گنجور

حاشیه‌ها

جعفر عسکری در ‫۱ سال قبل، سه‌شنبه ۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۸ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۱:

سلام.

این رباعی با استناد به جُنگ رباعیات (سده ی هشتم) کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی قم از مهستی گنجوی است که در پایان حرف دال اضافه می کنم.مصرع آخر این رباعی، ضرب المثل شده.

گوشم چو حدیث دردِ چشم تو شنید

پای از سر هر طرب، دلم بازکشید

نیکو شده باد چشمت ای بینایی!

تا کور شود هر آن که نتوانَد دید

 

این رباعی، طبق معمول به ابوسعید هم منسوبه!

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۶

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال قبل، سه‌شنبه ۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۱ در پاسخ به روفیا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

چنین تفسیری را از کجا یافتید؟

هرکجا یک غزل از یک نظر با موضوعی اشتراک داشت حتما نظر شاعر بر آن بوده است؟

Hadi Golestani در ‫۱ سال قبل، سه‌شنبه ۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

بانو زهرا عالمی صدای شما واقعا زیباست،

کاش لطف می‌کردید 

غزلیاتی بیشتر رو میخواید،لذت دوچندان می‌بردیم از غزلیات خواجه عزیز

بهرام قدرتی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۵ در پاسخ به بهرام مشهور دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۶:

باسلام ،بسبار عالی و کامل توضیح داده شده ممنون از شما 

بهرام قدرتی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۶:

استاد شجریان به زیبایی هرچه تمام این دوبیتی را در قسمتی از نوا پیش از انتشار اجرا کرده‌اند که گویا زبان حال خودش هست باشعر بابا طاهر 

ابو سعید در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۶ در پاسخ به افشین آرامش دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

افشین عزیز، حافظ جان ما از همین جهت حافظ تخلص کرده چون حافظ قرآن بوده

شما مراجعه بفرمایید به آیه‌ی ۸۷ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره اونجا واضحا از روح القدس اسم آورده شده

حالا این بخش صحبتم چندان مرتبط با صحبت های فیمابین ما نیست ولی من گاها تعجب میکنم از افرادی که میدونن حافظ حافظ شده چون حافظ قرآن بوده اما باز هم میخوان برداشت های غیردینی و سکولار از اشعار خواجه داشته باشن.

کسی که در چارچوب تصوری خواجه حافظ قدم میزنه قاعدتا باید بدونه که افراد دیندار هم به چند بخش تقسیم میشن. ما در حیطه‌ی دین هم پیر مغان و شاه نجف و رند و تجلی دین رو داریم و گاهی اوقات هم زاهد و محتسب رو که فقط ادعای دین دارن و تعریفی که از دین دارند کاملا خلاف واقعیت دین هست.

واقعیت دین هم مگر خلاف سرشت و وجود آدمی هست؟ ما هروقت صحبت از عقل و راستی و درستی بکنیم، از دین به معنای واقعی کلمه صحبت کردیم.

Zahra A در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:

سلام وقت بخیر 

معنی و تفسیر این بیت رو میفرمایید

ندهد دل ما گوشهٔ هجر تو به سد وصل

عادت به قفس کرده به گلزار نیاید

 

و در جواب این بیت بهترین شعر چیست؟

توحید دیانت در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر:

یک بیت که میگه( مصلح است و مصلحت میداند او) گنجانده نشده است

Hadi Golestani در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۲ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

درد سخن /درک سخن

استاد حسین الهی قمشه ای (معلم عشق)

در کتاب صوتی درصحبت فارابی وقتی به سخنرانی 6 می‌رسید استاد در توضیح مبحثی برای تایید بیشتر بارِ صحبت هاشون رو  این بیت حافظ میزارن و اونجا ، دردِ سخن رو تایید میکنند

Hadi Golestani در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۸ در پاسخ به علی لطفیان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

درد سخن /درک سخن

استاد حسین الهی قمشه ای (معلم عشق)

در کتاب صوتی درصحبت فارابی وقتی به سخنرانی 6 می‌رسید استاد در توضیح مبحثی برای تایید بیشتر بارِ صحبت هاشون رو  این بیت حافظ میزارن و اونجا ، درد سخن رو تایید میکنند

Hadi Golestani در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

درد سخن /درک سخن

استاد حسین الهی قمشه ای (معلم عشق)

در کتاب صوتی درصحبت فارابی وقتی به سخنرانی 6 می‌رسید استاد در توضیح مبحثی برای تایید بیشتر بارِ صحبت هاشون رو  این بیت حافظ میزارن و اونجا ، درد سخن رو تایید میکنند

 

Hadi Golestani در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

درد سخن/درک سخن

استاد حسین الهی قمشه ای (معلم عشق)

درکتاب صوتی درصحبت فارابی سخنرانی ۶

دقیقه 29  در توضیح مبحثی برای تایید توضیحات خود به این بیت اشاره میکنه‌‌ و دردِ سخن رو تایید میکنند

 

 

جمال رادفر در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن:

آشنایی با شاعر کمتر شناخته شده منوچهر دامغانی ، درسگفتار دکتر پگاه تلاوری در سایت ادبستان شیراز پیوند به وبگاه بیرونی

احمدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند:

تعبیری از شعر حضرت مولانا

خمش باش مگو راز ز مولی و ز مولی...

بهروز قدرتی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

سلام دوستان این حاشیه یکم طولانی خواهد شد

داستان از اونجا شروع شد که هاتفی در رویا به من گفت فرزند خصال خویشتن باش که البته داستانش طولانی و بخشی از داستان می گم در ادامه ولی وقتی بیدار شدم این ابیات به قلبم می یومد که ای نام تو بهترین سرآغاز جز نام تو نامه کی کنم باز ، ای مقصود دل نیازمندان خلاصه به گنجور مراجعه کردم و فکر نمی کردم فرزند خصال خویشتن باش بتونم تو اینترنت پیدا کنم ولی جالب بود جفتش مربوط می شد به نظامی گنجوی ...  

ممنونم از همه دوستان. من همه حاشیه ها رو خوندم بخصوص حاشیه دوم خانم روفیا بی اختیار اشک منو درآورد نمی دونم چرا بعضی موقعا اینجوری می شه به هر حال من کشف و شهود دائم دارم و تقریبا تمام رویاهام lucid dream هست. یکبار در مراقبه ای دیدم که کتابی نوشته بودم بر پایه تمام مراقبات و علمی که ازون طریق داشتم که حدود ٤٠٠ صفحه بود و به نام how to be like god یعنی چگونه مثل خدا شویم و فکر کنم الان در حد همون تعداد صفحات شده و به من در عالم مراقبه هاتفی گفت تو از انصار الله هستی که به اذن خداوند تعالی راه رو به اولیا خدا نشان می دی به هر حال اگرم فرض کنیم درست باشه آخه رنه دکارت می گه برای درک حقیقت باید بی طرف بود ولی اگه درست باشه من خودم هیچوقت نمی فهمم آیا دارم راه به کسی راه نشون می دم یا نه  در ضمن در رویایی دیگه بعدها خرسی دیدم که داستانش طولانیه که من ذکر الله اکبر می گفتم و خرس به من حمله نکرد و بعد مثل آدمها شروع به صحبت کرد و گفت یک پیام برات آوردم مطمئنم که متوجه می شی  و گفت چو کسی از خاک ولی بر تو آمد از او گذر کن به هر حال منم همیشه گذر می کنم اگه حرفی به کسی بزنم حرفم می زنم و می رم دوست داشته باشه حرفم روش تاثیر می کنه دلش نخواد حرف منم رو رفتار فکر و باورش تاثیری نداره  به هر حال الله اعلم یکوقتیم همه ابنا توهمه به هر حال اینطور به نظرم نمی یاد ولی تو ایزو می گن هیچ کسی نمی تونه خودش ممیزی کنه و همیشه دابل چک لازمه به هر حال  برگردیم به این رویا در این رویا من در ساختمانی ١٢ طبقه در آمریکا کار می کردم و تازه کارم رو در این ساختمان و در طبقه ١٢ ام شروع کرده بودم و مسئول تحقیق قرآن و عترت بودم البته در واقعیت من محقق نیستم فقط برای خودم قرآن می خونم و من در حال حاضر در کنار مدرک فوق لیسانس برقی که دارم تدریس آنلاین زبان می کنم و در حال حاضر اوضاع خوب نیست چون کسی آنلاین دوست نداره به هر حال در رویا من داشتم تو این ساختمان کار می کردم گویا اسمش بود ساختمان لینکلن بود  و تاریخچه ای داشت که ظاهرا ٥٠ سال قبل ساختمان اجازه کار بوده یا یک همچین چیزی به هر حال رویا خیلی طولانی هست ولی در اون ساختمان که کار می کردم یک روز یکی اومد بهم گفت اگه نمی خوای کاری برای کسی انجام بدی انجام نده ولی دیگه براش توضیح نده که اون کار مربوط به تو نیست و وظیفه تو نیست که انجام بدی منم تو دلم گفتم راست می گه حق با اینه ولی بعد با خودم گفتم وای خدا دوباره شروع شد باز ما اومدیم تو این محیطای کاری با آدمای عجیب و غریب باز این داستانا شروع شد و اون خانمی که من کاری که می خواستم براش انجام نداده بودم و شاکی شده بود  که گمون کنم چادریم بود دقیق یادم نیست وارد اتاق شد و چنان در محکم بست و وحشیانه و با عصبانیت داد زد سر کسی که تو این اتاق بود و یک چیزی انداخت که باور کنین من چنان از صدای مهیب و وحشتناکش ترسیدم که از خواب بیدار شدم ساعت نگاه کردم ساعت ٤ صبح بود با خودم گفتم الان دوباره آیا خوابم می بره که خوابم برد و بقیه رویام دیدم البته سعی می کنم خلاصش کنم ولی تو اون جا که کار می کردم یک شب خوابیده بودم که تو خواب که این خودش می شه خواب تو خواب :))) دیدم هاتفی بهم گفت فرزند خصال خویشتن باش و یک سری چیزهای دیگه که روز بعدش تو سر کار یک خانمی به مشکل خورد من به عنوان نصیحت بهش گفتم من فکر کنم خواب دیشبم برای تو دیدم به نظر من تو فرزند خصال خویشتن باش گفت یعنی چی؟ من با این که معنیشو تا اون لحظه نمی دونستم ولی اینطوری تو اون لحظه خاص طبق اون رویایی که دیده بودم حس کردم و کشف کردم و گفتم به نظر من یعنی کاری انجام بده که طبق خصوصیات و ویژگی هایی که تو دارای اون هستی مثلا کسی که مهندس خوبیه ممکنه نتونه دکتر حاذقی باشه کلا کاری انجام بده که با خصوصیات و ویژگی هایی که تو داری هم خونی داشته باشه در ضمن حقوقی که من می گرفتم اونجا خیلی خوب بود و راضی بودم مثل واقعیت نبود که به کارمندا حقوق ٧ ملیونی می دن بعدش یک دستگاهی بود الکترونیکی با صفحه نمایش که تاریخچه ساختمان می گفت در طبقه مبنای ساختمون و روزی یک عده داشتن بحث می کردن و من ازشون پرسیدم طبق اطلاعات من تاریخچه این ساختمون برمی گرده به کارگری که ٥٠ سال پیش اینجا اومده و اجازه کار گرفته و به من گفتن این ساختمونی بوده که اجازه کار می دادند و گفتم من محقق قرآن و عترت هستم و در کار ما دقت حرف اول می زنه الان شما داری یک چیز دیگه می گی بالاخره حرف شما درست یا چیزی که من شنیدم و قبلش هم به یکی به خنده گفتم باور کن چیزی که من با علم لدنی و بدون خوندن یاد گرفتم از چیزی که با خوندن یاد گرفتم بیشتره( اینو تو پرانتز بگم که زر مراقبه ای هاتفی بهم گفت خوندن توجه کردن به صحبتهای دیگرانه)  و در یک طبقه ای بود یک عده زن و مرد بودند که من بهشون گفتم برای ماهایی که محقق قرآن و عترت هستیم البته فکر کنم تو بخشی که من کار می کردم تنها محقق من بودم و بقیه افراد قسمت مسئولیتهای دیگه ای داشتند  ولی به هر حال گفتم تو اون طبقه که داشتم صحبت می کردم و یک حدود ٢٠ یا ٣٠ نفری ساکت فقط به حرفای من گوش می کردند با دقت گفتم علم لدنی و کشف شهود به نظر من برای مایی که اسرار و رموز قرآن بررسی می کنیم سبب و وسیله اصلیه چون بدون علم لدنی واقعا من نمی تونستم به درک این رموز و اسرار در قرآن برسم به هر حال این حرفی بود که من در رویا به اونها گفتم ولی همون طور که می بینید تمام اینها در واقعیت هم هست یعنی فرزند خصال خویشتن باش در کتاب نظامی هست ولی تا الان دقت منو جلب نکرده بود و برای همین درکش نکرده بودم و بعدش پرسیدم حضور و غیاب داستانش چجوریه که حالا ایناش مهم نیست یکبار تو یک طبقه ای بودیم یک بنده خدایی که داشت آوازی با اشعاری بسیار زیبا می خوند خیلی یواش زمزمه می کرد چنان یواش که من گوشم بردم نزدیک دهنش بعد به خنده گفتم می شه از اول بخونی من درست متوجه نشدم بیتای اول رو لطفا دوباره بخون من دقت کنم تا متوجه بشم ولی اون حرف منو گوش نکرد و به آوازش ادامه داد اینقدر این صدا خوش بود که من شروع کردم به دست زدن و بقیه هم با من شروع کردند به دست زدن البته من سعی می کردم دقت کنم و یادم نگه دارم و به معنیش توجه کنم ولی یادم نموند و همه همخونی می کردند البته من در عمرم اون آواز نشنیده بودم به هر حال بعش یک رپر با صدای بلند شروع کرد به خوندن و همه پراکنده شدند و منم رفتم گفتم این آهنگ با خصوصیات و طرز فکر من جور در نمی یاد خلاصه بعدش بیدار شدم این شعر به قلبم اومد که ای مقصود دل نیازمندان ای مر کز همت بلندان و اومدم طبق معمول در گنجور جستجو کردم همه اون شعرا هم اون بیت  فرزند خصال خویشتن باش که در خواب معنیشو یاد گرفته بودم اومدم بی طرفانه ببینم آیا تو خواب درست معنیش کردم و حقیقت بوده یا مجاز به قول رنه دکارت و با تعجب دیدم جفت این بیت و بیتهای ای مقصود دل نیازمندان ... از نظامی گنجوی بوده اومدم با دقت اشعار بخونم تا به درک عمیق تری از مفهموم این ابیات برسم که به لطف حاشیه های شما و خود اشعار به لطف سایت گنجور به درک خوبی رسیدم و گفتم منم یک حاشیه ای بنویسم شاید به یکی دیگه در درک معنی کمک کنه به هر حال کمکم بکنه در کار گلاب ( یعنی منی که مثل گل زیبایی ندارم و در پس پرده ام و بدون طرفدار و گمنام و نمی تونم مثل اشخاص معروف زیبا صحبت کنم تا مثل گل همه طرفدارم باشن و بهم توجه کنن ولی شایدم یکروزی ما ام گل شدیم کی می دونه ) و گل  حکم ازلی این بود کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد. :)

محمد سلماسی زاده در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

رهایی مقدم برهمه چیز است ، شریعت ، حقیقت ، طریقت ، کفر و اسلام و دنیا و دین می توانند خود مانع رهایی باشند ، چاره در گشودگی و رهایی است

رضا زندمنفرد در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۰ در پاسخ به مهرشاد دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:

منظور دون همت ها هستند

کسانی که همت والا ندارند

سید محمد امین حسینی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶:

دگر دین موسی که خوانی جهود

که گوید جز آن را نشاید ستود

یکی از بهترین ابیاتی که خوندم

کوروش در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۲ - گفتن امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه با قرین خود کی چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند مانع کشتن تو آن شد:

اینت لطف دل که از یک مشت گل

ماه او چون می‌شود پروین‌گسل

یعنی چه ؟

 

اسماعیل کرمی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۲ در پاسخ به خنیاگر دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:

سلام وقت بخیر . نه وزن درست هست و اینی که شما میگید یه هجا اضافه هست. اینجا دو تا ابدال پشت سر هم داره که باعث میشه وزن در خوانش اول اشتباه به حساب بیاد

 

 

 

۱
۴۴۰
۴۴۱
۴۴۲
۴۴۳
۴۴۴
۵۲۶۹