همایون در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۲:
میتواند از غزل های پیشین باشد که تصوف دینی سلجوقیان و رایج روزگار بوده، همان جایی که شمس دست او را از منجلاب میگیرد و رها میسازد
همایون در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:
این غزل با صراحت و آشکارا مقام شمس را بالاتر از هر وجودی در هستی میبرد از پیامبران خدا ونیز خود خدا
اگر بخواهیم دلیلی برای آن بجوییم سه گونه میتوان اندیشید، نخست ستیز آشکار با کسانی که شمس را میکشند و دوم حضور واقعی شمس که میتواند او را از هر موجود ذهنی و تاریخی برتر سازد و سوم نقشی که شمس در تحول جلالدین داشته و او را از یک فرد دینخو و پایبند به عرفان دینی رها ساخته وبه یک انسان آزاد و رها و آفرینشگر دگرگون ساخته واینک دوری و نبودن او اینچنین او را بزرگ نمایان میسازد
رضا ضَحاکی راحت در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار:
بیت بیستم:
چو عمر دادی، دنیا بده که خوش نبود/
به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا/
این بیت را مرحوم دهخدا این چنین آورده👇
چو عمر دادی، دنیا بده، که خوش نبود/
به صد خزینه تبذر، به دانگی استقصا/
وقتی که عمرِ خود را که بسان صد خزینه تلف کردی حال اینکه دنیا هم که به اندازه یک دانگ (از شش دانگ) نمی ارزد بده.
(به عبارت دیگر، به سخت گیری در محاسبه نمی ارزد)
تبذر = بر باد دادن
تبذل = عدم حفاظت
رضا ضَحاکی راحت در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار:
بیت هیجدهم :
به چاهِ جاه چه افتی و عمر در نقصان؟!
به قصدِ فَصد چه پویی و ماه در جوزایعنی: شایسته نیست عمری از تو گذشته ، مغرور و فریب بخوری همانگونه که رگ زدن در برج جوزا روا نیست.
بیت نوردهم
برفت روز و، تو چون طفل، خرّمی، آری!
نشاط طفل، نماز دگر بود عَذرا
روز (زندگی )به اتمام رسیده اما کودکان که هنگام غروب به بازی و نشاط ( در کوچه) مشغول می شوند و از پایان روز اطلاع ندارند تو نیز مانند آنان سرگرم زندگی دنیوی هستی
رضا ضَحاکی راحت در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار:
بیت هفدهم:
پریر نوبت حج بود و، مهد خواجه هنوز/
از آن سوی عرفات است چشم بر فردا/پریر (دو روز) است که حاجیان اعمال حج را به پایان رسانده اند اما تو هنوز در آرامش و بی خیالی آرمیده ای تا برای انجام عرفات حرکت کنی ! (به بیان دیگر ، فرصت و زمانی باقی نمانده است)
رضا ضَحاکی راحت در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار:
بیت شانزدهم:
ببین که کوکبۀ عمر خضروار گذشت/
تو بازمانده به چو موسی به تیه خوف و رجا
روزگار جوانی و جاه و جلال عمر گذشت،مانند خضر که از موسی(ع) جدا شد.
اما تو هنوز مانند موسی (ع) در این دنیا با ترس و امید(سرگردان) مانده ای
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:
نیّر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
آن نه مست است که مِی خُورد و به بازار افتاد،
مست آن بود ، که در خانهء خمّار افتاددل چُو فانوسِ خیال ، از اثرِ شعلهء شمع،
بس که بر دُورِ تو گردید ، ز رفتار افتادشاهدِ حسنِ تو ، در پرده نهان بود هنوز،
که حریفانِ تو را ، پرده ز اسرار افتادگر نه آئینه ، هوایِ تو پری در سَر داشت،
همچُو دیوانه ، چرا عور به بازار افتاددلِ سُودا زده ، تا سلسلهء زلفِ تو دید،
نعره ای بر زد و دیوار به یکبار افتادموشکافی ز میانِ تو ، به تحقیق نرفت،
در میان ، بحث در این مسئله بسیار افتادپرده پوشی چه کنم ، خُود ز پریشانیِ کار،
همه دانند ، که با زلفِ تو ام کار افتادطبعِ "نیّر" ، هوسِ نکته سرائی ها داشت،
دید گوشِ شنوا نیست ، ز گفتار افتاد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:
ای پسر تا به کِی آن روی ، نهان در خَمِ زلف،
mehdi nasiri در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستان نوشزاد با کسری:
بیت:
اگر در دلت هیچ حب علیست
تو را روز محشر به خواهش ولیست
سنژوزف بیروت:
اگر در دلت هیچ حبّ علیست
ترا جدّ شبّر به خواهش مَلی ست
محمدحسین حسن پور در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
نقیضهای بر غزل حافظ شیرازی
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
من ماندهام اینجا که حلال است؟ حرام است؟
با این که به فتوای دل اشکال ندارد
گر یار پسندید تو را کار تمام است
در مذهب ما باده حلال است، ولی حیف
در مذهب اسلام همین باده حرام است
شد قافیه تکرار ولی مسئلهای نیست
چون شاعر این بیت طرفدار نظام است
این ماه شب چاردهم در شب مهتاب
یا این که نه، همسایه ما بر لب بام است
در مجلس اگر جای خودت را نشناسی
اینجاست که مفهوم قعود تو قیام است
پرسید طبیبم، که: «پس از رفتن یارت
وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است؟»
از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم
گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است!
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
چون شعر مرا دید که دارای پیام است"ناصر فیض"
ایرج ارژنگ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۶ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:
دوست گرامی شما بر چه مبنایی محاسبه کردی که از زمان خلقت بشر تا زمان حضرت محمد هفت هزار سال شده؟
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:
احتمالا دو بیت ماقبل بیت مقطع غرل ، متعلق به این غزل نمی باشند
محمدعلی قاسمی فلاورجانی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳:
پیر دردیکش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
چقدر این بیت به انسان هنگامی که تقدیرش آماج مصائب و شدائد قرار گرفته، آرامش میبخشد.
محسن رضایی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:
سلام
شعر بسیار زیبایی بود
محمدرضا زارعیان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۵ در پاسخ به زززز دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
منظور انسان نبودن خداوند است چون یک انسان به زن و جفت نیاز دارد منظورهم از زن و جفت همان مونس و یار است
محمدرضا زارعیان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۴ در پاسخ به ناصر دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
ولی یک بت بری از گزند نیست که ابراهیم هم توانست با تبرش بتها را بشکند. بتی که ادعای خدایی دارد ولی توان دفاع ز خود ندارد:) یک بت بری از شرک و شبیه نیست چه بسا بتی در وزن و اندازه او هم میشود ساخت. شما اول خدا بودن را معنا کنید تا بت پرستی نیز برایتان معنا شود.
محمدرضا زارعیان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۲ در پاسخ به محمد دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
دوست عزیز اینکه شما هنوز به درک شعر حکیم سنایی نرسیده اید معلوم است. بقول سعدی فضل خدای را که تواند شمار کرد یا کیست شکر یکی از هزار کرد؟ حکیم سنایی فقط صفات خدا را نام برده اما هیچ جمله و کلمه ای نمیتواند او را کامل وصف کند اینهمه صفت فقط بخشی از صفات الهی را شامل میشوند نه تمامیت آن.
الف رسته در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۰ - آگاه شدن پیغامبر علیه السلام از طعن ایشان بر شماتت او:
ای بنازیده به ملک و خاندان /// نزد عاقل اشتری بر ناودان
ای کسانی که به قبیله و خاندان خود افتخار و ناز میکنید، ببینید که آن همه پایدار نیستند و مانند شتری است در ناودان.
نقش تن را تا فتاد از بام طشت /// پیش چشمم کل آت آت گشت
در این بیت دو ضرب المثل معروف هست. یکی فارسی و دیگری عربی.
طشت کسی از بام افتادن یعنی رسوا شدن و بی اعتبار شدن او . مصرع دوم یک ضرب المثل عربی دارد: کُلُّ آتٍ آت: هر آمدنی میآید .
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:
نیر تبریزی » غزلیات » شماره ۸۴
ای قد ات سُرو ، اگر سرو به رفتار آید،
وِی لب ات غنچه ، اگر غنچه به گفتار آیدزلف ات اَر بُرد به یغما ، دلِ شهری چه عجب،
هر چه گویند ، از آن رَهزنِ طرّار آیدگر دُو صد ناوک ام ، آید ز تو بر سینۀ ریش،
چشمِ آن است هنوز ام ، که دگر بار آیددَمِ جان بخشِ مسیحا ست ، سحر خیزان را،
سخنِ تلخ ، کز آن لعلِ شکَر بار آیدیا رب آن خال که ما را ، شد از او روز سیاه،
به بلایِ خَمِ زلفِ تو ، گرفتار آیدآنکه بیمارِ غم ات کرد ز دوری ، "نیّر" ،
دل قوی دار ، که خُود نیز پرستار آید
ر.غ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹: