوانند به من کمک کنند تا اضطراب و استرسم را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: مرا پس از اینکه کشتی، بسوزان؛ چون من مانند سیماب هستم که فقط با آب میتوان آن را شکل داد. با این کار، شاید بتوانی به کلبه ویران من زندگی تازهای ببخشی.
هوش مصنوعی: در اینجا تصویر زیبایی از گلهای شکفته به نمایش درآمده است که نشاندهندهی عشق و احساسات عمیق است. مشاهده این گلها باعث میشود فرد احساس کند که توجه و نگاهی محبتآمیز از سوی محبوبش به او معطوف شده است. در واقع، وجود این گلها نمایانگر زیبایی و محبت است که به او احساس گرما و نور میبخشد.
هوش مصنوعی: از چشمان تو و شب بیداری، چرا باید درد بکشم وقتی ناز چشم تو خواب مرا میدزدد؟
هوش مصنوعی: بدن من از جوش و خروش خون در حال ذوب شدن است. چه راهی دارم، زیرا شیشه نمیتواند نوشیدنی من را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیال روی تو یکباره برد خواب مرا
درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا
متاب روی ز من دلبرا و زلف متاب
که تاب زلف تو در تب فکند تاب مرا
اگر بر تو دهد میوه بهشت چرا
[...]
خیال نرگس مستت، ببست خوابم را
کمند طره شستت، ببرد تابم را
چو ذره مضطربم، سایه بر سر اندازم
دمی قرار ده، آشوب و اضطرابم را
نه جای توست دلم؟ با لبت بگو آخر
[...]
که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا
که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا
شبی که مست بکاشانه ام فرود آید
فرشته رشک برد مجلس شراب مرا
نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز
[...]
گداخت دیدن آن روی بی نقاب مرا
چو نخل موم، نمی سازد آفتاب مرا
جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا
سواد شهر بود آیه عذاب مرا
چو ماه نو به تواضع ز خاک می گذرم
[...]
خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را
مکن مکن که عمارت کند خراب مرا
چه آتشی تو نمیدانم ای بهشتی روی
که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا
هجوم گریه نمیدانم اینقدر دانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.