کژدم در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۳۱ - خیال عشق:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «غزلی است که در نه یا ده سال قبل ساختهام و آن روزی بود که وارد شدم به منزل دوست خودم دکتر حسنخان گرگانی که مرد ادیب فاضلی است (ولی خوشبختانه شعر نمیتواند بگوید). گفت: «یک هفته است خود را دچار زحمت نموده و هرچه سعی کردم یک غزل بسازم ممکن نشد.» گفتم: «بعد از این همه چیزی گفتهای یا نه؟» گفت: «فقط یک بیت:
صبوری دل و جان خواست یار من گفتم
امان ز دست من این کار برنمیآید»
من نیز فوری نشسته این غزل را ساختم ولی مطلع را جناب دکتر ساختهاند.»
کژدم در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۲۵ - دست به دامان!:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «در زمستان هزار و سیصد و بیست و نه که مرحوم محمدرفیعخان در بهار آن انتحار کرد و میتوان گفت بهار زندگی من بعد از او به خزان رفت شبی مشغول خواندن غزلیات شیخ بودیم از من درخواست کرد این غزل «آفرین خدای بر جانش» استاد را استقبال کنم و بر حسب میل او غزل زیر را ساختم.»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۸۹ خورشیدی.
کژدم در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۲۲ - غم تن:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «این غزل هم ناتمام و چند بیتش فراموش شده است. یاد دارم که وقت گفتن این غزل با مرحوم محمدرفیعخان در موضوع عوض کردن پیراهن چرک و پاره که در تن من بود گفتوگو به میان آمد.»
کژدم در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۴ - بلای هجر:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «در هزار و سیصد و بیست و یک در تهران دروازه قزوین خانهٔ حاجی عبدالمحمود بانکی که آدمی سخیالطبع و آنجا را با تمام مبل واگذار به من کرده بود، به جهت زنی که به علتی حسنآقا نامیده شده بود پس از باز شدن پای چند رفیق نامحرم و بریده شدن پای یار از آن خانه این غزل ساخته شد.»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۸۲ خورشیدی.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۷ در پاسخ به . دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
درود بر شما خیر مقدم
رضا از کرمان در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۲ در پاسخ به نعمت دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
نعمت جان سلام
برداشت وفرمایش شما درسته در خیلی از اشعار شعرا مشابه این مورد که فرمودید وجود داره وحتی در خوانش کی خوانده میشه وفکر کنم از اختیارات خواننده شعره که کی بخواند نمونه ای که الان یادمه ازمولانا
حاشا ز سواری که بود عاشق این راه
که بانگ سگ کوی دلش را بتپاند
وشاید به دلایل گویش یا نوشتار در گذشته اینچنین نوشته میشده که دوستان راهنمایی کنند مثالهای دیگر را ویرایش واضافه میکنم انشاالله.
. در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
سلام و عرض ادب و تشکر فراوان از کسانی که این مجموعه بی نظیر را بوجود آورده آمد.
نردشیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه:
منصور بر دار درست است
علیرضا رضایی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۸ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱ - پادشاهی فریدون پانصد سال بود:
کاربر جهنیزداد نوشتهاند:
"جهان خوردن و جهانخواری رامش است و نزد ایرانیان پسندیده بوده"
درحالی که چنین نبوده است بلکه در پاسخ به حملههای همسایگانِ همیشه گرسنه، ناچار بودهایم که گاهی به سرزمینشان وارد شویم و تروریستها را سرکوب کنیم.
آن زمانی که آشوربنی پال و دیگران به ایران یورش میآورده و خوزستان(به قول بابلیها ایلام) را با خاک یکسان میکردند نمیشد به کورش بزرگ بگوییم پاسخ ندهد. ضمن این که از هزینه ایران برایشان آبادانی آورده شد. این چه جهانخواری است که از خودمان برای مغلوبان هزینه میکردیم؟
دکتر حافظ رهنورد در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۹ در پاسخ به عارفه دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
تلفظ درست این واژه اَیمَن هست
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۰:
1 سُلَیمیٰ مُنذُ حَلَّتْ بِالْعراقِ
أُلاقی مِن نَواها ما أُلاقی
سُلَیمیٰ، مُصغّر سَلْمیٰ است و یکی از کاربردهای تصغیر برای نشان دادن محبت و دوستی است (مثل پسرکم در فارسی) بنابراین سُلَیمیٰ از نظر لغوی به معنی سَلْمای عزیز است.
حَلَّت: مسکن گزید، اقامت کرد، ساکن شد.
أُلاقی: فعل مضارع متکلم وحده از باب مُفاعَلة است به معنای ملاقات میکنم، رو در رو میشوم، برخورد میکنم.
نَویٰ (نوا): دوری، قصد کردن. اما اینجا به معنی دوری است.
از هنگامی که سُلَیمیٰ در عراق، مسکن گزید، رو در رو میشوم (برخورد میکنم) از دوری او آن چه با آن برخورد میکنم. (ترجمه روان: از هنگامی که سُلَیمیٰ در عراق، مسکن گزید، به سرم آمد آن چه آمد.)2 الا ای ساروان منزل دوست
إِلی رُکبانِکُم طالَ اشْتیاقی
شوق من به (دیدارِ) سوارانِ شما (سواران شما که در کاروان هستند، مسافران) به درازا کشید.
4 رَبیعُ العُمر فی مَرعیٰ حِماکُم
حَماکَ اللّهُ یا عَهدَ التَّلاقی
بهار عمر (من) در سبزهزار (خاصِ) شما گذرانده شد. ای زمان ملاقات و دیدار خداوند تو را نگهدارد. (در پناه خدا باشی)5 بیا ساقی بده رَطْل گرانم
سَقاکَ اللّهُ مِن کَأسٍ دِهاقِ
سقی: نوشاند، سقاک الله: جمله دعایی است به معنی خداوند تو را سیراب کند.
کَأس: جام
دِهاق: پر و لبریز (کَأْسٌ دِهَّاقٌ: مُتْرَعَةٌ ممتلئة ،طافِحَةٌ)
خداوند از جام های لبریز و سرشار، تو را سیراب گردند.8 درونم خون شد از نادیدن دوست
أَلا تَعْساً لِأیّامِ الْفِراقِ
تَعْس: برای نفرین کردن به کار می رود، نفرین بر، نابود باد، هلاک باد (آیه 48 سوره محمد: وَالَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ و آنان که کافر شدند نابود و هلاک شوند.)
ترجمه: ای نفرین بر روزگار جدایی، نیست و نابود باد روزگار جدایی
در جایی دیگر میفرماید:
اگر به دستِ من اُفتَد فِراق را بِکُشَم
که روزِ هجر سیَه باد و خان و مانِ فِراق9 دُموعی بَعدَکُم لا تَحْقِروها
فَکَم بحرٍ عَمیقٍ مِن سَواقٍ
دموعی: اشک های من
بَعد و بُعد (بُعد: دوری) هر دو صحیح است. اگر بَعد را به معنای «در عقب ، پشت سر ، درپی ، در جستجویِ» بگیریم
لا تَحْقِروا: حقیر و کوچک مشمارید
سَواق: جمع ساقیة، جویْها
اشکهای من که در پیِ شما روان است را کوچک مشمارید، (چون) چه بسا دریای ژرفی که از جویِ آب است. (از به هم پیوستنِ جویهای آب تشکیل شده است.)11 بساز ای مطرب خوشخوان خوشگو
به شعر فارسی صوت عراقی
عراق در اینجا ایهام دارد و به معنی یکی از گوشههای موسیقی در دستگاه ماهور و راست پنجگاه و نواست.12 عروسی بس خوشی ای دختر رَز
ولی گه گه سزاوار طلاقی
رَز: در استان فارس به درخت انگور، رَز گفته میشود. و در اینجا منظور از دختر رَز، شراب است13 مسیحای مجرد را برازد
که با خورشید سازد هموُثاقی
هموُثاقی، هموِثاقی: هماقامتگاه، همخانه، هممنزل
kaveh kaveh در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
بنام او آنچه در این غزل بلکه چکیده کل دیوان خواجه بلکه هدف آفرینش منظور نظر عشق است و دیگر هیچ که به زیبایی می فرمایند
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نَمُرده به فتوایِ من نماز کنید
رفقا تا دیر نشده برویم و عاشق شویم که باقی اضافات است چرا که در جای دیگر می فرمایند
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی
در پناه خدا
علی رحیمی باغی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:
بسیار عالی. به نوعی تفسیر قرآن به زبان شعره. هر وقت میخونم از شوق گریه می کنم. روحش قرین رحمت الهی باد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸۸:
که من خود را ندیدم ، تا به فکرِ آن دهن رفتم
نعمت در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۷ در پاسخ به پری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
چه کسی فرق کند که ماه یا اوست؟، بعد معنیش دقیقا چی میشه؟
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
سَبَتْ سَلْمیٰ بِصُدْغَیها فُؤادی
و رُوحی کُلَّ یَومٍ لی یُنادی
الصُدغ: الشَّعْرُ فوقَ الوجه من العین إِلی الأذن - موی بالای صورت از چشم تا گوش. بنابراین ترجمه کردن به «گیسو» صحیح نمی باشد چون گیسو را در دو طرف صورت نمی اندازند بلکه یا در پشت سر است یا اطراف گردن
صُدغَینِ + ها = صُدْغَیها
ترجمه: سلمی با موهای قرار گرفته در بالای صورتش دل مرا دربند و اسیر کرد و روح من هر روز به من ندا میدهد (نگارا بر من بی دل ببخشای ...)2 نگارا بر من بیدل ببخشای
