گداخت دیدن آن روی بی نقاب مرا
چو نخل موم، نمی سازد آفتاب مرا
جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا
سواد شهر بود آیه عذاب مرا
چو ماه نو به تواضع ز خاک می گذرم
اگر سپهر دهد بوسه بر رکاب مرا
ز پنبه سر مینا به حلقم آب چکان
نمی رود به گلو آب، بی شراب مرا
ز سینه ام دل پرداغ را برون آرید
که سیر کرد ز جان دود این کباب مرا
کسی به موی نیاویخته است خرمن گل
غم میان تو دارد به پیچ و تاب مرا
به یک دو قطره که خواهد گهر شدن روزی
رهین منت خود گو مکن سحاب مرا
عبث چه عمر به افسانه می کنی ضایع؟
چو چشم رخنه دیوار نیست خواب مرا
فغان که با همه کاوش که کرد ناخن سعی
نشد گشادی ازان غنچه نقاب مرا
چه ذره ام که به خورشید همعنان گردم؟
بس است گوشه چشمی ازان رکاب مرا
درین بهار که گل کرد رازها صائب
نشد گشادی ازان غنچه نقاب مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و آرزوهای ناکام خود سخن میگوید. او به توصیف احساسات خود و شدت علاقهاش میپردازد و تعبیرهایی از درد و رنج ناشی از جدایی و فراق ارائه میدهد. شاعر به زیبایی معشوق و تاثیر آن بر خود اشاره میکند و میگوید که وجود او به مانند آفتاب بر روح او تأثیر میگذارد. همچنین، او از اضطراب و جنونی که به خاطر عشق در دلش ایجاد شده، مینالد و نتوانستن به آسایش را بیان میکند. در نهایت، او به تلاشهای خود برای رسیدن به معشوق اشاره میکند و از ناامیدی حاصل از این تلاشها گله دارد. شعر به طور کلی، احساسی عمیق و دردناک از عشق را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: دیدن چهرهی بیپردهی تو، باعث میشود احساس کنم مانند نوشیدنیای که در حرارت آفتاب گرم میشود، دل و روح من نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و دچار ذوب شدن میشود.
هوش مصنوعی: دیوانگی من به مانند سرابی در بیابان پرورش یافته است، در حالی که من به سواد و علم شهر دسترسی داشتم که نشانهای از عذاب من بود.
هوش مصنوعی: مانند ماه نو با فروتنی از خاک عبور میکنم، اگر آسمان بر زین من بوسه بزند.
هوش مصنوعی: از پنبهای که مینا دارد، آب به گلویم نمیرود؛ چقدر بیشراب و بیحالیام!
هوش مصنوعی: از درون سینهام دل آتشین را بیرون بیاورید، چون دودی که از کباب بلند میشود، جانم را به تنگ آورده است.
هوش مصنوعی: شخصی با موهایش خرمن گلی از غم را در درون تو به وجود آورده و مرا در میان پیچ و تابهایش گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم به خاطر یکی دو قطره، مدیون لطف خودت شوم. سحاب، این باران را نده.
هوش مصنوعی: چرا عمرت را بیفایده تلف میکنی؟ چون خواب من در اینجا مانند دیدن ترکهای دیوار نیست.
هوش مصنوعی: آه، با اینکه تلاش زیادی کردم، نتوانستم از زیر پرده غنچهام بیرون بیایم و خود را نشان دهم.
هوش مصنوعی: من چه موجودی هستم که بتوانم با خورشید همرتبه شوم؟ همین که نگاهی از آن بخواهی برای من کافی است.
هوش مصنوعی: در این بهار که گلها رازهای خود را فاش کردند، من نتوانستم از آن غنچه پوشیدهای که دارم، پرده برداری کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خیال روی تو یکباره برد خواب مرا
درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا
متاب روی ز من دلبرا و زلف متاب
که تاب زلف تو در تب فکند تاب مرا
اگر بر تو دهد میوه بهشت چرا
[...]
خیال نرگس مستت، ببست خوابم را
کمند طره شستت، ببرد تابم را
چو ذره مضطربم، سایه بر سر اندازم
دمی قرار ده، آشوب و اضطرابم را
نه جای توست دلم؟ با لبت بگو آخر
[...]
که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا
که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا
شبی که مست بکاشانه ام فرود آید
فرشته رشک برد مجلس شراب مرا
نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز
[...]
به خنده ای بنواز این دل خراب مرا
به شور حشر نمکسود کن کباب مرا
خدا جزا دهد آن ابر بی مروت را!
که سد راه دمیدن شد آفتاب مرا
دلم ز شکوه خونین پرست، می ترسم
[...]
خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را
مکن مکن که عمارت کند خراب مرا
چه آتشی تو نمیدانم ای بهشتی روی
که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا
هجوم گریه نمیدانم اینقدر دانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.