گنجور

حاشیه‌ها

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل:

گفت مپشولید این آشفته را برمگردانید کار رفته را

سلام 

توضیح کلمه مپشولید در بخش چهارم( بخش بعدی خسرویی قصری معظم ساز کرد) آورده شده است .

Nima.Mmmm در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۲ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴:

خر بَد گیاه به معنای حیوانی که از نظر گوارشی مشکل دارد و نمیتواند هر گونه گیاهی را بچرد یا هرگونه گیاهی به ذایقه اش سازگارنیست.
به نظر میرسد با این معنا شعر مشکل وزن پیدا نمیکند،همچنین با اضافه کردن«ان»‌معنای مصراع هم از دست میرود.

همایون در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۱:

دوره  پس از شمس دوره ای عجیب در زندگی جلال دین است که شاید بسیار کمیاب و نایاب باشد و جای دیگری تکرار نشده باشد شاید بشود رابطه سقراط و افلاطون را مثال زد ولی هنوز بسیار با این پدیده فاصله دارد و متفاوت لست 

در غزل دیگری هم مشابه این گفتگو آمده:

سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو

وز می نو که داده‌ای جان نبرم به جان تو

 اثر شمس پس از ناپدید شدن او بسیار زنده و جاندار و کارآمد باقی می ماند و این بسیار شگفت انگیز است 

یک بخش آن مربوط به نوع ناپدید شدن شمس است که هرگز جلال دین نتوانست آنرا بپذیرد و او میخواست شمس را زنده بدارد و تا ابد او را باقی نگاه دارد و به خوبی از عهده آن بر می آید

و بخش دیگر آن اثری بی مانند است که حضور شمس در زندگی شخصی مانند جلال دین داشته است که حکایت این دو را بسیار شیرین و شکرین کرده  که همه چون مگس ها به این حکایت کشیده می‌شوند 

همایون در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۶:

گفتگوی عاشقانه با شمس که در غزل مشابه دیگر هم آمده است:

در سفر هوای تو بی‌خبرم به جان تو

نیک مبارک آمده‌ست این سفرم به جان تو

 مربوط به دوره ای پس از شمس است که عشق جلال دین به شمس پدید می آید و پس از آن دوره نوینی در زندگی او آغاز میگردد این رویداد کوچکی نیست و مشابه آن بسیار کمیاب و شاید نایاب باشد 

این عشق هر روز در او کار میکند و او را تغییر می دهد و حکایت از اثری بی مانند است که شمس در زندگی او برجای گذاشته است که همواره زنده و جاندار و کارآمدتر می نماید

احمد شامی نژاد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

در مصرع صبر قفا خورد و به راهی گریخت

عقل بلا دید و به کنجی نشست    یعنی عقل بلا و مصیبت عشق را بدید و هیچ چاره و رهایی در قبالش نیافت  منظور همین است   نه چیز دیگر     اینکه عزیزمان گفته عقل بلا و مصیبت دید معنای موافق نمی باشد

احمد شامی نژاد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

با سلام و عرض ادب و ارادت محضر همه علاقمندان ادب و عرفان

بنده به عنوان یکی از مصنفین کشور پهناور عزیزمان صاحب اثاری چون ( ارمغان سیر و سلوک ، دیوان شامی ،غزلیات ترکی جلد 1 و 2  ، بنام اسلام اما بیگانه از اسلام ، این اعتیاد خانمانسوز نیست ) اکثر عمرم را با ادبیات شعر و شاعری گذرانده ام  . در حیطه معنابخشی بهتر است بگویم یک مصرع یا یک بیت شعر می تواند معانی بسیار داشته باشد و نمی توان یک بیت شعر را محدود یا مقید به یک معنا و مفهوم ساخت مثل نهالی است که رو به رشد است تا کجا برسد معلوم نیست  انچه مهم و ضرور است رعایت محدوده عقلانی و معنوی است هیچ کسی در هیچ جایگاهی حق ندارد معنایی بر شعر بدهد که مغایر با فرهنگ عقلی و معنوی باشد معنا و مفهوم باید عقل پذیر و معنا بگیر باشد مثلا هیچ کسی حق ندارد با فساد معنی بر مقام و منزلت شعر اسیب زده و اذهان را منحرف نماید محدوده معنابخشی قواعد و ضوابطی دارد که مبتنی بر عقل و شعور و باطن یا همان حقیقت بشر می باشد و خارج از قواعد عمل کردن جنایت ادبی محسوب می گردد . بنده شاید گهگاهی بعضی معانی نابجا و قاعده شکن به چشمش بخورد اگر فرصت داشته باشم ویرایش لازم را انجام داده و صاحب معنا را به مسیر راست می کشانم از همه دوستداران شعر و ادب استدعا دارم احترام متقابل را در حیطه معنا و مفهوم حفظ بدارند اگر کسی از مدار عقلی و حقیقی خارج شود و معنای متضاد ارایه نماید با نهایت مهر و احترام هدایتش فرمایند نباید کوچکترین بی حرمتی در حق مفسرین و معنابگیران اعمال سازند

مسافر در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

 

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 991 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

 

parvizshahbazi

 

aparat

سهیل امانی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

واقعا تعجب میکنم که چطور مولانا چند صد سال جلوتر از زمان خودش زندگی میکرده. این شعر چقدر زیباست و واقعا به عنوان یه مدرس آموزش تندخوانی کیف کردم.

چو لباس تو‌ درانند لباس وصل می دوز 

یا 

چو لباس تو دراند تو لباس وصل می دوز

 

Mahmood Shams در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۱ در پاسخ به رند تشنه لب دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:

درود خواهش می کنم ، آفرین به توجه شما

که با تامل و دقت از مطلع تا مقطع غزل را می خوانید

و به سادگی عبور نمی کنید که متاسفانه امروزه کم تر دیده میشه

بعضا بدون تمرکز و تامل مثل خواندن خبر سریع گذر می کنند

، اما در پاسخ به شما دوست گرامی دو نکته به ذهنم می رسد

اول این که دیوان حضرت حافظ به دست خود شاعر جمع آوری نشده و بعد از فوت توسط دیگران انجام شده 

احتمال داره برخی از کلمات در طول تاریخ و زمان جمع آوری به دلایل مختلف از جمله اشتباه شنیداری و ..... تغییر یافته و عوض شده یعنی در بیت اول شاعر شب قدر سروده و اطرافیان شب وصل شنیده باشند ، دوم اینکه در اکثر غزلیات حافظ انسجام موضوع و مضمون وجود ندارد که یکی از ویژگی های شاعر ،  بیتی عاشقانه است ،  بیتی دیگر از همان غزل نقد اجتماعی و مقابله با زهد ریایی و دو رویی ، و  بیتی دیگر جهان بینی خود شاعر ،  یا نصحیت و پندی به مخاطب ، و ارتباط معنایی بین ابیات وجود ندارد و کمتر شاهد انسجام و ارتباط موضوعی بین ابیات هستیم و اکثراً هر بیتی معنی و مضمون مستقلی دارد

 

عباس جنت در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

بنامیزد = بنام ایزد

 

امیررضا چاراستاد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۱ در پاسخ به سیدجبار مقیمی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

سلام

من رفتم جستجو کردم برنامه‌ای در این تاریخ که نوشتید وجود نداره.

صابر در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۳) حکایت حسن بصری و شمعون:

بسیار عالیست. این داستان را شیخ در تذکرة الاولیاء ذکر کرده اند. کتاب های عطار گنجیست گرانبها

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴:

خر ان بد گیاهی که نگواردش
همی با خری روز کمتر چرد

 بی ان وزن شعر بهم میریزد من این را  درست کردم   پذیرا نشد  ناگزیر اینجا مینویسم تا  نیک و بدش دریابند

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ لبیبی » قطعات و قصاید به جا مانده » شمارهٔ ۷ - در دیوان مسعود سعد سلمان:

به شعرت ار چه عطای بزرگ داد ملک
 هنر نه از توست آن پادشا بزرگ عطاست

باید پس از شعرت ار باشد بی ان هم وزن و هم معنی راست نمی اید  من این تصحیح را نوشتم  نپذیرفتند چون  پذیرفته نشده ناچار  اینجا مینویسم

عبدالرضا فارسی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۴:

به پیش شبانان فرستادیم به پروار شیران نر دادیم

به پرواز شیر بز دادیم 

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۹ در پاسخ به Nima.Mmmm دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱:

در این حد می‌دانم عزیزم. بحث این است که نقش‌های متفاوت این دو، تکرار قافیه را توجیه نمی‌کند. مثلا اگر کسی رفت و آمد را با فعل‌ آمد قافیه کند باز هم تکرار قافیه داریم. حتی قافیه‌کردن بخواب با خواب به معنی اسم تکرار قافیه محسوب می‌شود. این مورد هم بعید می‌دانم کسی در تکراری بودن قافیه‌اش تردید کند.

پارمیس حکیمی سبزواری در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:

خیلی زیباست

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۳ در پاسخ به مهدی حافظی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲ - ارمایل و گرمایل و رهانیدن قربانیان مارهای مغزخوار روییده بر دوش ضحاک:

در کامنتهای بالا نوشته شده
ایران را پارسیان مینامیدند و انان دو دسته بودند انان که در کوه و دشت زندگی میکردند و کارشان دامداری و بازرگانی و بدرقه (همراهی و بیمه کاروانیان ) بود و دگر ابادی نشینان  - آن گروه نخست را کردان یا کردان پارسی مینامیدند
برای همین میگوید کنون کرد از ان تخمه دارد نژاد

هدهد میرزا در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی:

بیت 16 افتاده است.

روباه رزه فتاده در راه

آلوده به خون چو موی روباه

 

بیت 74 نیز افتاده است.

او بر همه مرده‌ریگ رانده

باز از همه مرده‌ریگ مانده

۱
۶۴۶
۶۴۷
۶۴۸
۶۴۹
۶۵۰
۵۵۲۴