ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را
وی ملک را فریضه تر از نور ماه را
ای نقش بند دولت بند قبای تو
فر همای داد به سربر کلاه را
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم
گیرد پناه سایه چتر سیاه را
تخت تو چرخ باد که تاجی سپهر را
روی تو لعل باد که پشتی سپاه را
سوسن گواه دولت تست و خوش اینکه چرخ
وه نی کره زرین بار و گواه را؟
تا روز حشر جز تو که هستی فرشته ای
مردم مباد دیده این بارگاه را
یارب پناه دولت و دینش تو کرده ای
اندر پناه خویش بدار این پناه را
چندانکه ممکن است نگهدار و عمر ده
سلطان یمین دولت بهرام شاه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، ستایشی از قدرت و جایگاه سلطنت بهرام شاه است. شاعر بر این باور است که تخت سلطنت او از تاجی که بر سر دارد، خجستهتر و نور او از ماه درخشانتر است. او از چتر سیاه سایهای که بر سر شاه است، به عنوان نماد حفاظت و قدرت یاد میکند و روزی را به تصویر میکشد که شاه بر تخت نشسته و همه چیز تحت سیطره اوست. همچنین، شاعر از خداوند درخواست میکند که دین و دولت شاه را حفظ کند و عمر او را طولانی نماید. در کل، شعر نشاندهندهی عظمت و شکوه سلطنت بهرام شاه و درخواستهای شاعر برای حفظ این قدرت است.
هوش مصنوعی: تخت پادشاهی را با ارزشتر از تاج میداند و همچنین سرزمین را مهمتر از نور ماه مینگرد.
هوش مصنوعی: ای نگار که با زیباییات قدرت را به تصویر کشیدهای، همچون پیراهنی که بر دوش ماست، بر سر کلاهات فر همای عدالت را قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: در روزی که تو بر تخت مینشینی، تاجی از سفیدی بر سر خواهی داشت و سایهات مانند چتری سیاه بر زمین خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: تخت تو بر روی باد مانند است و تاجی که در آسمان بر سر داری چون زینتی گرانبهاست، همانند سنگی قیمتی که بر پشت سپاه میدرخشد.
هوش مصنوعی: سوسن نشانهی زیبایی و موفقیت توست و خوب است که زمانه به تو شایستگیات را تأیید کند.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، ای فرشته، جز تو هیچ کس دیگری نیست. مبادا چشمانت این مکان مقدس را ببینند.
هوش مصنوعی: ای خدا، تو حامی و پشتیبان دولت و دین او بودی، حالا این پشتیبانی را در آغوش حمایت خودت حفظ کن.
هوش مصنوعی: تا حدی که ممکن است، از سلطنت و زندگی بهرام شاه حمایت کن و از آن محافظت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو بتاب کردی زلف سپاه را
در تو بماند چشم به خوبی سیاه را
ای رشک مهر و ماه تو گر نیک بنگری
در مهر و ماه طیره کنی مهر و ماه را
گر هیچ بایدت که شوی مشک بوی تو
[...]
خور گرچه نور بخشد هر ماه ماه را
روبد بدیده پیشش صد راه راه را
شاهان ز تاج و گاه، شرف یافتند و او
گه تاج را شرف دهد و گاه گاه را
گر گاه در پناه وی آید ظفر دهد
[...]
مویم سپید و نامه سیه ماند از گناه
جز عذر و توبه چاره ندانم گناه را
خواهم که عفو و رحمت و لطف تو ای خدا
در کار این سپید کند آن سیاه را
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را
من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست
بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را
گر صورتی چنین به قیامت برآورند
[...]
آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را
جوید برای خفتن خود خوابگاه را
از عین اعتبار ببینم به گلرخت
زیرا قیاس نیست درازی راه را
ای سرفراز، تیغ اجل در قفا رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.