گنجور

حاشیه‌ها

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۴ در پاسخ به آرش رحمتی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:

آرش خان

سعی کنید مطالب را دسته اول و بدون غش دریافت کنید نه از طریق افراد دیگری نظیر سروش و دیگران!

آفتِ ادبیاتِ کلاسیک, رجوع به شرح هایی است که دیگران بر اساس فهم ناقص و ناچیز و همچنین باورهای خود از آثار این بزرگان ارائه کرده اند.

اگر قرار به تاثیر گرفتن است شما باید از خود حافظ تاثیر بگیرید نه اوستا عبدالکریم!

Khishtan Kh در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۲:

زیرکان آسان توانند خام کردن ساده را 

نیست مانع پیش پا دروازه بگشاده را

عمرها باید گذشت بر ساده لوح در انزوا

جوش چندین ساله از خامی درآرد باده را

همگذار دل نشد بس عقل ناقص پای ما 

سنگ پیش پا شدیم نوعابران جاده را

کار هرکس کوش او و بار هرکس دوش او

پستی زاهد نزیبد دامن سجاده را 

باده نوشی غیره را واصل به شیدای نشد

عیب بدمستان نگیرد گریبان باده را 

عاقلان یک جمله گویی زین حقیقت نآگهند

بیدلان لایق نباشند منصب دلداده را 

گرچه امروز قهقه بی نسبتان بالا شده ست

وحدتی هست در نهان جمعیت آزاده را  

گرد نااهلان منه پارا وزین غافل مباش

خورده گیران مفت خریدارند چُو افتاده را 

 محرمی نیست کو بِگردانم ز لب بی اختیار 

زان نهان دارم میرزا،راز در دل ناده را 

 

 

 

مسعود قاسمی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان:

سلام علیکم 

کسانی که پرسیدن احمق چه کسی است 

شخصیتی مثل مولوی که شرق تا غرب عالم را تحت تاثیر میگذارد 

و در مورد زاویه‌ای از شخصیت انسانی حرف میزند

(مثلا انسان ابله و احمق)

و بدون واکاوی ابعاد مختلفش چگونه مخاطب را به حال خود رها میکند ! 

ضعف در خوانش است

مولوی در شعر مخاطب را به حال خود رها نمیکند

انسان احمق را انسان بی دین و بی مذهب مینامد 

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبت احمق بسی خونها که ریخت

اندک اندک آب را دزدد هوا

دین چنین دزدد هم احمق از شما

بحث مولانا دین هست 

رضا صالحی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت ...

«می» می‌تونه عشق باشه در حالی که در عشق‌ست و طلب می دارد؟!

ahmad aramnejad در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:

بادرود وعرض ادب می خواستم سوالی بپرسم آیا تکرار سه مورد برانداز در سه مصراع اول وبعد تغییر آن به کمر دگر تر نظر و..... تکرار قافیه محسوب نمیشود؟

 

مجید ع در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:

وزن این شعر 

متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن 

است.

کوروش در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۸ - تعجب کردن آدم علیه‌السلام از ضلالت ابلیس لعین و عجب آوردن:

کل شیء ما خلا الله باطل

ان فضل الله غیم هاطل

 

یعنی هرچه جز خدا هست باطل است

همانا فضل خدا ابریست که پیوسته میبارد

 

 

برگ بی برگی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:

با سلام و سپاس از شما برایِ توضیحاتِ عالی و شرحِ کامل این ابیات، در باره بیتِ ۸۵ و توضیحِ ذوالعین و ذوالعقل،‌ شاید ابیاتِ زیر در مثنویِ مولانا نیز مؤید و مصداقِ نگرشِ چنین طایفه ای  باشد؛ 

چون بیفزاید میِ توفیق را            قوَّتِ مِی بشکند ابریق را 

آب گردد ساقی و هم مست آب      چون مگو آلله اعلم بالصواب 

محمد حسین شعفی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۳:

رقعه دوختن: وصله بر جامه دوختن

رقعه نوشتن: نامه نوشتن

تسکین خاطر مسکین را گفتن: به مسکینان دلداری می داد

عمیم: عمومی، همگانی

در پسی مردن: "پسی" به معنای عقب افتادگی است

سورن صولت در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

حافظا  تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست

تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است    

 

سورن صولت در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

بی تامل آستین افشاندن از دنیا خوش است 

میر نور الدین علوی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

شماره 275 به روایتی دیگر که مفهومی زیباتر و متناسب تر می رساند:

و گفت: به صحرا شدم، عشق باریده بود. و زمین تر شده؛ چنانک پای به برف فرو شود، به عشق فرو [می] شد.

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸:

احسنت

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴:

باشد هنر آباد و هنرمند خراب

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۴:

قابل تامل 

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۹:

بسیار زیبا 

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۴:

خیلی زیبا و دلنشین

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۱:

چقدر زیبا 

تهمینه سیمرغ در ‫۱ سال قبل، شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:

ذهن ما و دریافت های ما از هستی، به اندازه ی نور خورشید است در مقابل نور فانوس، و این کوچک بودن دریافت ما از هستی است که باعث حیرانی ما میشود . 

 

۱
۴۵۲
۴۵۳
۴۵۴
۴۵۵
۴۵۶
۵۲۶۹