گنجور

 
وحشی بافقی

نویدِ آشنایی می‌دهد چشمِ سخن‌گویت

گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت

بمیرم پیشِ آن لب این‌چنین گاهی تبسم کن

بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت

به رویت مردمانِ دیده را هست آن‌چنان میلی

که ناگه می‌دوند از خانه بیرون تا سرِ کویت

شرابی خورده‌ام از شوق و زور آورده می‌ترسم

که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت

ز آتش آب می‌جویم ببین فکرِ محالِ من

وفاداری طمع می‌دارم از طبعِ جفاجویت

فریبِ غمزه امروز آن‌قدر خوردم که می‌باید

مجرب بود هر افسون که بر من خواند جادویت

چه بودی گر به قدرِ آرزو جان داشتی وحشی

که کردی صدهزاران جان فدای یک سرِ مویت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۰۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت

خرابم می‌کند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن

که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت

سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم

[...]

حسین خوارزمی

الا ای کعبه دولت مرا خاک سر کویت

ندارد جان من قبله بجز محراب ابرویت

اگر در روی مهروئی بمهر دل نظر کردم

نکردم جز بدان وجهی که هست آیینه رویت

ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل

[...]

جامی

همانا آیت سجده ست خط از مصحف رویت

که هرکش خواند آرد سجده در محراب ابرویت

تویی آن یوسف غایب شده از من که در بستان

ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت

به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم

[...]

هلالی جغتایی

چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟

سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت

تن چون موی را خواهم بگیسوی تو پیوستن

بدین تقریب خود را خواهم افگندن بپهلویت

بروی خوبت از روزی که خط بندگی دادم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از هلالی جغتایی
محتشم کاشانی

به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت

به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت

به راه جستجویت هرکه کمتر می‌کند کوشش

نمی‌بیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت

تو را آن یار می‌سازد که باشد قبله‌اش غیری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه