صفدر مرادی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
همه دوستان زحمت کشیدن وهرکس به اندازه بینش خود شعر حضرت مولانا را معنی(تفسیر) کردن که همه بجای خود درست وزیبا.حالا چگونه به اصل خودبرگردیم وآینه درون را از گردو غبار پاک کنیم برای رسیدن به خدا چکار باید کرد.چگونه میتوانید درون خودت راببینید وبه عشق خدائی برسید مولانا باکمک شمس راه رسیدن بخدا را پیدا کرد برای رسیدن به این عشق الهی کی تجربه دارد به من کمک کند منم اشعار مولانا رامی فهمم اما چگونه میتوانم ازچنگال غرایز ونقصهای درونی خودرانجات دهم که این نقصهاوغرایز فعال من زنگار آینه درون من هستند.کمک کنید سپاسگزارم
یوسف شیردلپور در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۰۱ دربارهٔ فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۳۶۰:
آخ آخ اخ چه رویاییست ودلنشین این دوبیت فایز چه عاشقانه چقدر دوستانه
وروان یک کلیپ از جاهای فوق العاده زیبا ی کوه درفک منطقه جیرونی را پست گذاشتم اینستاگرام وبرای کلبه هایی که الان خالی ازسکنه هستند این شعررا انتخاب کردم
رسول تیموری در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۱:
اشتباه املایی وجود دارد لطفا اصلاح شود
در مصراع آخر به جای واژه نشد ، شد نوشته شده است
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸ - انتظار فرج:
دو بیت ناب را چرا از این غزل شیوای حضرت شهریار برداشته اید؟
آنکو لهیب دوزخش از رو نمی رود
اندیشه ای کُند مگر از دود آه تو
گر اشک توبه ات به دوات مَلَک نریخت
بگذار پای من بنویسندگناه تو
حسن خوش فکر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
بیت۱: نیست غیر از آه، دلسوزی دلِ افگار را/شمعِ بالین از تبِ گرم است این بیمار را. معنی: برای کسی که غمگین است تنها همدمی که دم به دم با اوست دم و آه ناله خود اوست و برای بیمار بجای شمعی که بالای سر او روشن باشد تا تیمار او را برای پرستار تسهیل کند تب گرم و سوزان او جای شعله گرم شمع را گرفته و درواقع تب تن خودش پرستار بیماری خود بیمار است.
بیت۲: گوهر از سُفتن بود ایمن در آغوشِ صدف/به ز خاموشی نباشد محرمی اسرار را. معنی: اگر دهان صدف باز شود و درفشانی کند و مروارید سخن پراکند، صیادان دُر در میانش سوراخی می زنند و به بندی جمعش می کنند، پس جای امن دُر در دهان صدف است و چنانکه صدف از در نگهداری می کند، سکوت نیز از اسرار نگهداری می کند.
بیت۳: گل ز شبنم دیدهور گردد درین بستانسرا/از نظربازان مکن پوشیده آن رخسار را. معنی: با نشستن شبنم بر روی چهره گل گویی شبنم ها مانند چشمان آن چهره گل هستند(درخشان و گرد بودن شبنم) و گل بدین سبب عرق شبنم بر رویش نشسته جلب توجه بیشتری می کند، تو نیز گل چهره ات را مانند عفیفانی که از دیده شدن عرق شرم به چهره می آورند و دائم مستورند از ما پنهان مکن.
بیت۴: تندخویی نیکوان را دیدهبانِ عصمت است/زود میچیند تماشایی گلِ بی خار را. معنی: بقول سعدی لعبت شیرین اگر ترش ننشیند، مدعیانش طمع کنند به حلوا. به همین جهت اخم و تندخویی و بداخلاقی زیبارویان حصار و نگهبانی برای آنان است تا ظاهر پرستان دست طمع به عصمت و پاکی نیکوان دراز نکنند، همانطور که اگر گلی خار نداشته باشد هرکسی براحتی گل را میچیند و اگر خار داشته باشد، ترس رفتن خار در دست مانع دست درازی بسیاری می شود، پس هر گل اندام خوشرویی خار بدخلقی را باید داشته باشد.
بیت۵: چشم پوشیدن به است از دیدنِ نادیدنی/زین سبب آیینه گیرد از هوا زنگار را. معنی: چشم بستن و نگاه نکردن بهتر از دیدن چیزهایی است که ماذون به آن نیستیم، بدین جهت آیینه از هرآنچه حتی غبار هوا نیز کمک می گیرد تا روی خویش را که سراسر چشم است پوشاند تا آنچه مجاز به دیدنش نیست را نبیند.بیت۶: خارخارِ حرص، فِلس از طینتِ ماهی نبرد/چون ز جمعیت شود دلجمع، دنیادار را؟ معنی: ابتدا باید دانست همانطور که حسد اعمال نیک را می خورد چنانکه آتش هیزم را، باید دانست که حرص هم حکمت را می خورد و گفته اند: الطَّمَعُ یُذهِبُ الحِکمَةَ مِن قُلوبِ العُلَماءِ. طمع حکمت را از دلهای دانشمندان می برد. و نیز باید این حدیث را هم شنید که گفته اند: أصلُ الشَّرَهِ الطَّمَع. ریشه سیری ناپذیری، طمع است. پس بعنوان مقدمه باید گفت ماهی حریص آب است و با اینکه آب می خورد بلافاصله دوباره آب می خورد و انگار دائما می گوید: آب، آب و از آب سیر نمی شود. این بخش با حدیث دوم در ارتباط است. در بیت ما فلس را که هنگام دست کشیدن خلاف جهت بر بدن ماهی مثل خار است، نمادی از خار و نفسانیات و عادات منفی و مذموم روحی می دانیم، چون شاعر از عبارت فلس طینت استفاده کرده است که نشان دهنده امیال پست درونی است. پس در مصرع اول باید گفت: ماهی با آنهمه عطش و اشتیاق به آب(که شستشو دهنده درون است) نتوانست نفسانیات را از درون خود بشوید و درون خود را پاک کند، آری براستی اینچنین است که کسی که حرص و طمع دنیا و جمع کردن مال دنیا را دارد، با گردآوری مال دنیا به جمعیت خاطر و آسودگی خیال نخواهد رسید و هرچه یشتر از آب شور مال دنیا بخورد، عطشش بیشتر می شود.
بیت۷: دیدهای کز سرمهٔ عبرت منوّر گشته است/چشمِ خوابآلود داند دولتِ بیدار را. معنی: سرمه کشیدن باعث تقویت بینایی و افزایش نور چشم است و چشمی که حوادث روزگار را زیاد دیده و عبرت گرفته، به سبب آن تجارب، از دیگران بیناتر و آگاه تراست، پس همانگونه که سرمه بینایی می افزاید، تجربه بصیرت می افزاید. از طرفی به چشمی که خنواب است سرمه نمی کشند، سرمه را وقتی شخص از خواب بیدار می شود و مهیای کار روزانه میشود برای آرایش و نیز خاصیت می کشد، پس چشمی که در خواب است سرمه نمی کشد و منور نیز نمیشود، به همین ترتیب چشمی(شخصی) که تجربه نکرده نیز ارزش تجربه و آگاهی و موفقیت را می داند. دولت بیدار در مقابل دولت خفته است. کسی ک هت دولتش بیدار باشد یعنی بخت با او یار است. پس: تجربه به انسان بصیرت و آگاهی می دهد و قدر این آگاهی و تجربه را فقط کسی می داند که از فقدان آگاهی و تجربه آسیبها دیده باشد.
بیت۸: نقطهٔ خاک است سِیر و دورِ گردون را سبب/مرکزِ ثابتقدم، دایر کند پرگار را. معنی: مصرع اول این بیت به این باور قدما اشاره دارد که زمین ثابت است و آسمان و فلک دوّار هستند. در مصرع اول گفته شده است که زمین خاکی به این علت که مانند نقطهای که روی کاغذ کشیده میشود و سوزن پرگار روی آن قرار میگیرد ثابت است، باعث شده است که آسمان مانند پرگار به دور زمین بچرخد. به همین جهت شخص ثابت قدم نیز به جای اینکه به دنبال دیگران بگردد و تقلید کند مورد تقلید قرار میگیرد و به دور او میگردند.
بیت۹: از حریصِ مالِ دنیا راستی جُستن خطاست/برنیارد گنج پیچ و خم ز طینت مار را. معنی: از کسی که تشنه مادیات هست نمیتوان انتظار راستی و درستی داشت و چنین شخصی ذاتش مانند ظاهر مار ناراست و پر گره است همان گونه که گنج که جز طلای با ارزش چیزی نیست با آن همه ارزشی که دارد نمیتواند ذات گزنده مار را تغییر دهد چون هر چیزی که به مار نزدیک شود مار او را خواهد گزید و فرقی بین دوست و دشمن برای او نیست انسانی که طمع مال دنیا را دارد نیز آتش ناراست است و با هیچکس راستی نخواهد کرد.
بیت۱۰: جمع سازد برگِ عیش از بهرِ تاراجِ خزان/در بهار آن کس که میبندد درِ گلزار را. معنی: کسی که در فصل بهار که زمان عشرت و استفاده از نعمات بهار است در باغ خود را میبندد و امکان استفاده آن را از دیگران و خود سلب میکند در واقع امکاناتی را که دارد پسانداز کرده است تا دزد خزان با آمدنش تمام آنها را از بین ببرد و غارت کند بدون آنکه قبلا سود آن نعمات به کسی رسیده باشد. شخصی که خسیس است نیز از مال خود استفاده نمیکند و امکان استفاده آن را به کسی نمیدهد تا اینکه حوادث روزگار آن را از بین میبرد در حالی که هیچکس از آن استفاده نکرده است. امام علی علیه السلام میفرمایند در مال تو دو کس شریک هستند وارث و حوادث.
بیت۱۱: عاشقان از درد و داغِ عشقِ صائب زندهاند/آبِ حیوان است آتش مرغِ آتشخوار را. معنی: همانگونه که آتش برای مرغ آتشخوار خوراک محسوب میشود و باعث زندگی او است، برای سایرین کشنده است. عاشقان نیز با درد و داغ عشق زنده هستند در حالی که درد و داغ و غصه برای سایر افراد به جز عاشق ملال آور است.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۵ در پاسخ به رویا زلقی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
درود بر شما
از نظر معنا هم «عشق» درست است
یعنی اگر اژدها در راه است اما عشق مانند زمرد است. با این زمردِ عشق، اژدها را دفع کن
اما «عشقی» معنای صحیح ندارد
حامد کهدویی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
حوری مگر؟ نه از گلِ آدم سرشته ای؟
رضا چمانی فر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک:
ضرب المثل در باب نگفتن راز به کسی
بنده hashemimasoud۶۸@yahoo.com در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:
در بیت ماقبل آخر، «بهتر» غلط و «بتر» (مخفف بدتر) صحیح است.
بتر از شرم گناهست نبخشیدن جرم
تو مرا عفو مکن جرم من از یاد ببر
(دیوان عرفی شیرازی، به تصحیح جواهری وجدی، صفحه ۳۱۶)
ابن فردوس در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸:
با بیت قبلی یکی نیست؟
علی محمدی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:
ممنون از توضیحات خوبتون.
MOSTAFA Nikroozi در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:
زیبا بود
بزرگمهر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
دوستان عزیز توجه بفرمایید که مولانا عجز خود را در بیان آنچه درک کرده اینطور بیان میکند:
من گنگ خواب دیده و دنیا تمام کر. من عاجزم ز گفتن و او از شنیدنش
این تمام مشکلاتی که در فهم اشعار عرفانی است را بیان میکند.
حلوای تنتنانی،. تا نخوری ندانی
بزرگمهر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
آقای علیرضا شهبازی،
به نظر من منظور شاعر این است:
گفت ای شب تو زلفش را دیده ای (که سیاهیت را از او گرفتی) میگوید نه و نه و نه از یک تار مویش(گرفتم)، این پاسخ میتواند پاسخ شاعر به خودش هم باشد.
جعفر جعفر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۹ در پاسخ به مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
در قسمت اول دقیقا چون حافظ از دریا ترس داشته این اوج عشق و شوق دیدار محبوب را نشان میدهد که ترسها را کنار میگذارد و برای رسیدن به آشنا با کشتی شکسته آرزوی باد شرطه میکند که به دیدار محبوب آشنا برود. چون با آسودگی و خیال راحت و کشتی سالم و نشستن و بی تحرکی نمیشود به دیدار محبوب رفت. باید از جان گذر کرد تا به جانان رسید. و این امر با کشتی شکسته امکان پذیر هست. و در قسمت دوم که گفته اید حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود. دقیقا معنای نپوشیدن درست است و اختیار حافظ از نپوشیدن این خرقه حکایت میکند و در مثرع بعدی مفهوم این بیت کامل میشود. ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را کنایه به شیخ زده و ازش عذر خواهی کرده در تفکرات و دیگر اشعار حافظ هم این نمایان است. که به شیخ ها و زاهد های ریا کار که فقط در لباس و خرقه تقوا اند اما دنبال منافع خودشون هستند ناراحت هست والبته در این شعر به آنها هم بی اعتنایی میکند.به توجه به این که می در عرفا نماد صافی و زلالی و پاکی هست چون فرد مست که می نوشیده به واسطه می تمام نقابها و زرنگ بازی ها را کنار گذاشته و ادم صاف و یکرو شده است. و با کنایه میگه
من ادم بدی ام چون لباس و ظاهر صافی و پاکی را نپوشیدم
ای شیخ تو که خوب و پاکدامنی من را ببخش.
جعفر جعفر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۹ در پاسخ به حقیقت دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
در اینجا رندان درست است و آرایه تناقض به کار میرود. مگر میشود رندی پارسا باشد؟ رند دارای بار معنایی منفی و پارسا دارای بار معنایی مثبت است. اگر پیران پارسا را قرار دهیم شعر جذابیت خودش را از دست میدهد. در گذشته تقریبا هر شخصی در سن پیری پارسا میشد (در جوانی پاک زیستن شیوه پیغمبری است**ور نه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار) پس پیر پارسا در بیشتر موارد انسانهای معمولی هست. و منتظر بشارت و خبر خوش نمیتواند باشد. بلکه از روی غریزه و به صورت روند کلی زندگی و کهولت سن پارسا گشته. اما فرد رند که پارسایی پیشه کند از روی عقل بوده و دنبال بشارتی از این سختی که تحمل میکند است.
Fast EAGLE در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
با عرض سلام و تشکر از زحمات عوامل سایت شاید بهتر بود مثل سایر آثار پیشاپیش در این خصوص اون متن سرشار از پیشداوری رو درج نمی کردین ، لازم به توضیح نیست که در عرفان نظری و تصوف همه چیز از پیش در سرالقدر رخ داده و قابل پیش بینی هست لذا قلع و قمع این قصیده اقدام جالبی به نظر نمی رسه
سفید در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
این شعر شراب ناب است...
کورش قیصری نیا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
اینجا مفهوم نظر بازی همان است که قبلا حافظ گفته بود
آنان که با یک نظر خاک را کیمیا کنند ، آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند !
در عرفان ممکنه شخصی در کسری از ثانبه فقط و ففط با یک نظر یک بیماری لاعلاج را مداوا کنه و.... عارفان در حقیقت با یک نظر میتوانند معجزاتی کنند که دید سایر افراد جامعه شگفت انگیز و محیرالعقول هست به همین دلیل حافظ در ادامه میگوید بی خبران حیرانند ! یعنی کسایی که اطلاعاتی در این زمینه ندارند از این کار حیرت زده میشوند
و واقعا هم همینطوره
من نظربازی اهل دل و عارفان را چند بار با چشم خودم دیدم و حیران شدم زیرا در سکوت و فقط با یک نظر ( حتی بدون خواندن یک کلمه ذکر ) کارهای شگفت انگیزی انجام میدادند
خسرو ترقی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۹: