گنجور

حاشیه‌ها

محمد مهدی احدیان در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در وصف بهار و مدح ابوحرب بختیار محمد:

بند 1  احتمالا اینگونه صحیح است: بلبلکان زند و ستا خواستند

 زند و ستا یعنی زند و اوستا. منظور مجموعه ی سرودهای کهن ، از هر نوعی است. فردوسی گوید: به زند و ستا اندرون زردهشت/ که بنمود هرگونه نرم و درشت  و دقیقی گوید: چو گلبن از گل، آتش نهاد و عکس افکند/ به شاخ او بر، دراج گشت و ستا خوان خسروانی (بنگرید به: مزدیسنا و ادب پارسی، دکتر محمد معین ص 117)

nabavar در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و سوم - هرکس این عمارت را به نیّتی می‌کند:

رضا جان

از صائب است

اگر پیگرد شاعری هستید می توانید یک بیت از شعر را در گوگل وارد کنید اغلب شاعر را خواهید یافت.

موفق باشید


صائبا ! عیب خودت گو عیب مردم را مگو

هر که عیب خود بگوید، از همه بالاتر است

 

علیرضا بدیع در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲:

مصراع یکی مانده به آخر پیش از شبرو یک واژه جا افتاده است.

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۰:

🔹شرح ابیات:

 

✍️ عشق چیره شونده و قوی در روی زمین از وجود ما انسانها نشسته است. همچنانکه گرد یتیمی و صفا از وجود گوهر بر روی دریا نمایان شده است.(برای عشق نوعی تنزل رخ داده است. عشق توانا اگر خاک نشین شده بخاطر وجود نالایق ماست.)عشق از تنهایی مصاحبت و دوستی ما را پذیرفت هم چنانکه کوه بلند و عظیم قاف از تنهایی و بی کسی با عنقا همنشین شد و به عنقا پناه برد عشق مانند کوه قاف و انسان ها به منزله عنقا هستند. عشق چون مصاحبی شایسته پیدا نکرد به ناچار مصاحبت ما آدمیان را پذیرفت.زخم های عشق و دیوانگی مجنون دوباره زنده خواهد شد زیرا عشق و جنون ما شاهین شگفت دیگری است که بر سینه صحرای دیوانگی نشسته است.(مجنون با مشاهده چنین دیوانه عاشقی دیوانه تر خواهد شد و جنونش شدت خواهد یافت.)به تیز روی خود در راه عشق تفاخر مکن زیرا خار وادی عشق بارها در پای خود برق و آتش نیز فرو رفته است.(آتش نیز از رنج و خار عشق در امان نیست.)

 

📌 تن خاکی آدمی به صفا و پاکی دل خلل و رخنه ای نمی رساند. هم چنانکه غباری که بر جام مینشیند، شراب را غبار آلود و درد آمیز نمیکند.آیینه های صاف و درخشان تحمل همدم را ندارند چون نفس همدمان آن را مکدر میکند. آری ابری که با دریا همنشین باشد زود سنگین میشود.مانند شرر و پاره آتش هر کس میتواند در درون سنگ خارا جای بگیرد با این شرط که خار در پیش چشم او مثل گل لطیف مجلس آرایی بکند.(سختی ها در پیش او مانند راحتی و آسایش باشد.)

 

✅ اگر در راه عشق خاری به پای من فرو رفت موجب سرافرازی من شد. زیرا خار راه عشق بال و پر پرواز مرا بلند کرد و مرا اوج بخشید و من چون آتشی بودم که گویی در آن خار ریختند و موجب شعله ور شدن و بالارفتن آن شد.(خار راه عشق مرا از سیر و طلب بازنداشت بلکه بال و پر مرا قدرت بخشید و نیروی پرواز مرا بیشتر کرد و باعث عروج من شد چنانکه خار قدرت آتش را زیاد میکند.)کفر و دین عارف روشن دل را مشکوک و دو دل نمیکند و آنان را از توحید و یگانگی باز نمی دارد. آیا قطره شبنمی که بر چهره گل دو رنگ نشیند صفا و یکرنگی خویش را از دست میدهد؟ای صائب کسی که یک دم با اهل دنیا همنشین باشد آیینه بصیرت او حتماً غبار خودبینی و غرور میگیرد.(دنیاداران و کسانی که به تعلقات دنیوی وابسته اند، اهل تواضع و معرفت نیستند و اهل بصیرت با آنان همنشین نباشد. نفسی و دمی چهره درخشان آینه را مکدر و تیره میکند.)

