قمری اندر بهار یار من است
مونس نالهای زار من است
فاخته طوق عشق برگردن
در غم دوست غمگسار من است
بلبل از شاخ گل گشاده زبان
نایب حال روزگار من است
ساقیا بی قرارم از می عشق
دو سه می داروی قرار من است
می خورم در بهار با رخ تو
کان بهار تو این بهار من است
گر نباشد بهار و نی ابری
ابر او چشم آبدار من است
گل سوری شکفته اندر باغ
راست گوئی رخ نگار من است
لاله بر سبزه زار پنداری
روی معشوق بر کنار من است
گوئی از دور نرگس مخمور
چشم دلبر در انتظار من است
در بنفشه نگه کنم گویم
زلف او یا تن نزار من است
هر شبی زان به مه نظاره کنم
کو ز معشوق یادگار من است
در چنین وقت بی می و معشوق
بیهده زیستن نه کار من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی عشق و بهار را توصیف میکند. شاعر از قمری که در بهار همدم اوست صحبت میکند و میگوید این پرنده مونس نالهها و غمهای اوست. فاخته نمادی از عشق است و بلبل حال و روزگار او را بیان میکند. شاعر در جستجوی آرامش از می عشق است و میگوید که بهار واقعی او در صورت معشوقش نهفته است. او حتی ابرها و باران را به چشمان آبدارش تشبیه میکند و زیباییهای طبیعت را به معشوقش نسبت میدهد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که زندگی بدون می و عشق بیمعناست.
هوش مصنوعی: قمری در بهار همراه و همدم من است و همواره با نالههای دلbroken من همراهی میکند.
هوش مصنوعی: فاخته با نشانهای از عشق بر گردن دارد و در غم دوست، غمگینی من را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: بلبل از روی گل میخواند و با صدای دلنشینش حال و احوال من را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، من از عشق بیقرار و مضطرب هستم. چند جرعه از شراب به من بده که آرامشبخش روح و دل من باشد.
هوش مصنوعی: در بهار، من نوشیدنی مینوشم در کنار چهره تو، چون بهار تو برای من بهار واقعی است.
هوش مصنوعی: اگر بهار نیاید و ابرها جمع نشوند، چشمان من همچنان پر از اشک و احساس هستند.
هوش مصنوعی: گل سرخ در باغ شکفته است و حقیقتاً زیبایی آن مانند چهره محبوب من است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گل لاله در میان چمنها، شبیه زیبایی معشوق من است که کنارم قرار دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد از دور، چشمهای دلبر شبیه نرگسهای مخمور در حال انتظار من هستند.
هوش مصنوعی: در میان گلهای بنفشه نگاه میکنم و میگویم که یا زلف اوست یا جسم نازک و لطیف من.
هوش مصنوعی: هر شب به تماشای ماه مینشینم، چون او یادگاری از معشوق من است.
هوش مصنوعی: در این زمان، زندگی کردن بدون می و معشوق برای من بیمعناست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت چشمش چو چشم یار من است
این که در دام من شکار من است
دُرج مدح تو غمگسار من است
گوشمال تو گوشوار من است
اینچنین پند بند کار من است
عکس این گوید آنکه یار من است
پیشهٔ مبتذل نه کار من است
شاعری عار اعتبار من است
کار من تا به زلف یار من است
صد هزاران گره به کار من است
هر کجا روز تیرهای بینی
دست پرورد روزگار من است
شادمانی به شدمن ارزانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.