همایون در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۷:
غزل زیبای کودکانه، با زبانی عارفانه کودکانه
عارف در خود کودکی شیرین سخن دارد که گهگاه آن عارف ستبر پر صلابت را به بازی میگیرد و آنرا با خود به هر کجا میکشاند تا مشکل آنرا آسان سازد و فاصله های زمین و آسمان و زمان را و مکان را کوچک
هیچ بر هیچ مپیچ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » بیان وادی توحید:
ناپیدای پر پیدا
نوشته پربار شما بشدت عمیق بود و شما بسیار وجود متصل و الهی دارید.
نور و برکت و عشق الهی بر زندگی تان چون باران بهاری بر وجود الهی تان ببارد. بیش بادا عاشقان
برگ بی برگی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۹ در پاسخ به حمید دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:
حمید آقایِ گرامی، عارف بودن یا نبودنِ حافظ را تنها هم اوست که می تواند تشخیص دهد و نه این کمترین و یا دیگران. اما آنچه بدیهی ست از اینکه بر وی نامِ فسق نهاده اند گله مند است و دادخواهی می کند، دیگر اینکه حافظ پژوهان به اتفاق پذیرفته اند حافظ یک واژهٔ کلیدی را انحصاراََ در یک معنی بکار نبرده است، پس چرا خداوند که حساب کننده و به شمار آورنده است نمی تواند محتسب باشد.
وحید نجف آبادی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۴ - انکار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماکم غورا:
و صاعقه ها را بفرستد و هرکس را صلاح بداند بدان گرفتار کند
قاسم رئیسی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۶ در پاسخ به بهناز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
من دنبال این حرف بودم آفرین ، به نظرتون شرح این شعر را از کجا میتواینم تهیه کنیم ، تشکر
Behzad Rasti در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲۵ - گریه کن:
"خون گری" معنی ندارد.. حتما چیز دیگری بوده و اشتباها ثبت شده
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:
سلام
آخر وقتی نظر اصلاحی می دهیم باید با اتکا به یکی از نسخ باشد نه این که من دوست دارم این طوری باشد. حتی اگر شعر یا نثر بزرگان اشتباه هم باشد ما حق نداریم در آن دست ببریم چون دیگر سخن آن شخص نیست
تازه همه نسخ هم کم ایراد ندارند حتی نسخه مورد استفاده در اینجا ولی به هر حال باید گنجور به یک نسخه استناد کند
محمدرضا مرزبان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۳ - در هجوِ اعتمادالتجارِ اصفهانی:
خیلی جالب بود. ایرج میرزا واقعا کمدیش صد از صده.
فیض امیرخان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
سلام ،نفت حدوداً یک قرن پیش یافت شد
چطور مولانا شش هفت قرن قبل نامی از نفت میبرد
یا شیشه ، یا انفجار ذره ها، یا ...
محمد حسین در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:
مخزن جملهٔ اسرار خداوند ، دل است
دل به من ده که بگویم به تو اسرار غریب
احمد خرمآبادیزاد در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:
با تبدیل سال قمری به خورشیدی، بازۀ سال تولد و مرگ حاجب شیرازی عبارت است از: 1234-1233 و 1295-1294. یعنی او در سده سیزدهم خورشیدی میزیسته است.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:
که چُو آشفته ، پرستش بکنند با صلیبت
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:
بنمای عودِ زلفت به صلیبِ بتپرستان،
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:
بگذار سیبِ بُستان و بِنِه بهشتِ زاهد،
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:
به سپهرِ خوبرویی ، چو ز ناز بذله گویی،
مجید کاظم زاده در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی:
به هر گام از برای نور پاشی
ستاده زنگیی با دور باشی
چراغ بیوهزن را نور مرده
خروس پیرهزن را غول برده
منظور بیت اول به هر گام از بهر نور پاشی ستاره است و مصراع دومش ستاده زنگیی با دورکاری معنیش میشه یک سرباز سیاه زنگی یا تاریکی مطلق نگهبانی میده که کوچکترین نور تابیده نشه و شب با ظلمت کامل باشه
ایمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۶ در پاسخ به ... دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:
آفرین و درود بر شما
خود مولانا هم در این بیت میگه که با این دیدگاه(ماشینی) شعر من رو نخون
تو ز لوح دل فرو خوان به تمامی این غزل را
منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۳ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:
سلام
بله دقیقا درست میفرمایید موقع خوانش " به عقلم "شعر دچار سکته میگردد من تقطیع نمیدانم ولی حرف "ه "در به عقلم نیاز به تاکید پیدا میکنه و روانی خوانش یا به گفته حضرتعالی وزن بیت نابود میشه
در کل یکی از دلایل اختلاف نسخ قدیمی جدا از اشتباهات نوشتاری ،ویراستاری های نا آگاهانه از سوی کاتبان یا اولیای امر بوده است.
شاد باشی عزیز
الف رسته در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست:
«خود بُنه و بُنگاه من در نیستیست /// یکسواره نقش من پیش ستیست»
برای فهم معنی این بیت، نخست باید سه نکته را در گفتار مولانا بفهمیم:
۱) کارگاه نیستی
۲) یکسواره
۳) ستی
حال به هر یک از آنها به شکل کوتاه میپردازیم:
۱) نکتهٔ نخستین یکی از نظرهای کلیدی مولاناست، که بارها به شکل گسترده و موشکافانه به آن پرداخته است، زیر عنوانهای گوناگون: کارگاه عدم، کارگاه نیستی، بُنگاه نیستی. چند شاهد از آثار او میآوریم
«باز گرد از هست سوی نیستی /// طالب ربی و ربانیستی
جای دخلست این عدم از وی مرم /// جای خرجست این وجود بیش و کم
صنع حق چون نیستیست /// جز معطل در جهانِ هست کیست؟»
«قرب نه بالا نه پستی رفتنست /// قرب حق از حبس هستی رستنست
نیست را چه جای بالا است و زیر /// نیست را نه زود و نه دورست و دیر
کارگاه و گنج حق در نیستیست /// غرهٔ هستی، چه دانی نیست چیست»
«هست مطلق کارساز نیستیست /// کارگه هستکن جز نیست چیست؟
بر نوشته هیچ بنویسد کسی /// یا نهاله کارد اندر مغرسی
کاغذی جوید که آن بنوشته نیست /// تخم کارد موضعی که کشته نیست
تو برادر موضع ناکشته باش /// کاغذ اسپید نابنوشته باش»
«چون شنیدی شرح بحر نیستی /// کوش دایم تا برین بحر ایستی
چونک اصل آن نیستیست /// که خلا و بینشانست و تهیست
جمله استادان پی اظهار کار /// نیستی جویند و جای انکسار
لاجرم استاد استادان صمد/// کارگاهش نیستی و لا بود
هر کجا این نیستی افزونترست /// کار حق و کارگاهش آن سرست»
«پس عدم گردم، عدم چون ارغنون /// گویدم که انا الیه راجعون»
شاهدها فراوان است و به همین بسنده میکنیم.
پس بنگاه نیستی همان کارگاه نیستی است.
۲) واژهٔ یکسواره به طور معمول در کارهای نظامی به کار میرفته است ولی مولانا در چند مورد دیگر در آثار خود آن را به کار برده است و بهتر است به خود مولانا بازگردیم تا به واژهنامهها.
«خلق را تاب جنون او نبود /// آتش او ریشهاشان میربود
چونک در ریش عوام آتش فتاد /// بند کردندش به زندانی نهاد
نیست امکان واکشیدن این لگام /// گرچه زین ره تنگ میآیند عام
دیده این شاهان ز عامه خوف جان /// کین گُرُه کورند و شاهان بینشان
چونک حکم اندر کف رندان بود /// لاجرم ذالنون در زندان بود
یکسواره میرود شاه عظیم /// دَر کف طفلان چنین دُرّ یتیم
دُرّ چِه؟ دریا نهان در قطرهای /// آفتابی مخفی اندر ذرهای»
«همچو روی آفتاب بیحذر /// گشت رویش خصمسوز و پردهدر
هر پیمبر سخترو بُد در جهان /// یکسواره کوفت بر جیش شهان
رو نگردانید از ترس و غمی /// یکتنه تنها بزد بر عالمی
سنگ باشد سخترو و چشمشوخ /// او نترسد از جهان پر کلوخ»
۳) سومین واژه «ستی» است. افسوس که واژنامهها معنی این واژه را درهم و آشفته کردهاند. این واژه در اصل یک واژه فارسی است دلیل آن هم این است که هم در اوستا هست و هم در سانسکریت. واژهنامهها آن را عربی کردهاند، مشکلی در آن نیست، بسیاری از واژههای عربی هم از فارسی به عربی رفته است، ولی توجیه معنائی که برای آن تراشیدهاند، گاه بیاندازه خنده آور است، به عنوان مثال گفتهاند « در خطاب به بانو گفته اند: ای شش جهت من»! چون در زبان عربی ست به معنی شش است و ستی میشود شش جهت من! ای بانوی من، ای شش جهت من!
مولانا چند جای دیگر هم این واژه را به کار برده است.
۳۱) «چونک خاتون کرد در گوش این کلام /// روز دیگر رفت نزدیک غلام
پس سرش را شانه میکرد آن ستی /// با دو صد مهر و دلال و آشتی»
۳۲) «نیستم شوهر نیام من شهوتی /// ناز را بگذار اینجا ای ستی»
۳۳) «این رها کن،عشقهای صورتی /// نیست بر صورت، نه بر روی ستی
آنچ معشوقست صورت نیست آن /// خواه عشق این جهان، خواه آن جهان»
۳۴) «زن در آمد از طریق نیستی /// گفت من خاک شماام، نی ستی
جسم و جان و هرچه هستم آن تست /// حکم و فرمان جملگی فرمان تست»
این واژه در اوستا هست به شکل «سَتری» ( کاش خط دین دبیره را می توانستیم در گنجور نمایش بدهیم)، همین واژه در سانسکریت به شکل सती (سَتی) به معنی بانو است.
خوب با این مقدمهٔ طولانی معنی بیت این چنین میشود:
بُن و بُنگاه اصلی من در جهان نیستی است /// تنها نقش من در برابر بانو است.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶: