فاطمه زندی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:
وزن : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
۱_فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
دودش به سر درآمد و از پای درفتاد
معنی بیت اول :وقتی نظر فرهاد بر رخ شیرین افتاد،آه از نهادش بلند شد و از پای در آمد .[فرهاد و شیرین :---->غزل ۵۵ بیت دوم /نظر : نگاه / کنایه : دود به سر آمدن (شیفته و بی قرار گشتن ). از پای در افتادن (بیچاره و درمانده شدن )/ تلمیح : اشاره به داستان فرهاد و شیرین ]
۲_مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد
معنی بیت دوم : و هنگامی که مجنون از شراب رخسار لیلی از خود بی خود شد ، دیگر به پدر و مادر خویش نیندیشید و از زر و سیم هم چشم پوشید [ مجنون و لیلی : بیت دهم غزل هفتم / طلعت : چهره و رخسار / فارغ افتادن : بی نیاز و مستغنی گشتن . /تشبیه : طلعت به جام ( اضافه ء تشبیهی ) / تلمیح : اشاره به داستان لیلی و مجنون
۳_ رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد
یکبارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد
معنی بیت سوم : وقتی که رامین غم عشق ویس را برگزید ، از تاج و تخت پادشاهی جدا افتاد . [رامین و ویس : --->بیت دهم غزل هفتم / کلاه و کمر : تاج و کمر بند شاهی ]
۴_وامق چو کارش از غم عَذرا به جان رسید
کارش مدام با غم و آه سحر فتاد
معنی بیت چهارم : و هنگامی که کار وامق در غم عشق عذرا از حدّ تحمّل گذشت ، از آن پس مدام ، کارش غصّه خوردن و در سحر گاهان آه کشیدن بود.[وامق و عذرا : --->بیت هشتم غزل چهارم/کنایه : به جان رسیدن ( به هلاکت نزدیک شدن ، تا حدّ مردن آمدن ) / تلمیح : اشاره به داستان وامق و عذرا ]
۵_ زاین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان
مست از شراب عشق چو من بی خبر فتاد
معنی بیت پنجم : صد هزار نفر پیر و جوان مثل من از شراب عشق سرمست افتاده اند./ تشبیه : عشق به شراب /کنایه : بی خبر افتادن ( مست و بی خویش و مدهوش گشتن ).
۶ _بسیار کس شدند اسیر کمند عشق
تنها نه از برای من این شور و شر فتاد
معنی بیت ششم : این شور و شر عشق فقط گریبان مرا نگرفته است ، بلکه مردمان بسیاری اسیر کمند عشق گشته اند .[ شور و شر : ترکیب عطفی ،فتنه و آشوب / تشبیه : عشق به کمند ]
۷_ روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زآن یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
معنی بیت هفتم : روزی چشم من از سر عشق به دلبری نظری افکند و در اثر آن یک نگاه هر دو جهان در نظرم بی ارزش شد .[نظر : نگاه / کنایه : از نظر افتادن ( بی ارزش و خوار شدن ، بی اعتبار گشتن ) / آرایه ء تکرار : نظر
۸_عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
معنی بیت هشتم : عشق آمد و چنان آتشی در دلم زد که در اثر آن هزار سوز به جگرم افتاد .[ کنایه : آتش به دل زدن ( بی قرار و شیفته کردن ) سوز در جگر افتادن ( مشوّش و پریشان و نا آرام گشتن )
۹_ بر من مگیر اگر شدم آشفته دل ز عشق
مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد
معنی بیت نهم : اگر در اثر عاشقی دلی پریشان دارم ، بر من خرده مگیر ،نمونه هایی از این دست در اثر قضا و قدر ، بسیار به وجود آمده است.[گرفتن ،مواخذه کردن ، ایراد گرفتن / قضا و قدر : سرنوشت ]
۱۰ _سعدی ز خلق چند نهان راز دل کنی
چون ماجرای عشق تو یک یک به در فتاد
معنی بیت دهم : ای سعدی ، از آنجا که حکایت عشق تو تماما آشکار گشته است ، چگونه می توانی راز دل خویش را از مردم پنهان داری؟[ماجرا : سر گذشت ، آنچه اتفاق افتاده باشد / به در افتادن : فاش گشتن ،آشکار شدن ]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید ..
علی حسنی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:
در بیت هشتم
بلبلی زینجا برفت و باز گشت
بهر صید این معانی بازگشت
یعنی بلبلی از اینجا رفت و تبدیل به باز شکاری شد
برای صید کردن این معانی عمیق به اینجا برگشت
بیگانه در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - ای رنجبر:
بسیار زیبا
محمد مرادی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۶۵ - قلب مادر:
از زیبایی و غمنهفته در این شعر هر چه بگوییم کم گفته ایم...
فاطمه زندی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:
وزن : مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل
۱_زانگه که بر آن صورت ِ خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتی ام پرده بر افتاد
معنی بیت اول
از آن زمانی که چهره ء زیبایت را مشاهده کردم، از رخسار بی تابی من پرده بر افتاد و سخت بی قرار شدم [زانگه : از آن زمان / خوب : زیبا / نظر : نگاه / استعاره ء مکنیّه : صورت بی طاقتی / کنایه : پرده بر افتادن ( آشکار شدن )
۲_گفتیم که عقل از همه کاری به در آید
بیچاره فرو ماند چو عشقش به سر افتاد
معنی بیت دوم
می پنداشتم که عقل از عهدهء هر کاری بر می آید اما بیچاره وقتی عاشق شد،به کار عشق فرو ماند.[بیچاره :صفت جانشین موصوف ،درمانده و ناتوان / به سرافتادن : دریافتن و متوجه شدن ،کنایه : از کاری به در آمدن ( از عهده ء کاری بیرون آمدندو آن را به نیکی انجام دادن )/ تضاد : عقل و عشق ،به در آمدن ،فرو ماندن
۳_ شمشیر کشیده ست نظر بر سر مردم
چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد ؟
معنی بیت سوم : نگاه بر سر مردم شمشیر کشیده است.من که سپر از دستم افتاده است ،چگونه می توانم مقاومت نمایم ؟[ نظر : نگاه /سپر از دست افتادن (تسلیم و عاجز شدن )/ایهام :مردم ۱_آدمیان ۲_مردمک چشم /تناسب : شمشیر و سپر ،پای و دست /کنایه : پای داشتن (پایداری و بردباری کردن )]
۴در سوخته پنهان نَتوان داشتن آتش
ما هیچ نگفتیم و ، حکایت به در افتاد
معنی بیت چهارم :همان طور که آتش در چیز سوخته و مشتعل پنهان نمی ماند ،حکایت سوزش درون ما نیز گرچه سخن نمی گوییم آشکار شده است.[سوخته :آتشگیر و آن جامهء سوخته که بر آن از سنگ و چقماق آتش گیرند ،آنچه بدان آتش افروزند (لغت نامه )/ تناسب : سوخته ،آتش / به در افتادن : آشکار شدن ]
۵_با هرکه خبر گفتم از اوصاف جمیلش
مشتاق چنان شد که چو من بی خبر افتاد
معنی بیت پنجم:خبر وصف جمال او را با هرکس در میان نهادم ،آنچنان شیفته و مشتاق وی گردید که مثل من بی خبر و حیران ماند.[اوصاف جمیل : نیکویی ها و خصلت های زیبا / مشتاق : شیفته و عاشق /بی خبر : حیران و سرگشته ]
هان ،تا لب شیرین نسِتانَد دلت از دست !
کآن کز غم او کوه گرفت ،از کمر افتاد
معنی بیت ششم :آگاه باش که لب شیرین دل از کفت نرباید و به عشق مبتلایت نکند !زیرا کسی که از دست غم عشق شیرین لبان به کوه پناه می برد ، ناچار خود را از کمرگاه آن به زیر پرتاب میکند.[هان: صوت ، کلمه ای برای تنبیه و آگاهانیدن / کوه گرفتن : سر به کوه گذاشتن و به کوه رفتن ./ایهام :لب شیرین ۱_ لب زیبا ۲_ لب شیرین معشوقه ء خسرو پرویز که فرهاد به او دل باخت.-->۵۵/۲/ کنایه : از دست ستاندن (شیفته و عاشق کردن )از کمر افتادن (بی صبر و طاقت گشتن )/ تلمیح : اشاره به ماجرای فرهاد و شیرین /ایهام : از کمر افتاد ،از کمر کوه افتاد ۲_از پای در آمد
۷_صاحب نظران این نفَسِ گرم ِ چو آتش
دانند که در خرمن من بیشتر افتاد
معنی بیت هفتم :صاحب دلان می دانند که نفس گرم عشق که چونان آتشی است ،خرمن مرا بیش از دیگران به آتش کشیده است .[صاحب نظران : روشن دلان و آگاهان ،کسانی که به چشم دل در کارها نگرند ./ کنایه : نفس گرم ( دم ِ گیرا نفس اثر بخش ،آه سوزناک )آتش در خرمن افتادن (هستی و وجود به باد دادن و نابود شدن )/تضاد : آتش ،خرمن / تناسب : گرم ،آتش
۸_ نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع
کَاوَّل نظرم هر چه وجود از نظر افتاد
معنی بیت هشتم : برآن چهره ء زیبا به دقّت نگریستم .در همان نگاه اول هر چیز که در هستی وجود داشت ،در نظرم بی قدر گردید [منظر : چهره و صورت /مطبوع : خوش آیند و زیبا /وجود : صفت است جانشین موصوف ،موجود ./جناس زاید و اشتقاق : نظر ،منظر /آرایه ء تکرار:نظر ]
۹_سعدی نه حریف غم او بود ،ولیکن
با رستم دستان بزند هرکه در افتاد
معنی بیت نهم :سعدی از عهد ه ء غم عشق او بر نمی آمد ،اما هرکس که با کاری بزرگ چون غم عشق در گیر شود حتی می تواند با رستم دستان هم بجنگد .[ حریف : رقیب و همآورد /رستم دستان :رستم پسر زال و دستان لقبی برای پدر رستم بود /زدن : پیکار کردن /کنایه : در افتادن ( ستیز کردن )]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید ..
مصیب مهرآشیان مسکنی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۷ - دل هوس سبزه و صحرا ندارد:
خون شود این دل که مدارا ندارد ندارد این آهنگ بسیار سخت است که اساتید بزرگ در برگردان آن عاجز هستند و ایتاد شجریان از خواندن آن صرف نظر کرده و لذا استاد سیما بینا با ارکسترکوچک و ضعیفی که سر هم کرده بود اراده بازخوانی کرد من ویدیورا که دیدم دقت کردم ببینم چه میشود ارکستر اول خارج رفت و سیما بینا با اشاره یک توقف کوتاه به آنها داد بعد فوراخودش گام را گرفت و موزیک را در قفای خود براه انداخت
H Gh در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
درود
در انگاره شیعیان تندرو به ویژه برخی روحانی نماها مولانا سنی مذهب بوده و با این اندیشه مخاطب این سروده علی نیست
در دوره دبیرستان آموزگار ادبیاتی داشتیم که می گفت برای عارفان بزرگ مذهب تنها و تنها عشق است و بس
نیشتر در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » پیر هرات:
سلام /در بیت چهارم «دام صیاد از چمن» تصحیح نشده
تشنه معرفت در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
به به
نباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
واقعا حافظ اون موقع چیزیو گفته که تا صد سال آینده هم شاید نشه به بعضی آدم های مدعی توضیح داد.
واقعا اینهمه درگیری ها سر دین و عقاید برای چیه؟
وقتی کسی به دیگران آزار نرسونه گناهی نداره و دیگه مهم نیست عقیده اش چیه
اون آدم کارش درسته حالا میخواد اسمش رو اصلا اسلام نذاره
عرفا و انسان های بزرگ از مرز عقاید خشک خودشون گذشتن و به جایی رسیدن که جز محبت و انسان دوستی چیزی نیست
این بیت نشون میده حافظ بیشتر از اینکه مسلمون باشه انسان هست
مهدییار در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند...
رضا راوند در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۷ در پاسخ به میلاد دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:
درود بر شما. بیت بسیار زیبایی هست ولی من تو خوندنش مشکل دارم. چطور باید خوند؟
رضا راوند در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶ در پاسخ به Sajjad دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:
ت تن تن ت تن تن ت تن تن ت تن
Sajjad Shirin در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:
چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
محمدجواد تقوی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:
من از بیت " گر آستین دوست بیفتد به دست من / چندان که زندهام سر من و آستان دوست" یک معنا دیگر هم برداشت میکنم :
واج آرایی حرف "سین" به نحوی است که حضرت سعدی میخات واژه سکوت و خموشی را در دل این بیت قرار دهد و بگوید آنکسی که از دوست خبری دارد باید سکوت کند و نباید جار زنان همه را مطلع کند.
سیامک نیک فام در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۶ در پاسخ به کتایون فرهادی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۹ - فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را:
ممنون از فرهاد جان عزیز
محسن خطیبی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او میآورد:
من در نسخ ویرایش شده دانشگاهی رشته ادبیات مصرع دوم بیت اول را اینگونه دیده ام
قایمش افتاده مردی خام بود
که البته صحیح تراست
پناهنده به هیچستان در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:
هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه ی هیچیم
دانیال در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۴۰ در پاسخ به این بشر (فرشید ربانی) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۹:
به نظرم درستش اینه (کلانی دژش باشد آرامگاه) یعنی دژی کلان و بزرگ آرامگاهش است
جهن یزداد در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۹ در پاسخ به علی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
شیراز و سپاهان و ری تا دویست سیصد سال پیش همگی به پهلوی خود سخن میگفتند سپاان با امدن صفویه کم کم دری گو شد شیراز زندیه و ری قاجاریه - گرچه همه مردم ایران دو زبانه بوده و دری میدانستند اما در خانه گد نمیزدند
متین عبدالهی در ۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » مردمفریب: