گنجور

حاشیه‌ها

حمزه حکمی ثابت در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

با سلام خدمت همه حافظ دوستان عزیز؛

از این غزل زیبا اون بیتی که خیلی دلبری می‌کنه این بیته که خواجه فرموده:

بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند/ باده از جام تجلی صفاتم دادند

به نظر حقیر تمام عرفان اسلامی در همین بیت خلاصه شده. مصرع اول می خواد بگه که وقتی ذات احدیت جلوه گری می کنه از وجود انسان عارف هیچ چیزی باقی نمی‌مونه مگر بی چیزی و بی خودی. به مثابه موسی(ع) که پس از تجلی حق بر کوه، بی خود و مدهوش به زمین افتاد و قرآن در وصف او فرمود: "فَلَمَّا تَجَلَّیٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَیٰ صَعِقًا" موسی در اثر تجلی و شعشعه ذات الهی جز بی خودی و مدهوشی چاره دیگه ای نداشت. به تعبیر مولانا "عشق جان طور آمد عاشقا** طور مست و خرَّ موسی صاعقا". شاید مراد حافظ از باده پیمایی همین تجلیات و اشراقات ربانی باشه در مقاماتی که فرموده است:

۱- به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب/ که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

۲- ما در پیاله عکس رخ یار دیده این/ ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

۳- آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت/ کآتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت.

آری در برابر تجلی الهی جز فنا و بی خودی چاره‌ی دیگری نیست همانگونه که در برابر شراب هم جز بی خودی چاره ای نیست. خلاصه آنکه این مصرع به حقیقت فناء فی الله اشارت دارد. مصرع دوم این بیت مسئله ی بقاء بالله رو مطرح می کنه. وقتی که صفات الهی در نفس عارف تجلی می کنه، عارف خودش رو متصف به صفات الهی می بینه. این صفات، باقی به بقای ذات الهی اند و عارف هم که متخلق به خلق و صفات الهی است به بقای الهی باقی است لذا "آب حیات" و "باده" در کام او می ریزند و او را زنده جاوید می کنند. این مصرع بیانگر حدیثی از معصوم است که فرمود: "تخلقوا باخلاق الله". در یک کلام خواجه در این بیت می خواهد بفرماید که: «مُردم در ذات الهی و زنده شدم در صفات الهی»

و البته آن شب و آن روز و آن لحظه‌ای که چنین فتح بابی برای عارف میسر می شود چه لحظه ناب و چه فرخنده شبی است. آری آن شبی که عارف از ماسوی الله جدا شده و متخلق به اخلاق الهی می گردد شب قدر است. شب است و تاریک است چون همه اغیار در غیبت و تاریکی و عدم به سر می برند و البته روشنتر از صبح است چرا که جز جمال جمیل حق چیز دیگری جلوه گری نمی کند. لذا در کلام عرفا منظور از " "شب" و "سحر" همین حالت است:

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد 

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد...

 

اتابک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

عزیزان شعرشناس و ادیب تا جاییکه می تونید شرح و معنی ابیات شعرهای شاعران بزرگ رو در ذیل هر شعر بنویسید. متاسفانه به این موضوع توجهی چندان نشده و چه بسا اشعار زیبایی که عموم از حفظند بی آنکه معنی آن را بدانند.مسلما دانستن معانی حظ شعر را دو چندان میکند. برای آشنایی نسل جدید هم این موضوع مهمه و باید بهش توجه جدی کرد.

محمد هارون صادقی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:

با تقدیم سلام: 

در غزل فوق چند تا اشتباه تایپی دیده شده است که ذیلاً درج میگردد. 
چوگل از طبیعت بی‌نشان به خیال دشتی آشیان» به عوض دشتی باید اصلاح شود« داشتی» 
بیت شماره 6 مصرع دومش « چو غباز واعظ عبرتی و هواست پایهٔ منبرت» به عوض غباز اصلاح شود: « غبار» در بیت شماره 9 « غم قدر بیهده » چندان مطمئن نیستم اگر از وزن خارج نشود به عوض  بیهده « بیهوده » درست است.

از توجه تان سپاس!

محمد هارون صادقی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:

با ابراز تشکر از مدیریت مدبرانه شما!
در بیت چهارم « سخت دشوار است منظور خلایق نبشتن » نوشته شده است بجای نبشتن « زیستن » درست است لطف نموده اشتباه تایپی را اصلاح فرماید. 

 

برادر وسطی سعدی بن عبدالله بن مشرّف در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:

سلام میشه لطفا یکی بگه مقصود شاعر از مدعی بود اگرش خواب میسر میشد چیه؟

یونس عبداللهی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۰ در پاسخ به مازیار دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:

سلام

مفهومش اینه که: کسی که دوستش در زندان باشه، دیگه در بوستان چجوری میتونه عیش داشته باشه!

vafa در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۰ در پاسخ به حامد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴:

لطف کنید اشتباهات رو با ذکر منبع توضیح بدید. ادعا فایده‌ای نداره.

vafa در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش:

در بیت ۱۶ فکر کنم جفت همون چفت به معنای طاق یا همون سقف باشه. درسته؟

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - فی‌الحکمة:

6- به استعداد یابد هرکه از ما چیزکی یابد - نه اندر بدو فطرت پیش از کان الفتی طینا

***

[یزدانپناه عسکری]

زیبنده تر از کلام وحی در بیان «استعداد» چه کلامی می توان یافت، که می فرماید: (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی طه 50) «گفت پروردگار ما همان کسی است که به هر چیز آفرینش سزاوار آن را بخشیده است». موهبت و عطای الهی با اسم «المعطی»، منوط به قصدیت است. اولین مراتب وجودی، تعین جامعی است که تمام تعینات و هرچه را مشمول احدیةالجمع  باشد دربرمی گیرد، و در تعقیب آن مرتبه دوم، مرتبة مصدریَّه و فیّاضیه به قصدیت و طینت است.

vafa در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:

آیا در مصرع دوم بیت سوم "چو میوه زاید از شاخی" در واقع فعلِ مصدرِ "زاییدن" هست و به معنای به وجود آمدن، درسته؟

شما سردبیر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید:

این من و من گو که درین قالب ...

جنبش این جان من و من‌گوی در تن تو تا وقتی است که به لب برسد از لب که درگذشت،آوازه‌ی من و من خاموش می‌شود. 

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد(167)

در آسمان جان، ستاره‌ای درخشید و ماه مجلسمان شد و برای دل ناآراممان هم‌نشین و هم‌دم گشت.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننونشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
محبوب من که هیچ نیاموخت و هیچ ننوشت، با کرشمه‌ای از غیب، دشواری‌های صدها مدرس را گشود.(این بیت بیش از هر کسی زیبنده پیامبر(ص) است.تنها کسی که جز پیامبر بدون مکتب صاحب علم شده آدم است که اینجا مراد نیست. حسینعلی هروی این‌که شاه شجاع به مکتب نرفته را رد می‌کند. اما مدح ابوالفوارس؛ شاه شجاع در بیت ۵- بیت ۹ خانلری-: حافظ چند شعر با بیش از یک ممدوح دارد و ساختار شعر فارسی مانع آن نیست. سلمان-دیوان ص ۳۴۳- نیز قصیده‌ای با نعت پیامبر و سلطان اویس دارد. شرح شوق، ۲۲۱۲)
۳-به آرزوی دوست، چون باد بیمار صبا، که افتان و خیزان می‌وزد، دل عاشقان فدایی چهره چون نسرینش و چشم چون نرگسش شد.
۴- اکنون با این شوق و ارادت، دوست مرا صدرنشین میخانه می‌کند( در دریافت حال خوش)
۵- پس دلم به آرزوی رسیدن به آب حیات و جام جهان‌بین کیخسرو، به بزم شاه شجاع پیوست(خانلری: جام کیخسرو- بیت نهم است)
۶- عشرت‌سرای عشق، آباد گشت، اکنون که طاق ابروی معشوقم مهندس آن شد.
۷- برای خدا، لبت را از تراوش شراب پاک کن که دلم را به هزاران گناه وسوسه می‌کند.
۸- چشمانت با کرشمه‌ای چنان شرابی به عاشقان داد که علم ناآگاه گشت و خرد از دریافت فروماند‌.
۹- شعرم چون طلا ارزشمند است. آری! پذیرش نیکبختان و آزادگان کیمیاگری کرد.
۱۰- دوستان! برگردید از راه میکده عشق، که حافظ ازین راه رفت و همه چیزش را از دست داد( دانش، خرد و ...)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۹ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۰ - شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع:

سلام 

  خب ادراک نوشته شده چه اشکال داره 

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۸ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب برزویه الطبیب » بخش ۴:

لختی پوییدم 

پاراگراف دوم - خط دوم 

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » ابتدای کلیله و دمنه، و هو من کلام بزرجمهر البختکان » بخش ۱۱:

«چون مهلت» برسید

خط چهارم تصحیح کنید لطفاً 

 

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » ابتدای کلیله و دمنه، و هو من کلام بزرجمهر البختکان » بخش ۱۰:

در صورت تمایل برای شنیدن فایل صوتی این متن، «آزرآرشیو» راسرچ کنید

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۶ - در بیان آنکه آدمی کل است و سایر اشیا به مثابه اجزا:

آدمی چیست؟ برزخی جامع - صورت خلق و حق در او واقع 

نسخه مجمل است و مضمونش - ذات حق و صفات بیچونش 

متصل با دقایق جبروت - مشتمل بر حقایق ملکوت 

باطنش در محیط وحدت غرق - ظاهرش خشک لب به ساحل فرق 

یک صفت نیست از صفات خدا - که نه در ذات او بود پیدا

هم علیم است و هم سمیع و بصیر - متکلم مرید و حی و قدیر

همچنین از حقایق عالم - همه چیزی بود در او مدغم 

خواهی افلاک و خواهی ارکان گیر - خواه کان یا نبات و حیوان گیر

صورت نیک و بد نوشته در او - سیرت دیو و دد سرشته در او

گرنه مرآت وجه باقی بود - از چه رو شد فرشته را مسجود

بود عکس جمال حضرت پاک - اگر ابلیس پی نبرد چه باک 

هر چه در گنج کنت کنز نهان - بود، در وی خدا نمود عیان 

خلق را در ظهور پیدایی - هستی اوست علت غایی 

زانکه عرفان بود سبب آن را - و اوست مظهر کمال عرفان را

***

[یزدانپناه عسکری]

نفس واحده، محل و قلب و انسان کامل به عنوان محلی است که تمامی علوم و شناخت و مجموعه آگاهی ها در آن حک شده است. (الگوی کلیه ویژگیهای آدمی) و در کلمه آدم تحقق می یابد. (انسان اکبر آموختار و دریابنده تمامی اسما  قرآن: 2:31 ؛ 6:98). کلمه، نبی ای است، که  اسماء و آگاهی ها و علوم مجرد را ازحیث فردی با حرکت جوهری در فراسوی شناخت کیفیات انسانی منقوش است.

______

[نبی اکرم  به انسان کامل با کلام "ستون الجبّار" اشاره می­فرماید]

[تخت سلیمان انت، حولک ستون جبار (تخت سلیمان تو هستی)]

حمزه حکمی ثابت در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

فدایی ندارد ز مقصود چنگ/ وگر بر سرش تیر بارند و سنگ.  می تونه اشاره ی غریبی داشته باشه به فاجعه کربلا و منظور از «فدایی» امام حسینه که با وجود اینکه بر سرش تیر باریدند و سنگ، باز از معبود و مقصود خودش دست برنداشت.

 

 

غلامرضا صفرپور در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

سلام.بنطر بنده کل شعر در باره اخلاص است.هرگاه برای خداوند کاری دارید انجام می دهید تمام قوای مثبت عالم پشت توست همه درها باز می شود .به هر میزان از درجه اخلاص دور شوی تنگی روح وراه همراه ما می شود.

امیرالمومنین می فرمود در قلعه خیبر را خداوند از جا کند.

خرمشهر را خدا آزاد کرد.

 

امید صادقی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۲:

مال‌داری را شنیدم که به ...

سگ اصحاب الکهف را استخوانی نینداختی.

 

چرا سعدی "سگ اصحاب کهف" را در اینجا مثال می‌زند؟ طبیعتا منظور سعدی واقعا اصحاب کهف نیست چون اصحاب کهف متعلق به قبل از اسلام است. 

۱
۶۱۱
۶۱۲
۶۱۳
۶۱۴
۶۱۵
۵۲۶۱