گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

مینا جان هیچ کس در زندگی کنونی بشری درک کاملی از او نداشته و ندارد.
هر کس به قدر وسع خود برداشتی از او دارد.
اگر بخواهید نظر مرا بدانید او همان دارنده دانش و تکنولوژی ماورای همه پدیده هاست.
شما که بدون تردید حضور یک نظم شگفت انگیز را انکار نمی کنید.
همان نظمی که شما را از الکترون و پروتون به این مادر امروز تبدیل کرد.
چندین میلیارد فعل و انفعال شیمیایی هدفمند روی داد تا شما اکنون از بودن با فرزندانتان لذت ببرید؟
نکند بر این باورید که تصادف منتهی به این نظم شگرف شده است؟!
اگر میمون هایی را پشت کیبرد بگذارند تا میلیون ها سال تصادفی تایپ کنند حتی یک داستان کوتاه هم از آن در نمی آید.
باری حتی اگر یک لطیفه جلوی شما بگذارند و بگویند این را یک میمون نوشته شما باور نخواهید کرد.
چون شما بخوبی میدانید میان نظم یک اثر و هوشمندی پشت آن تناسبی باید باشد.
خوب ناظم نظم شگفت انگیز جهان بسیار هوشمند است.
و هوشمندی احترام برانگیز...
ما سعی داریم آثارش و قواعد بازی هایش را بفهمیم.
ما بر آنیم که راز گل سرخ را بفهمیم.
همینکه شما میگویید اندازه نگاه میدارید یعنی اینکه شما یکی از قواعد بازی یا یکی از نظم های او را کشف کرده اید.
که در برخورداری از لذایذ دنیا حد و مرزی حاکم است.
من تردید ندارم شما میلیونها از این قواعد را میدانید.
او در همه لحظات زندگی شما حضور دارد.
اگر شما به وجود نظم باور دارید شما بی تردید به وجود ناظم باور دارید.
او همانست که به شما میگوید فرزندتان را دوست بدارید،بیندیشید، بپویید و بجویید،
او غریب نیست...

پاسخ به جناب سرخی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

در جواب امثال جناب سرخی قصد نوشتن پاسخی نسبتا طولانی را داشتم که متاسفانه یا خوشبختانه دوستی موضوع پیشانقد و ماقبلِ نقد را مجددا مطرح کردند و من نیز منصرف شدم.
فقط فکر می کنم بازگوکردن جمله اول نقد جناب سرخی بر غزل حافظ و اندکی تعقل و تامل در همین جمله، برای نشان دادن کیفیت نوشتار ایشان کافی است:
"تاریخ غزل در حدود سال 786 و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید" !!!!!!!!!!!!!!!! (عجب!)

بیبسواد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:

چون از واقعیت ببری و به مجاز بیاویزی ، البته توبه شکن و توبه ده یکی خواهند شد و وای به حال چنین کس که عقل و اختیار جمله به وهم سودا کرده است.!
نکند مراد شاعر از توبه شکن پیاله ای پنهانی باشد؟؟؟

بیبسواد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱:

اگر منظور بلخی از گشتن جستجو باشد ، جستجوی بند کمر شمس !! چه عرض کنم بحث بر انگیز است گرچه بند کمر طرف شدن هم زیاد خوشایند نمی نماید . مگر که خوشبینانه آنرا تعبیری شاعرانه ببینیم
که بازهم قضیه قبا مشکل آفرین میشود و شاعر جای دیگر هم هوای قبا شدن در سرش بوده است.
رشک برم ، کاش قبا بودمی
چون تو در آغوش قبا بوده ای
و باقی قضایا تا سر انجام خود را قانع میکند که با دیگری نبوده بل در حرم لطف خدا بوده است .
ومانا در دل سراینده ( به قول ترابی)

مینا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:

شاید هم توبه را در قدرت او میداند و هم شکستن آنرا
همه چیز به فرمان اوست
اگر بد کنیم هم او خواسته
البته نظرابوسعید است

مینا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱:

امروز بحمدالله از دی بترست این دل
امروز در این سودا رنگی دگرست این دل
گویا مشکل در مانای ” بترست “ باشد
گاهی نه همیشه ” بتر “ به جای بهتر میآید
گویا در زبان آذری هم بهتر وهم بدتر مانا دارد
میگوید : شکر که امرور حالم از دیروز بهتر است
و این معامله طور دیگری انجام می پذیرد
مقصود از سودا دادو ستد دل است.
.
.
در زیر درخت گل دی باده همی‌خورد او
بنده اگر نه جای مولانا بودم می نوشتم :
در زیر درخت گل دی باده همی‌خوردم

محمد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:

توبه شکن یعنی چه درمصرع آخر؟

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۱:

لطفا اگه میشه معنی بست اول را بگید
ممنون

مینا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

فهم نمی کنم سخن شما عزیزان را
نجمه جان ، روفیا جان
چرا هر چه را باید به او {شاید خداوند} ربط داد
چرا شیفته ی دنیا نباید بود
بی حضور او هم ازین دنیا میتوان کامجویی کرد
شما اگر با فرزندانتان در اوج لدتید چه احتیاج به او دارید
از طبیعت کامجویی کنید در غیاب همه
استقلال یکی ازبهترین نعمت هاست
این وابستگی در فهم من نمی گنجد
این وابستگی را خطرناک می بینم که در ان لغزش ها بسیاراست
در دام تزویریان نمی افتم که دیده ام درین راه اغلب بیراهه رفته اند
حضور عقل را مبرم تر از حضور او میبینم
نظام طبیعت به ما میگوید کدام طریق را طی کنیم
پیر و مراد را رها کرده ام تا به ناکجاآباد خود بروند
پنجاه و چند پیر و فنا شده در او را در تذکرة اولیا
عطار ببینید همه در عالم خیال خوشند
لذات دنیا را به هپروت فروخته اند
رنج تن به خویش می خرند تا لذت روح ببرند
این برای من ِ دنیا دار بی معنی ست
قرار نیست لذات با پرخوری و مستی و شهوترانی همراه باشد
اندازه نگهدار که اندازه نکوست
قوانین طبیعت را هم به او احتیاج نمی بینم
شیفته ی دنیا هستم و حد لازم را نگه میدارم و احتیاجی به وجود نظارت و وجود او ی خیالی نمی بینم
دوستدار شما

احمد آذرکمان در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:

اصلاحیه :
1_ مکدر
2- شما

احمد آذرکمان در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:

جناب محدث
اگر بنده اوقات شمارا با مکتوب کردن حال و هوای شخصی ام در مواجهه ی با این غزل ، مکد ساخته ام در طبقِ اخلاصم عذرهای فراوانی را برای ظما به عنوان تعارفی و پیشکش ارسال می کنم . در پناه شادی های حق باشید

احمد آذرکمان در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:

سلام
من این غزل را تفسیر یا تحلیل نکرده ام با خواندنش به خود فرصت دادم گره های ذهنی و دلی را باز کنم و حاشیه ای بنویسم بر این غزل از حال و هوای خودم ، چرا که احساس می کنم من هم با بی دردان مواجه شده ام با جهل های واکس زده و براق . برای همین راه فریادهای بی حاصل خود را به سمت سکوتی جهت دار به سمت صاحب ابدیت کج کردم . باز تاکید می کنم من تحلیل غزل نکرده و حال و هوای خودم را در مواجهه با این غزل مکتوب کرده ام . من الله توفیق .

شیرزادی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:

گلهای 151 و در آواز شوشتری می‌باشد و دیوانه کننده (شاگردان استاد مهرتاش شوشتری را جدا از همایون اجرا می‌کنند)

ali در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

با سلام خدمت شما
با تشکر فراوان.هتر بود این بیت ها را به غیر از وزن عروضی تقطیع هجایی میکردید و م قواعد قافیه و اختیارات زبانی را میگفتید.رشته های انسانی مخصوصا سال چهارم به این موارد نیاز شدیدی دارند
با سپاس

نجمه برناس در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

مینای عزیز ؛
منظور صائب تبریزی در مصرع ؛ بی تأمل آستین افشاندن از دنیا خوش است . نداشتن تعلقات دنیوی است یعنی خود را شیفته به دنیا نکنید که اگر شیفته دنیا شوی به خاطر از دست ندادن دنیا ممکن است اخلاقیات را زیر پا بگذاری . در ادبیات عرفانی به ترک دنیا تعبیر می شود .

بیبسواد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

مرسده جان کلام را در مانای گره از ابرو گشودن گفتند
اما درباره گان که جمع با الف و نون است، تبها ان واژگان که به های غیر ملفوظ ختم میشوند گاف به شیوه فارسی کهن بر جای ها می نشیند واژه هایی که به های ملفوظ ختم شوند ها میماند و تنها الف و نون افزوده میشود( فرمانده فرماندهان ) و البته دیگر قواعد جمع نیز باید رعایت شوند از جاندار و بی جان

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

سیمین خانم واژه گان غلط است همانگونه که علاقه مند همانگونه که ایستاده گی . بطور کلی در لغات مرکب خواه یکی و یا هردو پارسی یا مأخوذ از عربی باشند و لغت اوّل به ه ختم شده باشد ، قاعده منطقی حکم می کند که ه میان دو لغت حذف شود بنابراین واژگان ، علاقمند و ایستادگی و نظایر آنها درست است

سبحان دائمی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۳ - سخن‌پرداز:

شعر جناب پژمان رو گلپا هم خونده در آلبوم عقیق گویا . به نظرم از بازخوانی همیاون بسیار بهتر و زیباتره

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

مانی عزیز نکات ارزشمندی را مطرح کرده ای به ویژه که انسان از زمره خدا و روشنایی است که در تاریکی گرفتار شده و امروزه با کمک فناوریهای نوین این موضوع حتی قابلیّت اثبات علمی دارد ! چنانچه آفریدگار یاری رساند در کتابی که می خواهم بنویسم میان آنچه بیان داشتی با آنچه در واقعیّات جهانی بر اساس علمی قابل اثبات است پلی خواهم زد

ساسان رحیمیان در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:

با سلام
بنظر در بیت آخر بینداز صحیح است زیرا اتش زدن خود بی عقلی و بی تدبیری است و میگوید ریا را بینداز وگرنه با آتش آه هلاک میشوی الله اعلم

۱
۴۱۲۰
۴۱۲۱
۴۱۲۲
۴۱۲۳
۴۱۲۴
۵۵۴۶