گنجور

حاشیه‌ها

حوراء در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:

بر آن زشت بخندید که او ناز نماید...
به قول استادم:
"جایگاه ما در خلقت عاشقی بوده... اما ما معشوقی می کنیم..."
خدایا... من مخلوقم و سرتاپا نیاز.... تو خالقی و مطلقا بی نیاز... قاعده اینست تو معشوق باشی و من گردت عاشقانه نیاز کنم.... من پرنیاز را چه به ناز؟... اما... وارونه شده....منت میگذارم برای مخلوق تو بودن... گویا تو عاشقی و من معشوق... ولی تو چه صبورانه همین ناز را میخری.... انت صبور شکور... شکر را من باید بگزارم اما تو شکرگزار شده ای... بر آن زشت بخندید که او ناز نماید... این زشت منم که برای زیبای بی همتا ناز می کنم... خنده دار است واقعا....

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

یک سوال؟
یک بیت مشهوری هست که فردوسی می گوید:
«جهان را بلندی و پستی تویی/ندانم چه ای؟ هر چه هستی، تویی» آدرس این را در گنجور به من می دهید؟
با سپاس

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

با عرض سلام خدمت بانو مینا گرامی: به نظر من ما باید در این دنیا تا میتوانیم لذت ببریم
گویند بهشت و حورعین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
در مورد قوانین طبیعت باید بدونید که هر چقدر علم پیشرفت میکند سوُالهای دانشمندان بیشتر میشوند.
برای هر آدمی یک راه هست برای رسیدن به خدا. شما اسمش را بگزار خوشبخت شدن. یکی در عالم هپروت است به قول شما و یکی از فرزندانش لذت میبرد. موفق باشید!

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

با سلام بر همگان
عروضی سمرقندی در چهارمقاله اش که نباید به دلیل وجود پاره ای مطالب نادرست در آن، تمامی اش را مردود دانست، بدین تقریب می گوید که غزنویان دلیل رفض و تشیع فردوسی را این بیت دانسته بودند: «به بینندگان آفریننده را/نبینی مرنجان دو بیننده را» که دلالت بر محال بودن دیدن خداوند توسط چشمان سر دارد؛ و این عقیده شیعیان و بسیاری معتزلی هاست که خدا با چشم سر در دنیا و اخرت دیده نمی شود و سنی های اشعری می گویند خدا را با چشم سر می توان دید.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

اصلاح:
فرمودل=فرمودۀ

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق:

بیسواد جان
مانا را نه پدران ما نه اجدادمان به کار برده اند. چرا باید ما معنا را که حداقل در هزار سال لاخیر اجداد ما فارس زبان ها به کار برده اند با مانا عوض کنیم؟
حوصله ندارم و الا یکی از دعواهای الکی و صوری من با دکتر ترابی در این زمینه ی خراب کردن زبان توسط ایشان است و البته امثال دکتر کزازی و سابقا احمد کسروی و ان شاهزاده ی قاجاری و شاید ذبیح بهروز و ....
بگذریم اما. نظر روفیا چه پر معنا بود.... داستان بحر قلزم...

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

استقلال یکی ازبهترین نعمت هاست
این وابستگی در فهم من نمی گنجد
///
من از آن روز که در بند توام آزادم و مستقلم و خیلی چیزهای خوب دیگر.
او غریب نیست(به فرمودل استاد ما؛ و قریب است...
مینا خانم، امثال من و شما که غیار طبیعت چشمانمان را گرفته(البته خودم را مطئمنم شما را هم بر اساس نظر بالا گفتم والا چه بسا نظرتان شوخی بوده و بند بند وجود شما بدانید یا نه، خدای زیباتر از هر زیبایی و لذیذتر از هر لذیذ را صدا می زند) به نظر الکی بنده باید اول چشم هایمان را شستشویی دهیم تا نظر توانیم کرد....

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

توی چهارمقاله ی عروضی وقتی از مرحوم خیام صحبت می کنه و اون از اینده خبر می ده که قبر فلان و بهمان میشه آیا میشه مثل اون بگیم حافظ هم که فرموده: زیارتگه رندان جهان.... از آینده خبر داده و به واقع هم پیوسته؟
قبر حافظ قبل از اینکه بنای فعلی براش ساخته بشه طبق اطلاعات ناقص بنده از تاریخ و سفرنامه ها، مث زیارتگاه امازاده های محترم ما بوده. یعتی گنبد و ضریح داشته ...
اول صفویه بعضی کج سلیقه ها می خواستن مزار حافظ رو تخریب کنن که روح عظیم حافظ با مدد اشعارش نمی زاره!
زمان ناصرالدین شاه و اوایل عصر مظفری، چند بار می خواستم قبر رو خراب کنن و بنای جدید بسازن یکی بوده به اسم ملا علی اکبر فال اسیری اجازه نمی داده و خودش چند بار مزار حافظرو خراب می کنه. چون عاشق حافظ بوده و قبرش هم الان کنار حافظه. سال 1320 ق هم فوت می کنه و داماد میرزای شیرازی-رهبر نهضت تبناکو- بوده. تخریب به خاطر این بوده تا درباری ها دخالتی تو قضیه نداشته باشن و خودش هم هر بار زیارتگاه حافظ رو با ضریح و قبه و بارگاه می ساخته. متاسفانه معنویت ظاهری قبر حافظ تو 70-80 سال اخیر کم شده ولی مهم اینه که داستان زیارت رندها از زیارتگاه حافظ، فقط وابسته به اون سنگ و منگ نیست.... و طلب همت از کوچه ایه که سر می شکند دیوارش!
انتهای نظر الکی من.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

راستی من از چیزهایی که خیلی توی اشعار حافظ عزیز تر از دل و جان! دهنم رو مشغول می کنه و برام جذابه بحث همت و ادبه.
هر کسی همت و ادب داشته باشه دیگه هیچی نداشته بسشه. والله!

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

شاید رندتر دکتر ترابی؟
به نظر قاصر حقیر، حتما و صدها مراتب رندتر است حافظ از سعدی.
درباره ی نظرات رد و بدل شده مییان شما و آقای اخاذ مخاذ، به نظر بنده ی هیچ مدان، حق با این اخاذ است. البته یکی از نظراتشان کمی لحنش ناجور شد ولی مجموعا ایشان مستدل تر و مطابق نظرات متخصصین ادبیات حرف می زدند. البته دکتر ترابی عزیز هم از گنج های گنجور است و من اگر جای ایشان بودم همان اول کوتاه می آمدم. اگر چه همان کوتاه نیامدن، اطلاعات زیر صفر ما را زیادتر کرد. تشکر دکتر و تشکر آقای اخاذ و الباقی نظر دهندگان.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

شکوهی جان
تا جایی که خاطر ضعیف بنده یاری می کند مرحوم عرفی هم روزگار مرحوم حافظ نیست. عرفی در سال 999 ق کشته می شود و رحلت حافظ نازنین، می گویند 791 است. از حیث تقسیم بندی هم عرفی در زمان مکتب وقوع بوده و با تسامح، از بنیان گذاران طرز نو(سبک هندی-اصفهانی) است و حافظ در مکتب عراق است. اما عرفی متاثر و شیفته حافظ است و آخرش اینکه تشکر از شعری که مرقوم فرمودید.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:

آقا احمد عزیز
به خدا من قصد مسخره کردن یا تهجین نوشته هایتان را نداشتم. واقعا برایم سوال بود و حالا که می دانم تراوشات باطنی در همدات پنداری با اشعار بزرگ است دیگر سوال نمی پرسم. خوش باشید. التماس دعای فجیع :)

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹:

تو را بخدا برای ما توضیح بده برادر که چه فایده ای مترتب بر حساب ابجد تمام بیات وجود دارد؟ اگر فایده ای وجود دارد توضیح بده که ما هم چند صباحی را به علوم غریبه از ابجد صغیر و کبیر تا برخی فنون بالاتر گذرانده ایم و در باب شعر، جز ماده تاریخ های ابجدی فایده ی ای در ابجدبازی ندیده ایم. البته در ورای اشعار و در عام واقع از همین ابجد تا رمل و جفر و اصطرلاب فواید خاصی وجود دارد و با زبر و بینه ی نام خود و مادر می توان شهر مناسب و شغل مناسب و همسر مناسب و غیره ی مناسب برگزید. ولی اینها با مقام تسلیم و رضا جور در نمی آید و اینکه کشتی زندگی من در دریایی که خدا به تلاطمش در می اورد بسی شیرین تر است تا خودم آینده ام را-اگر چه در محدوده هایی- رقم بزنم. استهلاک تدبیر در تقدیر و نگریستن به بازی های تقدیر، زندگی را زیبا می کند.
این بود انشای من!

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

بیدار جان
ابیات خوبی یادتان آمده است. ان شاء الله خدا به ما و شما توفیق دهد زمان ظهور امام خوبی ها حضرت مهدی -که خدایش به سلامت دارد- را درک کنیم تا حقیقت اسلام را بچشیم. پیغمبر نازنین ما از این چیزها دلش خون است و خود هم فرموده بود که اسلام های جعلی و قلابی زیادی در کنار اسلام ناب، ایجاد می شود. موسای کلیم نیز ار جنایات اسرائیل دلش خون است و عیسای روح الله هم از میلوین میلوین ادمی که توسط مسیحیان به قتل می رسد و تازه این ها منتسبان به ادیان الهی اند. حساب بی دینان و طرفداران ادیان زمینی و هیتلر ها و سیک ها و بودایی و.... که جداست...
من هم هر بار این اشعار را می خواندم همواره در بیت:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
یاد رسول خدا می افتادم که گرفتار اصحاب و همرهان فراوانی شده بود که اغلب سست عنصر و برخی کافر و منافق بودند. به ویژه وقتی اسدالله و شیر خدا، حضرت علی(ع) برای تبلیغ دین به جایی می رفت-مثلا یمن- واقعا این بیت از صمیم جان مبارک و مطهر رسول خدا بیرون می تراوید....

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

نمی توانم نگویم که دو نقطه ی بسیار روشن نظرات ذیل این شعر، عبارت روفیاست پیرامون یادآوری هر پدیده برای عارف، خدا را و پرسش بیدار از چیستی حقیقت...

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

مینا خانم
من هر چه نگاه کردم آن توصیفی که پیرامون نظر آقای مسعود سعیدی که نام و فامیلی اش بوی سعادت می دهد(و الاسماء تتنزل من السماء ان شاء الله دربارۀ وی و ما صدق کند) را مطابق واقع نیافتم. خوب است انسان در حیطه هایی که دلیل رهبر راه باید تابع دلیل شود و در مراحل دیگر به تناسب همان مراحل.
البته من توبه! کرده بودم که دیگر وارد این بحث ها نشوم و عهد بسته بودم که دیگر لب بسته بمانم و نظر ننویسم، به جز از امشب! و فردا شب و شب های دگر!!!
انتونی فلو کتابی دارد با نام Does God Exist که چند سال قبل هم ترجمه به پارسی شده به گمانم با نام کجا دلیل ما را می برد یا دلیل ات کجا می برد یا چیزی شبیه همین. و نام ترجمه ی فارسی که البته من نخوانده امش مرا یاد این بیت زیبای تازی می اندازد:
نحن ابناء الدلیل/حبثما مال نمیل[ما دلیل زادگان، هر جا که دلیل روی کند می رویم!]

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

جهنم حقیقتی است چند وجهی و دارای مراتب. ما بیش از یک جهنم داریم و در کنار جهنم های طولی، جهنم های عرضی هم داریم. خب مقولۀ جهنم شناسی واقعا مقوله ای سنگین است و با امثال کمدی الهی و ظواهر قرآن نمی توان حقیقتش را دریافت. بر عکس نظریۀ زیبای استاد گرامی روفیا، جهنم منحصر در توضیح ایشان نیست و جهنم واقعیت خارجی هم دارد. جهنم و دنیای بعد از مرگ که جناب آقا مسعود بر آن «بسی ایراد» دارند(و لیت شعری انه میز بین الایراد الواقعی و الایراد الموهوم؟) حد کمال جهنم و دار اخروی است.
در بیانات دینی به ویژه قرآن که مثل سایر کتب آسمانی تحریف نشده است، عمدتا بر برخی جهات محسوس اخرت و از جمله بهشت و جهنم تاکید شده و این به علت انس و حتی درک بیشتر ما با محسوسات دنیوی است. بر عکس عقیدۀ برادر گرامی آقای بیدار جان، ادیان فقط برای عوام سخن نمی گویند.
مشکل اینجاست که حتی عقل و خرد جزئی-نه عقل کل- از درک مرگ و برزخ و حشر و نشر و قیامت و آخرت- ناتوان است و در این حیطه ها، همان اشارات ادیان و انبیا و ائمه برای خواص موجود است و توضیحات صریح برای ما عوام.
ما انسان های غیر معصوم اگر بخواهیم مقداری بیشتر از اخرت و جهنم و بهشت بدانیم باید به سمت عین الیقین برویم که البته واقعا سخت است. من یک بار یک گوشۀ فوق العاده جزئی از قیامت را نشانم دادند دیدم این کاره نیستم و دمم را روی کولم گذاشتم و بی خیال باقی قضیه شدم اما برخی چون زید حارثه یا افرادی که امام علی در خطبه متقین فرموده در همین دار دنیا، جهنم را دیده اند. در قرآن هم می فرماید:
لو تعلمون علم الیقین...لترون الجحیم...
با صراحت سخن از دیدن جهنم است آن هم همین حالا و در این دار دنیا. یعنی اینکه جهنم چیزی فراتر از تجسم محض است و قبض های شدید روحی در این دنیا که ما گرفتارش می شویم و می گوییم جهنمی چشیده ام که مپرس، معادل جهنم نیست و جهنم واقعیت ملموس خارجی دارد(و جیء بجهنم) با مراتب خودش در رده های طولی و در رده عرضی هم جهنم عقیده داریم و جهنم اعمال.
زیاده گویی شد. خواستم بگویم که منحصر کردن جهنم در تجسم محض به عقیده ی خطای بنده نادرست است.

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

جهنم.... تجسم محض؟
«مبتدی» ناگشته چون گشتیم یا رب! «منتهی»؟

کمال در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹:

جمع آن: 4736

محدث در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

سلام دوست عزیز، روفیا
حالت چطور است رفیق مهربان؟
نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده بود و مشتاق دیدارت بودم اما وقتی این کامنت اخیرت را خواندم همان دلِ تنگ، بد جوری گرفت و خیلی بدتر شکست، از چند جا. نمی دانم چرا یادی از من نکردی؟ و برای من هم بیتی در گوش مبارک زنگ نزد؟! :(
تو این گونه نبودی؟ رفتارت قبلا طور دیگر بود. ساکن کوچۀ تبعیض نبودی و در سرزمین عدل می غنودی!
اما شاید مقصر نباشی و خبر مرا به تو نرسانده باشند. نفرین بر این چاپارها!
انوری شما ایرانی ها(با احترام به تمام روس ها!) شعری دارد که حکایت اسب گرسنه اش است... که از صبح تا شام می خروشید.
می گوید برای آن اسبکم: غزل می گویم و در وی نگیرد/دوبیتی نیز کمتر می نیوشد. بعد می گوید خواهش دارم اگر کاه داری به من بده و اگر نداری: در این همسایه شخصی می فروشد.
می خواستم از تو گله کنم و بگویم ترجیح بلا مرجح و بلکه ترجیح مرجوح بر راجح قبیح است اما از گله کردن منصرف شدم و ترک کام خویش گفتم تا برآید کام دوست! و دور مسائل فلسفی ترجیج و مرجیح را هم خط کشیدم! و یکسره تقصیر را به گردن نداشتن کاه ببخشید نداشتن رسانه ای آشنا برای مرکب ذهنت انداختم.
مراقب خودت باش. دوستدارت: سما(تولد: بیروت: 8 آگوست 1989/قتل: بیروت: 12 نوامبر 2015)

۱
۴۱۱۹
۴۱۲۰
۴۱۲۱
۴۱۲۲
۴۱۲۳
۵۵۴۶