👆جناب موسی عبداللهی 

امیر شریف در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۶:

با سلام لطفا قدری در مورد شان سروده و مرگ سنایی در بالا توضیح بدهید(گفت کسی خواجه سنایی بمرد)

مصیب مهرآشیان مسکنی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۷:

صبح است بیا که می به آهنگ زنیم

چنگ،  در دل تارِ،  تارِ چنگ چنگ زنیم 

خسته شدم از ناله و فریاد و فغان

سر مست زکف سنگ به شباهنگ زنیم

مصیب مهرآشیان مسکنی، بداهه، 

با سلام این رباعیات زیبای حضرت حکیم عمر خیام مرا به عشق آوردتا این رباعی را فی البداهه بسرایم متاسفانه  رفتم مسجد محلمان که معروف به مسجد مسکنی ها است دیدم مداحی در روز عید و میلادهم دست از روضه خوانی بر نمیدارد گفتم شمامداح ها دیگر مثل شباهنگ شده اید و برتری شباهنگ باشما این است که گناه نمیکند و نالهو فریادش فقط در خرابه ها است ولی شمامکان جشن میلاد و چراغانی را هم آلوده دارید و  خوشبختانه دنبال یک رباعی که به استاد شهریار نسبت داده بودند  من از نوع شعر و واژگان پیش پا افتاده فهمیدم از مرحوم حضرت استاد شهریار نمی باشد مهذالک با نام نامی شهریار و گنجور نامور جستجو زدم این رباععی فوق آمد و از عشق در صنعت جناس این رباعی را سرودم

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۶ در پاسخ به ملیحه رجایی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

عنان در واقع هم فرمان اسب بوده، هم گاز و هم ترمز

وقتی می خواهند سرعت را کم کنند عنان را می کشند (ترمز) وقتی می خواهند با سرعت برانند عنان را رها می کنند. (گاز) 

عِنان کشیده رو ای پادشاهِ کشورِ حُسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست

یعنی سرعتت را کم کن که بر سر هر راه دادخواهی ایستاده و منتظر است در نزد تو که پادشاه کشور زیبایی هستی دادخواهی کند (یعنی آهسته رو و پاسخ عاشقانت را بده)

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

نه همین بی‌سوز عشقت ، از هوس هم گرم نیست

سفید در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۵:

 

پس گفت مرا که تاق خواهی یا جفت

گفتم به تو جفت و از همه عالم تاق... 

 

ارشک دادور در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۴ در پاسخ به ۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

جای بسی تأسف است که حضرتعالی ، استاد مشیری رو نمی شناسید 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۳:

می روَد صیّاد از پِی ، صیدِ پیکان خُورده را

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

سر شود یک دستهء گل ، خاکِ بر سر کرده را

لیلا آقامجیدی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

سلام و احترام 

وقت بخیر 

قالب شعر، قطعه است و مثنوی نیست. لطفا اصلاح کنید! 

از حسن توجهتان ممنونم! 

در پناه پروردگار پاینده باشید! 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

کس به گلبن تا به کِی بندد ، گلِ افسرده را

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۸:

جز ساده دلی ، جامهء احرام ندارد

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۳:

تو ، جان فشانِ مردمِ شیدا ندیده ای

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸:

مکن خورشیدِ من از تیغ ، بیمِ خاکسارِ خود

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

اشک‌ریزان تا غبارِ جلوه گاهش رفته‌اند

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:

ز فتراک‌ِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

آب ، پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را

۱
۶۱۰
۶۱۱
۶۱۲
۶۱۳
۶۱۴
۵۵۲۱