گنجور

حاشیه‌ها

دیانا درویشان در ‫۱ سال قبل، جمعه ۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۹ در پاسخ به بزرگمهر دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:

من درست متوجه نشدم. مصراع اصلی این گونه بوده یا بهتر است اینگونه باشد؟

خیال در ‫۱ سال قبل، جمعه ۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

سلام علیکم 

با تشکر 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۰ در پاسخ به شادان کیوان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

تضمین غزل شماره ۷
عطر صبا چو روح ببخشد مشام را
ساقی صلای باده بده خاص و عام را
مطرب به نغمه گو که جهان گشته  کام را
................
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل‌فام را
**************

راز پرستش از نظر بت پرست پرس
ز آوای عاشقان بَلاَی الست پرس
از بلبل، هزار که مست از گلست پرس
.‌‌‌...............
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی‌مقام را
***************
خورشید و ماه را چو بر آری ز آستین
سر ها چو گوی و زلف تو چوگان عنبرین
هر تار مو چو دام دلی گشته این چنین
.‌‌‌‌‌‌.......................
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است، دام را
***************
هر کِشت را که کِشته؟ همو می کند درو
حاصل چه گشته در عمل، آنست آبرو
در مهلتی که داده سپهرت زره مرو
..............
در بزم دور، یک‌دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
***************
امنست وکامیار جهانت ،بلی زعیش
در تنگدستی ار که بسازی پلی زعیش
وانگه که شد، جهان بمرادت یلی زعیش
................
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه‌سر مکن هنری ننگ و نام را
***************
گر زین قلم فراز سخن نقش سنگ ماند
هر رهگذر ز نقشه سنگت فَسانه خواند
کس نیست کو مراد دلش جاودانه راند
...........
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را
************
انس است بنده را زجنابت چو الفت است
مجلس فروزی تو مباهاتِ جَلوت است
عدل و کرام رانی و آن کُنه رافت است
..................
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را
*************
در ستر آبرو و ز دشمن خفا برو
پر آفت است راه دلا بی بلا برو
در کار عیش و نوش چو یابی صلا برو
.................
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
******
جاوید مدرس رافض

فرهود در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۷ در پاسخ به فرهاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

در زمانیکه هنر ارزشی داشت کلمه استاد را برای معدودی افراد بکار می‌بردند آن هم فقط در موسیقی سنتی.

 

فرهود در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

چو در دست است رودی خوش، بزن ...

سراندازی حرکتی است که در رقص یا سماع می‌کنند؛ مانند دروایش که از شدت بی‌خودی و هیجان، سر را به جلو یا دایره‌وار می‌اندازند.

دکتر محمدحسین بهاری در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:

درود

ایکاش که گردانندگان گنجور اندکی با زبان و نگارش پارسی نوین آشنا شوند.

مایه‌ی افسوس است که ما گاه ارزشمند خود را برای ویرایش سروده‌های شاعران بزرگ در گنجور هزینه می‌کنیم و گردانندگان گنجور بدون داشتن کمترین آگاهی‌ها از زبان پارسی و نگارش نوین آن، ویرایش‌های ما را نادرست می‌خوانند.

بهی این است زین پس نه به گنجور بیاییم، نه کسی را به آن بخوانیم و نه گاه خویش را هدر کنیم.

باشد که در نادانی خویش(گردانندگان گنجور) بمانید.

جاوید مدرس اول رافض در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

تضمین غزل شماره ۷
عطر صبا چو روح ببخشد مشام را
ساقی صلای باده بده خاص و عام را
مطرب به نغمه گو که جهان گشته  کام را
................
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل‌فام را
***************
راز پرستش از نظر بت پرست پرس
ز آوای عاشقان بَلاَی الست پرس
از بلبل، هزار که مست از گلست پرس
.‌‌‌...............
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی‌مقام را

***************
خورشید و ماه را چو بر آری ز آستین
سر ها چو گوی و زلف تو چوگان عنبرین
هر تار مو چو دام دلی گشته این چنین
.‌‌‌‌‌‌.......................
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است، دام را
***************
هر کِشت را که کِشته؟ همو می کند درو
حاصل چه گشته در عمل، آنست آبرو
در مهلتی که داده سپهرت زره مرو
..............
در بزم دور، یک‌دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
***************
امنست وکامیار جهانت ،بلی زعیش
در تنگدستی ار که بسازی پلی زعیش
وانگه که شد، جهان بمرادت یلی زعیش
................
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه‌سر مکن هنری ننگ و نام را
***************
گر زین قلم فراز سخن نقش سنگ ماند
هر رهگذر ز نقشه سنگت فَسانه خواند
کس نیست کو مراد دلش جاودانه راند
...........
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را
************
انس است بنده را زجنابت چو الفت است
مجلس فروزی تو مباهاتِ جَلوت است
عدل و کرام رانی و آن کُنه رافت است
..................
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را
*************
در ستر آبرو و ز دشمن خفا برو
پر آفت است راه دلا بی بلا برو
در کار عیش و نوش چو یابی صلا برو
.................
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
******

☆☆☆☆☆☆☆☆☆
جاوید مدرس رافض

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۲:

بسیار زیبا و قابل تامل 

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۲:

بسیار زیبا و قابل تامل 

کایسا در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۳:

نسخه‌ی آیینه‌ی دل دستگاه حیرتست

چون نفس ناچار پیمان با تأمل بسته‌ام

 

بیدل معتقد است که آینه همواره در حال حیرت است، در این بیت می‌گوید حتی یک نفس هم آینه را از مقام حیرت دور می‌کند، همانگونه که در زمان قدیم جلوی دهان کسی که بیهوش شده آینه می‌گرفتند تا ببینند نفس می‌کشد یا نه!

چون نفس هم می‌تواند آینه را کدر کند.

پس در این بیت می‌گوید نفسم را هم مجبور به صبر کردم تا بلکه دلم به مقام حیرت برسه.

 

در جای دیگر می‌گوید:

 

ز آمد و رفت نفس آیینه‌ی دل تیره شد

موج صیقل آبیاری کرد بیدل، زنگ را

فرهود در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۹:

شب روان را همچو استاره مسوز ...

رهبان در اینجا یعنی راهزن

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۹ در پاسخ به پارسی دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:

شهریار در طرفداری از هر تفکری که شما بگی شعر داره. یکی علت‌های محبوبیتش هم دقیقا همینه چون هم اشعار ناسیونالیستی ایرانی داره و هم ترکی. هم اشعار اسلامگرایانه داره هم کمونیستی. هم این شعر که شما اینجا گذاشتی و هم شعر تورکون دیلی هر دو مال شهریارن. دیگه اینکه با این دانسته‌ها چه کنیم به خودمون بستگی داره.

یگانه در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

دلم ربوده لولی‌وشیست شورانگیز

دروغ وعده و قتال و وضع رنگ آمیز

فدای پیرهن چاک ماهرویان باد

هزار جامه تقوی‌ و خرقه پرهیز

خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد

که تا ز خال تو خاکم شود عبیر‌آمیز

فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان

بخواه جام شراب و به خاک آدم ریز

غلام آن کلماتم که آتش افروزد

نه آب سر زند در سخن بر آتش تیز

مباش غره به بازی خود که در خبرست

هزار تعبیه در‌ حکم پادشاه انگیز

فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی

که جز‌ ولای توام هیچ نیست دست‌آویز

بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت

که در مقام رضا باش و از قضا مگریز

پیاله در کفنم بند تا سحرگه حشر

به می‌ز دل ببرم هول‌ روز رستاخیز

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

دو نکته:

1-در نسخه‌های ابوالقاسم حالت، دکتر تقی تفضلی و عباسعلی وفایی (کلیات سلمان ساوجی) چنین غزلی دیده نمی‌شود!

2-شکی نیست که بازنویسی متن‌ها – و از همه مهمتر– وجود فرآیند فریب ذهن، به وارد شدن اشتباه در هر مطلبی می‌انجامد.

به نظر می‌رسد که شکل درست نخستین بیت این غزل، چنین باشد:

ای که روی تو بهشت دو جهان است مرا/ای که وصل تو مراد دل و جان است مرا

به این ترتیب، مشکل ردیف و قافیه حل می‌شود. هرچون، نه مرا گریزی از ذهن فریبکار است و نه می‌توان احساس لحظه سرودن شعر دیگران را درک کرد! بنابراین باید نسخه کهن‌تری پیدا شود.

یادآوری: هرچون = اما = however

عبدالمحمد حسین یار باقریان قومی در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

درود بر شرف محسن نامجو با آهنگ ترنجش

علی معصومی در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ کمال خجندی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:

یاران چو ورق شکسته تا می‌جویند

 

فکر کنم درست باشه

رضا پروا در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۵۲ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳۸:

قصه تاریک روزان در دل شب عرضه دار

علی سنجرانی در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

این شعر به همین گونه پنجاه سال پیش در کتاب فارسی سال پنجم دبیرستان تدریس میشد.

هیچ حاشیه و نقدی روا نیست زیرا شعر کامل است.

توکل در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۱۱ - بهمن ماه:

مسعود سعد همه ماهها را گفته شراب بنوشید جز ماه اسفند و فروردین . همه ماهها را که توصیف میکنه به نوعی سخن از نوشیدن می هست اما فروردین و اسفند را که وصف کرده سخنی از شراب نوشی در آن نیست چه دلیلی داشته که آن زمان این دو ماه می نمیخوردند ؟؟؟؟!!!

شخص جاهل در ‫۱ سال قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۹ در پاسخ به سعمن دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵:

شعر شما هم قشنگ نوشته شده بود و هم حقایق رو گفته بودین ولی یک چیزی که در شعر شما و هم در قانون کشور ها دیده میشود اونم مسئله یک بعدی بودن به قضیه یعنی خوب یا خوب یا بد و این وسط برای هر بخشش قانون خاصی نوشته نشده و این بحث هم کامل در شعر شما وجود دارد توی کشور های غربی هم فاحشه وجود دارد که خب از نوع راه رفتن و پوشش در خیابان میشه فهمید تا یک استاد و فیلسوفی که دختر است و بی حجاب و از نظر منطقی که خودم فکر میکنم باید اگر یک کشور کشوری بزرگ و مستقل هستش باید برای هر بخشی از نوع پوشش در فصل های مختلف تا رفتار های مردم در خیابان قانون نوشته شده باشد و البته نگه داری و مدریت اون قانون و همین باعث نظم دادن و مدیریت یک کشور میشود تا آنجایی که یک هوس باز نتونه به یک دختر آسیب برسونه و همین که فکر اومد سرش به یاد قانون و بلاهایی که سرش میاد فکر کنه و نه اون دختر بتونه با هر پوشش کمی خود را نمایش دهد [ در اینجا من بی عقل باشم اگر فکر کنم به آسانی هستش ولی سختی خود را دارد در این راه دارد و حساسیت های یک قانون گذار باید به خرج دهد تا مردم و دولت که بتوانند باهم کنار بیایید] در چیزی که من در انقلاب تا الان مشاهده کردم عدم رضایت مردم از قانون بود و همه از چه مادرم در زمان های قدیم در بعد انقلاب و چه خودم که الان میبینم مردم از قانون حجاب نه حمایتی میکنند حالا چه از کسی که بی حجاب هستش چه از کسیکه با حجاب هستش  و نه خیلی وقت ها هم عمل میکردند همین باعث عدم اعتماد مردم به دولت خودشون میشود که الان شاهد آن هستیم چه اتفاقات و بی اعتمادی هایی صورت میگیرد که همین امر توی خیلی از موضوع هایی مثل مهاجرت و خب ارتباطاتش به اقتصاد و جوامع دیگر اتفاق های بدی صورت میگیرد و در کل هم اگر جایی بد گفتم راهنماییم کنین و همین جور که از اسمم مشخص است جاهلم

۱
۴۳۸
۴۳۹
۴۴۰
۴۴۱
۴۴۲
۵۲۷۰