امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:
از غزلهای دلکش انوری است.
فتوح در تصوف نذوراتی بوده که مردم به خانقاه میدادهاند.
قبله ملت مسیح هم شراب است.
قول بوالفتوح ترانهایست که گفتهاند در وزن رباعی باشد و بوالفتوح ظاهرا مطربی بوده خوش الحان و از روی مجاز قول بوالفتوح یعنی ترانهای بسیار نیکو
علیرضا پهلوان نژاد در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل سی و سوم - دیدمش بر صورت حیوان وحشی و علیه جلد الثعلب:
باسلام
این کمترین کاری بود که میشد انجام داد
جسارت خدمت دوستان نشود بنده مترجم و زبان شناس نیستم و فقط به ترجمه لغوی اقدام کردم.
دیدمش بر صورت حیوان وحشی، روباه، در حالی که در اتاق کوچکی از پله ها نگاه می کرد، قصد گرفتم آن را ببرم، دستش را بلند کرد و این گونه و آن قدر پرید، سپس جلال تبریزی را دیدم. به صورت علامت نزد اوست پس فرار کرد پس او را گرفتم و او قصد داشت مرا گاز بگیرد پس سرش را زیر پاهایم گذاشتم و او را بسیار فشار دادم تا هر چه در او بود آمد. بیرون، بعد به پوست خوبش نگاه کردم، گفتم این برایش مناسب است که از طلا و جواهر و مروارید و یاقوت پر شود و بهتر از آن، گفتم آنچه را که می خواستم برداشتم، پس فرار کرد. ای نفر هر کجا می خواهی و به هر طرفی که دیدی بپر، اما پرش او از ترس غلبه بر اوست و در شکست شادی اش، شکی نیست که از دقایق چهابیت و دیگران تصویر می کند و می نوشد. در دلش است و می خواهد هر آنچه را که از آن مسیر برگرفته شده است که در حفظ و نوسان آن کوشیده است بفهمد و نمی تواند چون عرفان شرایطی دارد که با آن تورها ماهی نمی گیرد و صید آن شایسته نیست. شکار با این تورها صحیح و مستقیم است، آنگاه عرفان در صید آن آزاد است، صیاد، و کسی جز به انتخاب خود نمی تواند آن را بگیرد، راههای عبور از آن محدود است، او از رصدخانه شما عبور نمی کند، اما او از مسیرهای خود عبور می کند و زمین خدا وسیع است و چیزی از علم او را نمی فهمند مگر به آنچه که او بخواهد، چنان که هست، اما در عنایت و کرامت چیز دیگری می شود. در دست موسی پیچید و بر آنچه از عصا بود باقی نماند و همینطور استوانه لطافت و عصا در دست رسول و دعا در دهان موسی و آهن در دست. از داوود و کوهها با او بر من نماند، بلکه چیزی غیر از آنچه بود شده است، پس چیپس و دعوت اگر به دست بدن طاغوت بیفتد، چنان که بود نمی ماند .
کعبه باطاعتت خراباتست تا ترا بود با تو در ذاتست
کافر در هفت روده می خورد و آن کربه ای که بستر جاهل انتخاب کرده در هفتاد روده می خورد و اگر در یک شکم می خورد در هفتاد روده می خورد، زیرا همه چیز از آن است. آنچه منفور است منفور است، همچنان که همه چیز معشوق محبوب است و اگر بستر اینجا بود داخل او می شدم و نصیحتش می کردم و تا او را بیرون نکند و رانده اش نمی کردم، زیرا دینش را تباه می کند. قلبش و روحش و عقلش با عنایت صاحب عنایت اما خانه را پر از فرش کرد که در آن بپیچند و بسوزانند تا تخت از شر او و شر او خلاص شود زیرا عقیده اش را خراب می کند. در مورد صاحب عنایت و او را در حالی که ساکت است در مقابل خود تکان می دهد و خود را ویران می کند و او را با ستایش و گلاب و دعا شکار می کند، شاید روزی خداوند چشم پشمالو را باز کند ببیند چه از دست می دهد. و دوری او از رحمت مراقب، سپس با دست به گردنش می زند و می گوید: مرا هلاک کردی تا این که بارها و تصاویر اعمالم جمع شد، چنان که در آیات مکروهات اعمالم را دیدند و عقاید فاسد و ظالمانه پشت سرم در گوشه خانه جمع می شود و من خودم آنها را از سرایدار پنهان می کنم و در حالی که نگاه می کند پشت سرم نگه می دارم. سوگند به کسی که جان من در دست اوست، اگر با آن تصاویر شیطانی خداحافظی کنم، یکی یکی به سراغ چشمی میافتند و خود را آشکار میکنند و از حال آن و کوری تو در آن میگویند. مردم شهر که توانایی حضور در حماسه و جنگ را ندارند مجسمه ای برای دوئل دوئل ها و بریدن سر دشمنان و غلتیدن آنها و توپ زدن در میدان و اخراج آنها و نفرت آنها را وادار کن هر که با اوامر و نواهی خدا موافق باشد و خواننده در استماع، مانند امام در نماز باشد و مردم او را خسته کنند
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:
شمار برگرفتن: محاسبه کردن
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
لبت را گو که تدبیر دیت کن
سر زلفت مبر کو بیگناهست
لب قاتل است که عاشق را کشته و اکنون باید به فکر دیه باشد و موی سر بریدن و توبه اثری ندارد.
در مجالس وعظ، به نشانۀ توبه موی از سر باز میگرفتند و گاهی در قدم بر گرفتن در طریق تصوف نیز چنین میکردند زیرا که نخست مقام از مقامات سالک توبه است از هر آنچه که پیش از آن میکرده.
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
بنامیزد: به نام ایزد. چیزی مثل ماشا الله
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
قبا تنگ آمدن یعنی دشوار شدن کار
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
اندیک یعنی: خدا را شکر که، باشد که، خوب است که...
بیت نیکو:
جان و دل در کار تو کردم فدا
کار من این بود دیگر کار تست
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
شد بر سر کوی لاف عشقت
سرها همه در سر زبانها
در سر چیزی شدن: فدا شدن، مصرف کردن
آنها که لاف عشق تو را زدند همه مجبور شدند تا سرشان را بر سر حرفشان به باد دهند.
موهبت بعل در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
چه شعر زیبایی!
شعری اگزیستانسیالیستی از حکیم عمر خیام🤯
کوروش در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۳ - طلب کردن امت عیسی علیهالسلام از امرا کی ولی عهد از شما کدامست:
ای دلم مولای او ؟
یعنی چه ؟
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - در مدح سلطان اعظم سنجر:
عجب مدح با نازی!
امین در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴:
ز عمر بهره همین است مر مرا که به شعر
به رشته میکنم این زر و در و مرجان را
زنده باد!
علی شریفی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی غازی و مردی کافر که مهلت نماز به یکدیگر دادند:
با سلام
چرا نمی تونم بخونمش و فایل صوتی روش قرار بدم؟
حبیب شاکر در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:
سلام بر همراهان مهربان
ناچیز تر از ذره در این دورانیم
چون نقطه در این دایره سرگردانیم
هر قدر که بر دانش ما افزاید
دانیم ز نادانی خود کم دانیم
سپاس از همه عزیزان
جاوید اسدی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - راه عمل:
چه شعر مقبول و هدف مندی از زنده بهار... این گونه اشعار در ایران بایستی در سنین پائین آموزش داده شوند...!
داود محمدپور در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص:
باسلام وخسته نباشیدمن الان 73سال دارم واین شعر درکتاب فارسی کلاس سوم جزو درس مابود وباید انراحفظ میکردیم وبعد ازگذشت این همه سال هنوز فراموشم نشده وانرادوست داشتم ودارم
اسماء جوان در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:
مثنوی باشد چو قرآن مدل عده ای را سود و بعضی را مضل. ما ز قرآن مغز را برداشتیم. پوستش بهر خران بگذاشتیم. حرف قرآن را ندان که ظاهر است. زیر ظاهر باطنی هم قاهر است. زیر آن باطن یکی بطن دگر. که در آن خیره شود نوع بشر. زیر آن باطن یکی بطن سوم. که در او گردد خردها جمله گم. بطن چارم از نبی کس خود ندید. جز نبی بی نظیر بی ندید. الغرض تا هفت بطن ای بوالکرم. رو بجو اندر حدیث محتشم. ان للقرآن ظهرأ و بطنأ و لبطنه بطنأ الی سبعته البطن.
مهرناز راستکار در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰:
چاو چاوان . در حال چاویدن . بانگ کنان مرغی از دوری فرزند یا از بیم و جز آن .
مهرناز راستکار در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰:
چاو:ناله، بانگ، صدا
امیرالملک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶: