سیّد مبین محدثی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
لَعّاب: بازیگر، به بازی گیرنده
Soroosh Rf در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:
منظور حکیم عمر خیام را به گونه ای دیگر هم میتوان توصیف کرد
که وقتی در این دنیا با خردمندان ب درستی رفتار نمیشود حال چه بگوییم فلک هفت قمر است چ بگوییم هشت قمر(اعتقاد ب فلسفه سفر نفس ب اقمار برای لطیف شدن) وقتی جایی برای اظهار علم و ذهنی برای پذیرش آن نیست تلاش ها برای معرفت مردم بی نتیجه است و بیت دوم هم اشاره ب این دارد که بعد از مرگ فرقی ندارد ک حرمی بر مقبره ساخته شود یا اصلا جسم پیدا نشود مهم این است ک تمام آرزوها و کمالت را با خود میبری و در این دنیا نمیماند...صد البته اشعار ساده خیام را ب هر گونه ک تفسیر کنید درست است و البته درعین حال درست نیست
سیّد مبین محدثی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
چون پیشهٔ تو عشوه و ناز است چه تدبیر
محمد سلماسی زاده در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:
در بیت : خویش ابله کن تبع می رو سپس / رستگی زین ابلهی یابی و بس
تبع به معنای پیروی کردن ( دهخدا ) است و می توان این طور معنا کرد : خود را ابله کن و از زیرکی های عاقلانه دست بردار و از دل (عشق ) پیروی کن
در همان دهخدا معنای دیگری هم برای تبع آمده : زن عاشق
عشق زنانه بیشتر به بلاهت می ماند و این نه قبح که حسن است زیرا عشق دور از زیرکی و عقل فایده نگر است
همیرضا در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:
متن تصحیح قزوینی، «تاره مو» ثبت کرده است. طبق توضیحات دکتر محمدرضا ضیاء در شرح این غزل عموم نسخ معتبر این کلمه را «تاره» و تعداد کمتری «تار» ثبت کردهاند.
منتظر در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۴ در پاسخ به ارزو دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » ساقینامه:
سلام،
به نظر حقیر منظور شاعر از عباس شاه، حضرت ابوالفضل علیه السلام است ولی شاعر با زیرکی برای آسودگی از گزند کبر شاهان، چنین سروده است. دور عباس شاه ممکن است به ارض مقدس حرم سید الشهدا و حضرت عباس سلام الله علیهما، اشاره داشته باشد که فرموده اند در آنجا گناهان آمرزیده و دعا مستجاب است.
حسین علیه السلام، شاه دین و آیین شاهی، عباس سلام الله علیه است. طاق بلند، یعنی آن منفرد بالارتبه، که کنایه از حضرت اباعبدالله است و حضرت عباس در طرف و جوار ایشان زانو زده.... یکی از سواران رزمش هزار: یکی از یاران حضرت در بزم کربلا بر هزار جنگجوی رزمی برتری دارد و ....
جهن یزداد در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۳:
رچ پایانی را بخوانید چه شاهکاریست میگوید روان دیو سپید کرکسان را به تن تو نوید میدهد
بفرمود تا رفت پیشش دبیرسر خامه را کرد پیکان تیر
چنین گفت کاین گفتن نابکار
نه خوب آید از مردم هوشیار
اگر سرکنی زین فزونی تهی
به فرمان گرایی بسان رهی
وگرنه به جنگ تو لشگر کشم
ز دریا به دریا سپه برکشم
روان بداندیش دیو سپید
دهد کرگسان را به مغزت نوید
جهن یزداد در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰:
گو پیلتن جنگ را ساز کرد
ازان جایگه رفتن آغاز کرد
به ایرانیان گفت بیدار بید
که من کردم آهنگ دیو سپید
یکی پیل جنگی و چارهگرست
فراوان به گرداندرش لشکرست
گر ایدونک پشت من آرد به خم
شما دیر مانید شادان بهم
شما دیر مانید خوار و دژم
-
خوار و دژم اینجا بیگمان درست نیست
جهن یزداد در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰:
آفتی است که در چشم پیدا می شود مانند پرده و آن را به عربی غشاوه گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از ناظم الاطباء ). ویا کدورت جلیدیه که آب مروارید نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). مجازاً بمعنی تاریکی و سیاهی آید. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اوستا تمه ( تاریکی )، پهلوی توم ، پهلوی وندیداد تومیک ، هندی باستانی تامس ( تاریکی )، افغانی تورتم ( تاریکی ). ( حاشیه برهان چ معین ) : و سپیدی و تم از چشم ببرد چون در چشم کشند. ( الابنیه عن حقایق الادویه ).
میان هوا جای جای ابر و نم
چو افتاده بر چشم تاریک تم.
امیر شریعتی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۰:
سلام و عرض ادب
حدود چهار سال قبل یادداشتی در مورد یک اشتباه تایپی در مصرع اول از بیت اول این غزل گذاشتم، اما متاسفانه هنوز تصحیح نشده و تمام سایتها این بیت رو از روی سایت گنجور کپی کرده و اشتباه درج نمودهاند.
خواهشمندم تصحیح بفرمایید...
باتشکر
Fatemeh Hosseini در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:
دوستان کسی هست این دو تا بیت رو خیلی هوب تفسیر کنه؟ عقل ناقص بنده عاجز هست
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:
کس این کند که دل از یار خویش بردارد؟
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
«کس» در اینجا استفهامی است (کسی)
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق؟
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
«که» در آغاز بیت، از ادات استفهام است به معنی «چه کسی»
چه کسی گفت من از حقیقت عشق خبر دارم؟ اگر از خودش خبر دارد و هنوز خودی برایش مانده است؛ در ادعایش دروغگوست.
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد
کسی که از صفای درون و روح پاک با یک نفر نظری دارد اگر به هر دو جهان توجه کند بر او حرام باد. یعنی اگر عشق کسی در دل داری؛ دیگر دلبستگیها را رها کن که در یک خانه دو مهمان نمیگنجد.
گر از مقابله شیر آید از عقب شمشیر
نه عاشقست که اندیشه از خطر دارد
شاید بشود گفت شاه بیت مصور این غزل، این بیت باشد. مقابله به معنی روبرو است. اگر از روبرو شیر حمله کند و از پشت سر، دشمن با شمشیر باشد، کسی که اندیشه خطر داشته باشد عاشق نیست.
میشود مصرع اول را نقاشی کرد.
از آن متاع که در پای دوستان ریزند
مرا سریست، ندانم که او چه سر دارد
سر در اینجا جناس دارد. سرِ اول به معنی عضو بالاییِ بدن (کله) است و سرِ دوم به معنی عزم و نیت است.
از آن کالا و متاعی که در پای دوستان میریزند من یک سر دارم (که به پای دوست بریزم) نمیدانم نظر و قصد دوست چه باشد. (میپذیرد یا رد میکند.) (گر رد کنی بِضاعتِ مُزْجاة ور قبول)
در این بیت به زیبایی پای دوست و سر ِدوستدار در برابر هم قرار میگیرند که البته در تصویرسازیهای زیبای سعدی بسیار است.
دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق
چرا نه بر سر و بر چشم ما گذر دارد؟
حیف است که معشوق پایش را بر خاک میگذارد، چرا بر سر و چشمِ ما گذر ندارد؟
«نه» در ابتدای مصرع دوم در واقع برای منفی کردن فعل «دارد» است و در هنگام خواندن باید به این نکته توجه شود.در اکثر خوانشها، «دریغ» به کسر غ خوانده شده است، به نظرم ایراد داشت با چندین نفر از اساتید برجسته ادبیات فارسی صحبت کردم و همه فرمودند به سکون غ صحیح است و باید بر آن مکث کرد.
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب، که سعدی خود این هنر دارد
مردم عام و بیخبر از عشق، به من عیب میگیرند که در طول عمرت عاشق هستی!
کدام عیب؟ این که عیب نیست این تمام هنر سعدی است.
روانت شاد که روانمان را شادی میکنی ای عزیز پارس
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۲ در پاسخ به منوچهر دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:
همین که ثبت شده صحیح است
استفهامی است
ما هنوز در خواندن بیت مشکل داریم و به سعدی ایراد می گیریم که اشتباه کرده
یا للعجب
جهن یزداد در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیستم:اندر کارزار کردن:
می دشمن شیرنو داری دمونه
نهراسمی ور مره گهون وردرونه
چنین گته دوناک مس هرزونه
بگور خته این کس نخسبه بخونه
----
چنین گفته داناگ بزرگ فرزانه
انکس که بگور خفته نخسبد بخونه
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای:
سلام جناب رضوانی
درسته این تمثیل در قالب مثنوی ودقیقا هم وزن با مثنوی معنوی است ولی وزن در انحصار هیچ شاعری نبوده ونیست وبنظر من تمامی ایده پردازی های مرحومه پروین اعتصامی خلاقانه وبدیع اند وهمچنین انتخاب کلمات وهم آوایی وبکار گیری صنایع ادبی نشان از تبحر بالای ایشان در سرایش شعر است، وبه گفته حضرتعالی اگر از مولانا اقتباسی کرده من شعر اصلی مولوی و اقتباس پروین را ندیده ام اگر امکان دارد نمونه ارایه بفرمایید .
شاد باشی عزیز
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:
پایِ تو چوبین و ورطه چیچله باشد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۱:
تا کِی ، ای صَرصَرِ فراقِ عزیزان،
پرویز عسکر در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۸:
من در این ویرانه منزل گنج ها گم کرده ام
مرغ دل را هم به طوفان بلا گم کرده ام
من یکی گم کرده ام کاندر جهان همتا نداشت
گر نمیشد کفر می گفتم خدا را گم کرده ام
ترانه سرا احمد ظاهر بلبل شرق
شایان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۹۹:
این شعر در واقع با کمی تصرف از دوبیتی های صوفی مازندرانیاست.دوبیتی مذکور را به غلظ به نام باباطاهر ثبت کرده اند.
اصل شعر
دلا راه تو پر خار و خسک بی
گذارت بر سر چرخ فلک بی
گر از دستت درایو پوست از تن
بیو کن تا که بارت کمترک بی
(دیوان صوفی مازندرانی- باهتمام و تصحیح و تحشیه طاهری شهاب-ص 70)
سیّد مبین محدثی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳: