تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد
عشق تو مرا مشکل کاری به نوا باشد
شمشماد همی لرزد چون بید ز بالایت
بالای چنین رعنا، در شهر بلا باشد
زینسان که گریبانم بگرفت غم عشقت
این خرقه که میبینی یک روز قبا باشد
من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن
شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد
خلقی ز پیات پویان، مهر تو به جان جویان
زین جمله دعا گویان تا بخت که را باشد؟
آب غم عشق تو بگذشت ز سر ما را
وآنگه تو ز بیرحمی بگذاشته تا باشد
لعلت نکند سعیای در چارهٔ کار من
بیچاره کسی کو را کاری به شما باشد
غم را که بها نبود در شهر کسان هرگز
آن روز که من جویم شهریش بها باشد
گر خوب شود کاری، از طلعت خود گیری
ور زشت شود تاوان بر طالع ما باشد
گفتی که روا گردد از من همه حاجتها
مُرد اوحدی از عشقت، آخَر چه روا باشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس عشق و درد ناشی از آن میپردازد. او بیان میکند که عشقش به محبوبش او را به دردسر انداخته و غم عاشقی بر او چیره شده است. او از لرزش شمشاد به عنوان نمادی از عشق و زیبایی محبوبش یاد میکند و تأکید میکند که حتی در روز جزا نیز نمیتواند از عشقش فرار کند. دیگران نیز در پی او هستند و دعا میکنند تا شانس یا بخت به آنها روی آورد. او حسرت میخورد که عشقش بر او بیرحم است و هیچ راه چارهای برایش باقی نمانده است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که اگر خوب یا بدی در وجود محبوبش باشد، سرنوشت او تحت تأثیر آن قرار میگیرد و از محبوبش میخواهد که برای برآورده شدن حاجاتش کمکی کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق تو برای من درد و رنجی را به همراه دارد، این دلبستگی و وفاداری به تو برایم سخت و دشوار شده است.
هوش مصنوعی: درختان به خاطر زیبایی و سربلندی تو همچون بیدها میلرزند و در شهری پر از سختی و مشکلات، تو به زیبایی خود ادامه میدهی.
هوش مصنوعی: غم عشق تو به قدری در وجودم تأثیر گذاشته که حتی این لباس که به آن نگاه میکنی، روزی به عنوان پوشاک باارزشی در زندگیام استفاده خواهد شد.
هوش مصنوعی: من آن کار خوبی را انجام میدهم که یک بنده شایسته انجام دهد، اما شرط این است که فرار نکنی، اگر روزی روز حساب باشد.
هوش مصنوعی: مردم به دنبال تو هستند و برای محبت تو جان خود را میجویند. از میان این همه دعا و درخواست، بخت و روزی به کدام یک خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: آب غم عشق تو از زندگیام رفته است و تو، به خاطر بیرحمیات، مرا رها کردهای تا تنها بمانم.
هوش مصنوعی: عشق تو مرا به هیچ کار نخواهد انداخت، چون کسی که به تو تعلقی دارد، نیازی به چارهجویی برای من ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این نکته اشاره میکند که در میان مردم و در زندگی اجتماعی، غم و اندوه ارزش و بهایی ندارد. او بیان میکند که در روزی که او به دنبال هجران و غمش میگردد، به طور حتم به ارزش و بهای آن پی خواهد برد. به عبارتی دیگر، احساساتی که او تجربه میکند، در واقع ارزش و اهمیت خاصی دارند که دیگران آن را درک نمیکنند.
هوش مصنوعی: اگر کاری خوب انجام شود، به خاطر زیبایی چهرهات است و اگر بد شود، باید تقصیر را به گردن سرنوشت بیندازیم.
هوش مصنوعی: گفتی که اگر از من خواستههایی باشد، برآورده میشود. اما اوحدی از عشق تو مرد، پس چه چیز دیگری ممکن است برآورده گردد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن فتنه که آفاقش شور من و ما باشد
دل نام بلایی هست یارب بهکجا باشد
بابد به سراب اینجا از بحر تسلی بود
نزدیک خود انگارید گر دورنما باشد
راحتطلبی ما را چون شمع به خاک افکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.