دل و جانم بره جانان است
گر بدو باز رسم جان آن است
پای در دامن صبر آرم از آنک
دست دست ستم هجران است
آن چه من می کشم از فرقت او
چرخ کوشید بسی نتوانست
حال هجران دو یار همدم
من چگویم که بنتوان دانست
شاد میباشد حسن در غم او
که هم او در دو هم او درمان است
آه ترسم که به سلطان نرسد
که غمش بر دل من سلطان است
شاه بهرام شه مسعود آنک
صورت دولت و نقش جان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و درد فراق است. شاعر از عشق و longing (شوق) به معشوقش صحبت میکند و میگوید که زندگیاش بدون او meaningless (بیمعنا) است. توصیف میکند که صبرش را گسترش میدهد تا از دردی که از دوری معشوقش میکشد، بکاهد. او همچنین با حسرت به حال هجران دو یار مینگرد و میگوید که گرچه شادمان است، اما غم یار در دلش سنگینی میکند. در پایان، شاعر به شاه بهرام اشاره کرده و او را به عنوان نمادی از دولت و جان معرفی میکند.
هوش مصنوعی: دل و جانم برای محبوبم است و اگر بتوانم دوباره به او نزدیک شوم، تنها به خاطر او زندگیام ارزش خواهد داشت.
هوش مصنوعی: من به دامن صبر پناه میآورم، زیرا بر من سختیهای جدایی فرود آمده است.
هوش مصنوعی: آنچه من از جدایی او تحمل میکنم، چرخ زمان تلاش زیادی کرد اما نتوانست به آن حد برسد.
هوش مصنوعی: حالت جدا شدن از دو یار همراهم را چگونه بیان کنم که کسی نتواند درک کند.
هوش مصنوعی: حسن در غمهای خود شاد است، زیرا او میداند که هم خودش و هم غمش درمانی دارند.
هوش مصنوعی: ترسم که نکند خبر غم من به دل سلطان نرسد، چرا که این غم برای من همانند سلطانی است که بر دل من فرمانروایی میکند.
هوش مصنوعی: شاه بهرام، پادشاه مسعود، نماد قدرت و شکوه است که تجلیبخش سعادت و روح زندگی میباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر عروسی که کنون در چمن است
همه در حیرت و حسرت چو من است
شاخ از قطره چو سیمین سمن است
برگ در روضه چو زرین مجن است
آب بر شاخ بهنگام سحر
[...]
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسق پرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
[...]
ای که نه شقّۀ چرخ اطلس
بارگاهی ز سرا پردۀ تست
بهر شاگردی فرّاشات
بسته جوزا کمر خدمت چست
ماهرویان پس پردۀ غیب
[...]
گر ز خورشید بوم بی نور است
از پی ضعف خود، نه از پی اوست
مستم امروز چنین مستی مست
که زمن نیستی آمد در هست
گرنه پیوسته چنین باید بود
پس چرا عاشق و مستم پیوست
بر من انکار چرا چون همهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.