و واصِلْنی علی رَغْمِ الْأَعادی
به رغم و خواسته دشمنان (که میخواهند مرا رها کنی) مرا رها نکن (پیوسته با من باش)3 حبیبا در غم سودای عشقت
تَوَکَّلْنا علی رَبِّ الْعِبادِ
بر پروردگارِ بندگان توکل کردیم.4 أَ مَنْ اَنْکَرْتَنی عَن عشق سَلْمیٰ
تُزاوَّل آن روی نِهْکو بِوادی
ای کسی که مرا از عشق سلمی عیب میکنی تو باید از اول آن روی زیبا را بدیدی5 که همچون مَت به بوتَن دل وَ اِی رَه
غَریقُ الْعِشقِ فی بَحْرِ الْوِدادِ
تا همچون من (منت) ، دل به این راه بدادی و دل، غرق عشق در دریای دوستی بشود6 به پی ماچان غَرامت بِسپُریمَن
غَرَت یک وی رَوِشتی از اَما دِی
اگر یک خلاف روش (تقصیر) از ما دیدی به پی ماچان (نوعی تنبیه صوفیانه) غرامت بسپاریم (تن به مجازات دهیم)7 غم این دل بِواتَت خورد ناچار
و غَر نه اَو بِنی آنچَت نَشادی
ناچارا باید غم این دل را بخوری وگرنه آن چه تو را شایسته نیست خواهی دید. (آنچه را نشاید، میبینی)8 دل حافظ شد اندر چین زلفت
بِلَیلٍ مُظْلِمٍ وَ اللّهُ هادی
دل حافظ به خاطر شب تاریک در چین و شکن زلفت وارد شد و خداوند هدایتگر است.
در بِلَیلٍ مُظْلِمٍ، باء در بِلَیلٍ مُظْلِمٍ یا باءِ سبب است (معنی: به سببِ) یا باءِ ظرفیت است به معنی فی.
اگر باء سبب باشد ترجمه اش می شود: دل حافظ به خاطر شب تاریک در چین و شکن زلفت وارد شد و خداوند هدایتگر است. (او را هدایت و از تاریکی نجات خواهد داد.)
اگر باء ظرفیت باشد ترجمه اش می شود: دل حافظ در شب تاریک در چین و شکن زلفت وارد شد و خداوند هدایتگر است. (او را هدایت و از تاریکی نجات خواهد داد.)ترجمه دیگری نیز میتوان در نظر گرفت که حتما ترجمۀ بهتری خواهد بود و آن هنگامی است که «شد» را به معنی از دست رفتن بگیریم. دلشده: دل از دست داده. (ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم)
در این صورت باید باء را در در بِلَیلٍ مُظْلِمٍ، باء سببیّه بگیریم:
دل حافظ به خاطر شب تار، در چین و شکن زلفت از دست رفت.
نعمت در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۹ در پاسخ به علی بیکلام دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:
هر دو حالت از لحاظ وزنی درسته
نعمت در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۶ در پاسخ به نوید مولاوردیخانی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:
البته اینم بگم چیزی که شما گفتی درسته سه تا هجای کوتاه پشت هم اومده، اما ممکنه هم درست باشه، شاعرا مثل اینکه ممکن بود گاهی به این چیزا توجه نکنند و لازم ندونن
ولی اختیارات شاعری این ابیاتم نگاه کنین:
یار منی و جان من، دولت پایدار من
باغ من و بهار من، باغ مرا خزان دهی
گشتم جمله شهر ها، نیست شکر مگر تو را
با تو مکیس چون کنم، گر تو شکر گران دهی
گشتم جنله شهر ها =
گَش + تَ + مِ + جُم + لِ + شَه + رِ + ها
به این صورت بخونین قشنگ در میاد
میبینی که اختیارات شاعری باعث چه تغییراتی در اهنگ شده
نعمت در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۰ در پاسخ به نوید مولاوردیخانی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:
درسته ولی این اشتباه وزنی داره که بالاتر توضیح دادم و حوصله توضیح ندارم
فقط بگم که:
هستند دگران -> این اشتباهه چون ۳ تا هجای کوتاه پشت هم اومده
هَس + تَن + د + دِ + گَ + ران
د و دِ و گَ کوتاهن و نباید ۳ تا پشت هم بیاد
حالتی که سایت نوشته کاملا درسته فقط به علت اختیارات شاعری، هرچند که وزن رعایت شده ولی به دلیل تبدیل دوهجای کوتاه به یک هجای بلند، و استفاده از هجای کشیده به جای یک هجای بلند و کوتاه، آهنگ شعر تغییر کرده
وزن همونه ولی آهنگش کمی متفاوت شده
بعضی وقتا این اختیارات شاعری، زیبایی آهنگ شعرو کم میکنن
فرهود در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب سی و نهم: در آیین کاتب و شرط کاتبی: