گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را

وی ملک را فریضه تر از نور ماه را

ای نقش بند دولت بند قبای تو

فر همای داد به سربر کلاه را

روزی که بر نشینی تاج سفیده دم

[...]

۸ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

هوای وصل جانانم گرفتست

غم دلبر دل و جانم گرفتست

دل و دلبر نمی بینم چه دانی

که چون سودای ایشانم گرفتست

چگونه در کشم دامن ز عشقش

[...]

۹ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

صنما بسته آنم که در این منزل تست

خبری یابم زان زلف شکسته به درست

درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست

هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست

دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت

[...]

۹ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

یارب در آن کلاله چرا عقل گمره است

کان صد هزار حلقه شب رنگ بر مه است

هم در کنار سایه شمشاد اوست باغ

هم بر کران چشمه خورشید او چه است

نقش بهشت چیست از آن باغ یک گل است

[...]

۱۰ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

روزم ز هجر تو بصفت چون شب آمده است

وینک چو شمع جانم از آن بر لب آمده است

شد نور مه ز چاه زنخدان تو پدید

این چه نگر که رشک چه نخشب آمده است

روی تو مرکب شب زلف است و خوشتر آنک

[...]

۵ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

ای که گل جامه ز رنگ رخ تو چاک زده است

جان به بوی تو نواهای طربناک زده است

نرگس از جزع تو مخمور چرا گشت که گل

جام یاقوت من از لعل تو در خاک زده است

ای برانگیخته از آینه دریا گرد

[...]

۶ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

دل و جانم بره جانان است

گر بدو باز رسم جان آن است

پای در دامن صبر آرم از آنک

دست دست ستم هجران است

آن چه من می کشم از فرقت او

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

هین در دهید باده که هنگام بی غمی است

زان باده که مشرق خورشید خرمی است

تا روی چون دو پیکر در روی او کشم

زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است

آن پسته شکر گر او را چه کوچکی است

[...]

۹ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

قمری اندر بهار یار من است

مونس نالهای زار من است

فاخته طوق عشق برگردن

در غم دوست غمگسار من است

بلبل از شاخ گل گشاده زبان

[...]

۱۲ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

ای سرور کرده پادشاهت

اوج فلکست پایگاهت

تا بخت به پیش تو میان بست

سوی رفعت گشاد راهت

برحق باشد که سعد افلاک

[...]

۸ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

ما را به همه عمر سلامی نکند دوست

تمکین درودی و پیامی نکند دوست

آید بر ما گه گه از روی ترحم

بنشیند و بسیار مقامی نکند دوست

صد عشوه و صد نادره و بذله بگویم

[...]

۵ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

چه کنم قصه کز آن مایه غم بر تن چیست

با که گویم که از آن سرو روان با من چیست

جهد آتش ز دل آهن و حیران من از آنک

حال بی آتش دل آن دل چون آهن چیست

دوست مارا غم عشق آمد و دشمن دل سوخت

[...]

۶ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - به التماس دوستی گفته

 

کیست از دوران خونبارش دل صد پاره نیست

همچو آبی گرد نا اهلیش بر رخساره نیست

هیچ عاشق دیده خوش در وجود

کز رقیب دیدها سوی عدم آواره نیست

ای رفیقان عالم ترکیب اضداد است از آنک

[...]

۵ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

کریمی کو که در عالم زبون نیست

اسیر و عاجز این چرخ دون نیست

عروس بخت را گر زیوری هست

در این نه حقه آیینه گون نیست

اگر این است هستی ها که دیدم

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

ماهیست کز آن روی چو ماهت خبرم نیست

وان چهره زیبای تو پیش نظرم نیست

همچون گل در خاکم و چون شکر در آب

زان غم که ز رخسار و لبت گل شکرم نیست

بر گردون ظفرم هست ولیکن

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

در عشق تو ای جان که چو تو خوش صنمی نیست

سرگشته دلی چون من و ثابت قدمی نیست

گویند کم از یک نبود هرگز و چندم

از عشق تو سرگرم اگر کم ز کمی نیست

ما را همه شادی ز غم تست فزون باد

[...]

۶ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

عشق بازی صدم افزون افتاد

لیک زینسان نه که اکنون افتاد

دوست بس طرفه و دلخواه آمد

یار بس چابک و موزون افتاد

بر خیال رخ تو کرد گذر

[...]

۹ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

دل در طراز حلقه زلفت در اوفتاد

جان گرچه نقش بست ز دل برتر اوفتاد

در دام طره تو که پر دانه دل است

سیمرغ حسن تو چه عجایب در اوفتاد

دل خو گرفته بر رخ و رخساره تو دید

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

روزی که مرا چشم به تو خوش پسر افتد

آن روز همه کار دلم زیر سر افتد

عقلم سر خود گیرد و از پای در آید

صبرم بسر کوی تو از دست برافتد

بر خلق زسرگشته هجران خبر افتد

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ایکه قدرت صد چو گردون آورد

دور گردون چون توئی چون آورد

رأی تو رسمی که آرد در جهان

همچو رویت خوب و میمون آورد

رنگ و بوی خلق و خلقت آسمان

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۳