من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
طاقت نمیدارم ولی افتان و خیزان میبرم
از دست او جان میبرم تا افکنم در پای او
تا تو نپنداری که من از دست او جان میبرم
تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل
هر لحظه از بیداد او سر در گریبان میبرم
خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بندهام ناچار فرمان میبرم
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری من بار هجران میبرم
ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان میبرم
گفتم به پایان آورم در عمر خود با او شبی
حالا به عشق روی او روزی به پایان میبرم
سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا
از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن میبرم
من خود ندانم وصف او گفتن سزای قدر او
گل آورند از بوستان من گل به بستان میبرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عمیقترین احساسات عاشقانه و رنجهایی که به دلیل عشق متحمل میشود صحبت میکند. او میگوید که اگرچه تحمل این دردها برایش سخت است، اما به خاطر محبوبش، تمام این رنجها را با اشتیاق میپذیرد. شاعر از تسلط عشق میگوید و اینکه چگونه تحت فرمان و اراده محبوبش قرار دارد، حتی اگر این به معنای تحمل درد و رنج باشد. او به دورههای سخت و جدایی اشاره میکند و در ادامه به اثر عشق بر زندگیاش و تلاشش برای رسیدن به محبوب اشاره میکند. همچنین از ناامیدیهایی که به دلیل فاصله با محبوبش تجربه میکند سخن میگوید و در نهایت به عشق و شوقی که به محبوب دارد، اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: من عاشق سختیها و بیمحلیهایی هستم که از محبوبم میخورم. با وجود اینکه طاقت این درد را ندارم، اما همچنان با ناز و اشک و خنده به راه خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: برای او جان میدهم تا از خودم کم کنم و به پای او بیفکنم، تا تو فکر نکنی که من به خاطر او از جانم میزنم.
هوش مصنوعی: هر زمان که آن معشوق بیرحم از دل من نمایان میشود، من از ظلم و بیرحمیاش باز هم سر در دل خود میآورم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با مهربانی با من رفتار کنی، بگو تا با دل خوش بپذیرم، و اگر به قهر و خشم میخواهی رفتار کنی، بگو تا برانم. من ناچار و اطاعتکنندهام و همواره فرمان تو را اجرا میکنم.
هوش مصنوعی: درد عاشقان را تنها صبر میتواند درمان کند، اما من دیوانهام. نه درد من تمام میشود و نه میتوانم به جایی برسم که درمانی برای آن پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ای بارکش، آرام بران، با کسانی که ناتوانند صبر کن. تو عشق محبوب را بر دوش میکشی، ولی من درد جدایی را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: من در روزگار خوشی از تو سپاسگزاری نکردم، بنابراین اکنون که در سختی هستم، همان دستی که قبلاً در آغوشم بود، اکنون به دندان میزنم.
هوش مصنوعی: گفتم که در زندگیام شبهایی را با او تمام میکنم، حالا به خاطر عشقش روزهایی را به پایان میرسانم.
هوش مصنوعی: سعدی بار دیگر از وطن خود میرود و دلیلش این است که نمیتواند از دست آن ترک خطا فرار کند و برای همین به قاآن میرود.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چطور باید به توصیف او بپردازم؛ او به قدری بزرگ و با ارزش است که گلی از باغ خود میآورند، اما من گل را از باغچهام میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
طاقت نمیدارم ولی افتان و خیزان میبرم
چون سعدی از روی وفا میگویم ای کان صفا
من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
من تحفه از دل میکنم نزدیک جانان میبرم
ور نیز گوید جان بده من بنده فرمان میبرم
چون من گدای هیچ کس جز جان ندارم دست رس
معذورم ار پای ملخ نزد سلیمان میبرم
من کار عشق دوست را آسان همیپنداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.