به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نیست
بی نشان است همه نام و نشان چیزی نیست
چند محجوب نشینی به گمان دگران
خیمه در کوی یقین زن که گمان چیزی نیست
بی زبان شو چه کنی سرغم عشق بیان
که درین مسئله تقریر زبان چیزی نیست
هستی توست حجاب تو وگر نی پیداست
که بجز دوست درین پرده نهان چیزی نیست
تا کی از صومعه آرایی پی دعوت خلق
بانگ بیهوده چو در سفره و خوان چیزی نیست
گر ز عشقت خبری هست بگو ای واعظ
ورنه خاموش که فریاد و فغان چیزی نیست
بنده عشق شدی ترک نسب گو جامی
که درین راه فلان بن فلان چیزی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که در جهان تنها خدا وجود دارد و همه چیز دیگر بیمفهوم است. شاعر به اهمیت یقین و ایمان اشاره میکند و میگوید که نباید به ظواهر و نامها دلخوش بود. او به محجوب بودن انسانها اشاره میکند و به آنها توصیه میکند که به حقیقت نزدیک شوند. درcontinuedحضور عشق الهی، زبان و کلمات قادر به بیان احساسات نیستند. شاعر همچنین متذکر میشود که هویت و وجود انسانها تنها در سایه عشق به خدا معنا دارد و در این مسیر، نسب و جایگاه اجتماعی اهمیتی ندارد. در نهایت، او از واعظ میخواهد که اگر خبری از عشق الهی دارد، بگوید وگرنه سکوت کند زیرا فریاد و زاری در این مساله هیچ معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: به خدا سوگند، در دو جهان هیچ چیز غیر از خدا وجود ندارد و همه نامها و نشانهها بیمعنا هستند.
هوش مصنوعی: اگر مدت زیادی به خاطر نظر و قضاوت دیگران خود را پنهان کنی، بهتر است که با یقین و اطمینان در راهی که به آن معتقدی قدم برداری؛ زیرا در واقع، گمان و احتمال چیز واقعی و قابل اعتمادی نیستند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، وقتی که عشق و غم در دل انسان وجود دارد، دیگر زبانی برای بیان آن احساسات نمیتوان یافت. در واقع، چنان احساسات عمیقی دارند که واژهها نمیتوانند آن را به درستی منتقل کنند.
هوش مصنوعی: وجود تو مانع در دیدن حقیقت است و اگر این حجاب کنار رود، مشخص میشود که جز دوست، چیزی در این پرده پنهان نیست.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی در دل صومعه و در عزلت خود به تزئین و زیبایی بپردازیم، در حالی که صدای دعوت ما برای مردم بیفایده است، چرا که مانند سفرهای است که هیچ چیز بر آن نیست.
هوش مصنوعی: اگر از عشق تو چیزی میدانی، ای واعظ، بگو؛ وگرنه سکوت کن، چون فریاد و ناله هیچ معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: عشق تو را به اندازهای در خود ذوب کرده که دیگر به نسب و خویشاوندی خود اهمیت نمیدهی. در این مسیر، هیچ چیز غیر از عشق وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بجز از بخل در این دور زمان چیزی نیست
جز حسد پیشهٔ این آدمیان چیزی نیست
بی نهال قد وسیب ذقن و نرگس چشم
سیر باغ و چمن وآب روان چیزی نیست
قامتت خم شد و از ناوک دم هیچ نماند
[...]
می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
پیش صاحب نظران حور و جنان چیزی نیست
هرچه از محکم و پاینده شناسی گذرد
کوه و صحرا و بر و بحر و کران چیزی نیست
دانش مغربیان فلسفهٔ مشرقیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.