یارب در آن کلاله چرا عقل گمره است
کان صد هزار حلقه شب رنگ بر مه است
هم در کنار سایه شمشاد اوست باغ
هم بر کران چشمه خورشید او چه است
نقش بهشت چیست از آن باغ یک گل است
آب حیات چیست از آن چاه یک زه است
امید را ز دامن آن سرو جویبار
گر صد هزار دست بود جمله کوته است
هست آن چنان کشیده سرزلف او که صبح
هرگه که دم زند خجلی گویدش که است
دوش ار زباد سر دم لب خنده زد چمن
چهره گشای غنچه نسیم سحرگه است
چشم حسن چه داند قدر خیال او
آیینه خود ز صورت خوبان چه آگه است
او گر ز کرده باز نگردد مگر دکو
اندیک باز گردد به عدل شهنشه است
بهرامشه که یک نظر از شمع رای او
چون تیغ آفتاب به صد سو موجه است
شاهی خجسته صورت و فرخنده مرتبت
کز خاک بارگاهش برآسمان ره است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی و سحر طبیعت و عشق میپردازد. او از عقل گمراه سخن میگوید که بر زیبایی یک گل در بهشت و آب حیات از چاهی مینگرد که در کنار باغ است. عشق به محبوبی که درخت سرو و چشمه خورشید را تحت تأثیر خود قرار داده، به شدت ابراز میشود. زلف محبوب به قدری کشیده است که صبح خجالت میکشد. شاعر به زیبایی غنچهها و تأثیر نسیم صبحگاهی اشاره میکند و معتقد است که چشمها نمیتوانند زیبایی واقعی محبوب را درک کنند. در نهایت، به عظمت شاهی اشاره میکند که بر خاک و آسمان در حال حرکت است و بیانگر قرب و بلندی مقام اوست.
هوش مصنوعی: خداوندا، چرا در این زنجیر عاقلانه فکر نمیکنیم، در حالی که شب رنگی مانند مه به این پیچیدگیها موجود است؟
هوش مصنوعی: در کنار سایه درخت شمشاد، باغی وجود دارد و در بالای آن، چشمهای روشن و تابان مثل خورشید قرار دارد.
هوش مصنوعی: بهشت تنها به خاطر زیبایی یک گل معنا پیدا میکند و آب حیات نیز تنها از یک چاه به زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر امید را به پای آن درخت بلند و باریک کنار جویبار بسپاریم، حتی اگر صدها دست نیز آن را بگیرند، باز هم به نظر کوتاه میآید.
هوش مصنوعی: موهای او به قدری زیبا و بلند است که هر بار صبح به دنیا میآید، صبحگاهان هم از زیباییاش شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: دیروز، اگر نسیم صبحگاهی به لبخندی از گلهای چمن زندگی بخشید، چهرهی گلها هم به روی گشوده و شاداب شده است.
هوش مصنوعی: چشم زیبا چه میداند ارزش تصویر دلربایش را؟ مثل این است که آینهای از زیبایی دیگران چه خبری دارد!
هوش مصنوعی: او اگر از گذشته خود برنگردد، مگر اینکه مانند یک دکو اندیک (نوعی پرنده) به عدالت شاه باز گردد.
هوش مصنوعی: بهرامشاه، نگاهی به شمع روشن او دارد که مانند تیغی از آفتاب درخشان و پراکنده است.
هوش مصنوعی: شخصیتی خوشچهره و بلندمرتبه که از زمین کاخش به آسمان راهی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عفو گناه فضل بود انتقام عدل
زان تا به این ز چرخ برین تا زمین ره است
کی فضل را گذارد و آرد به عدل روی
دانا که از تفاوت این هر دو آگه است
شیرینی نشاط، جهان را گرفته است
صبح از هوای تر شکر آب دیده است
زین سال و ماه فرصت کارت منزه است
مژگان دمی که سایه کند روز بیگه است
تا کی غرور چیدن و واچیدن هوس
در خانه این بساط که افکندهای ته است
سعی نفس چو شمع به پستیست رهبرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.