گنجور

حاشیه‌ها

سعید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

این غزل زیبا به سلوک شمس و گذر او از وادی حیرت اشاره دارد. وادی ششم از هفت وادی سلوک که عطار در وصف آن گوید: هر نفس اینجا چو تیغی باشدت/ هر دمی اینجا دریغی باشدت
عارف هر چه کاملتر، نیاز او به مطرح شدن بی رنگ تر. عارف شاگرد نمیپذیرد و مجاز به گفتن اسرار نیست. شمس تنها یک شاگرد پذیرفته و مولانا از شهرت بالای جهانی برخورداره. از این میشود به عمق و وسعت شخصیتِ ناشناخته شمس رسید. بهترین کسی که میتوانسته به بیان و تعریف شخصیت شمس و جزییات زندگی شمس بپردازد مولانا بوده که اینکار را کرده است. بنابراین شخصیت شمس را میشود از دل أشعار مولانا بیرون آورد و شناخت.
در این غزل به اتفاقی بس مشکل که برای شمس در برهه ای از زندگی أو و قبل از آشنا شدنش با مولانا روی داده، پرداخته شده است و بواقع یکی از اسرار بشدت مهم در مرحله بالای سلوک اطلاع رسانی گردیده. وقتی اشاره میکنه که موری بٌده ماری شده و آن مار گشته اژدها- از همین مصرع سیر سلوک و تجلی صفات الهی در شمس رو میشه درک کرد و متوجه میشیم شمس در زمان این ماجرا در جایگاه عرفانی بالایی قرار دارد و به آهوی وحشی و اسرارآمیز بدل شده است. به عبارت دیگر شمس به درک "منِ دیگری" در خود رسیده و بعد الهی خود را در عمل کشف کرده و سرمست از این تجلی و کشف، سر در آسمانهاست و مشغول کشتی گرفتن با خداست (مست خداوندی خود کشتی گرفتی با خدا) . وقتی سالکی متحیر از کشف، و درک نیروی مافوق تصور در خویشتن میشود و میداند بدون آنکه بداند، (اسرار و حکم بر لبان او جاریست گویی به یک دایرهٓ المعارف وصل است) نه تنها بشدت سرمست است از این تحول ، بلکه درک وگفتار او بسیار قوی و اثر گذار است و دیگران را با رفتار و گفتار خود غرق در مستی میکند (ساقی شده است)
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
راز وادی ششم در اینجاست. درست هنگامی که سالک غرق شادی حاصل از این وصال است، طی حادثه ای غیر منتظره به "فنا" میرود و صور متجلی شده مهو میگردد و جای آنرا فقر میگیرد.
بر آسمانها برده سر وز سرنوشت او بی خبر ...
یعنی درست جاییکه یوسف در پی غلبه بر شیطان در سرور و شعف به سر میبرد، انتظار همه چیز داشت غیر از اینکه هفت سال به زندان شود ! قرآن کتابی است کدنوشته که راهنمای سالک است و با زبان إشارات به تفهیم مفاهیم و تعریف قوانین میپردازد. چه کسی به درک این مفاهیم نائل میشود ؟ سالک در مرحله بالای سلوک- کسی که معبر شده باشد.
طی سلوک و در جریان حوادث سالک مشغول از بین بردن نقاط ضعف خویش و تثبیت صفات والاست. سالکی که به درک حضور نیروی الهی در خود میشود ناخودآگاه مغرور میگردد و حضرت مولانا در این غزل یکی از علل به فنا دادن و آتش زدن سالک را در این مرحله، سوزاندن و از بین بردن کبر او نقل میکند
بنابراین خواجه ما هنگامیکه پرهایش باز شده و سر در آسمانها بود، پایش در گل شد و تیر قضا بر او باریدن گرفت و دوره ای بسیار سخت در زندگی او آغاز گردید:
بر خواجه روی زمین بگشاد از گردون کمین
تیری زدش کز زخم او همچون کمانی شد دوتا
در رو فتاد او آن زمان از ضربت زخم گران
خرخرکنان چون صرعیان در غرغره مرگ و فنا
رسوا شده عریان شده دشمن بر او گریان شده
خویشان او نوحه کنان بر وی چو اصحاب عزا
این غزل هر بیتش جای سخن و تحلیل دارد. در ادامه غزل حضرت مولانا به ذکر دلیل پرداخته که در پشت بارش این تیرباران قضا چه فلسفه ای قرار دارد. نکته جالب توجه دیگر اینکه در این ماجرا گویا پای یک زن در میان است و انگار شمس خوب ما از یک قصه عشقی بشدت رنجیده شده است
این خواجه باخرخشه شد پرشکسته چون پشه
نالان ز عیش عایشه کأبیض عینی من بکا
به نظر میرسد طی این ماجرا شمس در اوج پاکی و استحقاق، بشدت تخریب شخصیت میشود و به او تهمت زده، حسابی بدگویی او میشود. در این مصرع اشاره شده به سوره ای در قرآن " ویل لکل همزهٓ بهر زبان بد بود" که خداوند به بدگویان هشدار میدهد. در ماجرای زندانی شدن یوسف هم باز پای زنی در. میان بود و باز تهمت زده شد و شرایطی بوجود آمد که نه تنها صبر یوسف وسعت یافت و به جرگه صابرین پیوست بلکه میبایست تسلیم بودن محض را نشان میداد

یکی از ناشناسان در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - خواب آلودگان:

جناب محدثی
شهر عشق شنیده و دیده بودیم، آنهم به مانای جهان
عشق ، کیهان عشق . ده عشق به نظر تازه می آید و دیگر که دیه ها معمولا بازار به آن شکل که در شهرهاست ندارند.
اجازه فرمایید همان ره عشق باشد ،

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵:

جمع آن : 7125

mhdbig در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:

محدث و قدیم اشاره ای به قرآن و خدا ندارد
طبق نظر دو گروه از فلاسفه جهان یا باید محدث باشد یعنی زمانی نبوده و سپس بوجود آمده و یا قدیم باشد یعنی به عنوان یک اصل ازلی وجود داشته باشد و خیام تفکرات این دو گروه را بیهوده خوانده و متذکر می شود که گذشته ی ما مهم نیست و باید فرصت حال را به غنیمت شمرد مشابه آنچه در دیگر رباعیات خود بیان می کند

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

همان مشرب صحیح است

علیرضا محدثی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - خواب آلودگان:

آقا فرهاد عزیز !
همان ده درست است :
در ده عشق تو اندر کوچه و بازار، زار
کوچه و بازار را برای آبادی ( ده یا شهر ) در نظر می گیرند و نه برای راه یا ره !

مصطفی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

در مصرع اول بیت نهم بنظر میاد " در" به جای "با" خوشتر مینشیند و بخوانیم: پنجه در ساعد سیمش نه به عقل افکندم. ...

سعید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام:

خدا رحمتش کنه.

علیرضا محدثی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » رسوای دل:

از متولیان محترم این سایت تقاضا دارم که پیشنهادات ذوقی و شخصی اظهار نظر کنندگان محترم برای جایگزینی ابیات را به هیچ عنوان در سایت منتشر نفرمایند .

هیوا اشرف نژاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

با سلام
بنده فکر می کنم با توجه به بار معنایی این شعر "بیار" صحیح تر باشد و با درنظر گرفتن اینکه در این شعر اصولا زیاد تناسب وزنی رعایت نشده می توان به نوعی این اشکال را نادیده گرفت.

طهمورث جواهری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

با عرض سلام
قبل از اینکه در مورد سه بیت منصور حلّاج اظهارنظر خود را بیان کنم لازم می دانم برای درک بهتر معنای این ابیات توجه دوستان محترم را به داستان زیر جلب نمایم .
در مورخه 2/7/72 بخش فارسی رادیو بی بی سی برنامه ایی راجع به تناسخ و به نقل از مجله فورتین تایمز FORTEAN TIMES پخش نمود که لحظاتی پس از شروع مطالب آنرا ضبط نموده ام و خلاصه داستان از این قرار است خانمی به نام جِنی کاتل مرتب تصاویری جلو چشمش ظاهر می شود به پزشک روانکاو مراجعه و بعد از اینکه چند بار او را به خواب مغناطیسی میبرند جزئیاتی از زندگی گذشته خود را بیان می کند و طبق توصیه پزشک به محل زندگی گذشته خود یعنی شهر ساحلی مَلاهای در ایرلند مراجعه و پس از تلاش فراوان از طریق اداره ثبت و احوال مدارک مربوط به هویت قبلی اش را که مِری ساتن نام داشته و دارای شش فرزند بوده و در سن 32 سالگی فوت نموده بدست می آورد و از طریق بایگانی پرورشگاهها جستجوی فرزندان خود را آغاز و بالاخره موفق می شود اعضای خانواده را دور خود جمع کند و فرزندان بزرگتر از مادر هم گفته اند که احساس خیلی خوبی دارند و در پایان مجری برنامه بر واقعی بودن داستان تأکید و اظهار نمود نظایر دیگری هم وجود دارد .
بیت اول اشعار منصور حلّاج دقیقاً مشابه داستان فوق می باشد و راجع به تناسخ و می فرماید من قبلاً پدر همین مادری بوده ام که مرا به دنیا آورده و در نتیجه تعجبی ندارد که گفته شود به دنیا آورد مادرم پدرش را و بیت دوم مجدداً اشاره به تناسخ است و می فرماید دخترانم قبلاً خواهرانم بوده اند و البته در این بیت ممکن است اصل وحدت وجود هم مورد هم مورد نظر باشد زیرا در وحدت وجود همه مخلوقات یکسان و از یک منشأ هستند و به قول شیخ سعدی که در آفرینش ز یک گوهرند و در بیت سوم می فرماید این اتفاقات مربوط به این دوره و زمانه نیست یعنی مربوط است به نظام خلقت و ممکن است روح مَحرمی در رَحم مادری قرار گیرد و یا محارمی با همدیگر ازدواج کنند و این عمل زنا محسوب نمی شود چون از گذشته خود اطلاعی ندارند و به قول مولانا عقل های اولینش یاد نیست و از نظر مشابهت با پنج بیت غزل شیخ عطّار علاوه بر وجه مشترک در مورد تضاد با مذهب بیت اول غزل عطّار هم مربوط به تناسخ می باشد و مشابهت دیگر بیت سوم است که می فرماید از آن مادر که من زادم دگر باره شدم جفتش می توان گفت که همسر عطّار قبلاً مادر او بوده ولی بنده همچنان این بیت ار در رابطه با وحدت وجود می دانم که قبلاً توضیحات کاملی داده ام و بیت پنجم شاه بیت در میان کلیه اشعار شیخ عطّار می باشد و مربوط می شود به مرحله هفتم تکامل و فقط همین بیت است که در مورد اتصال به منبع هستی صحبت می کند و همانند استاد بزرگوارش ندای اناالحق سر می‌دهد .

رضا پناهی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان:

اولین بار این شعر رو از دبیر درس فیزیکمون آقای مرادی توی دوره پیش دانشگاهی شنیدم.
ایشون با خوندن این شعر درس زندگی داد به ما.
یادشون گرامی

جاوید مدرس اول رافض در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

>>>>>>>>>>>>>>
****************************************
****************************************
از سخن‌چینان ملالت‌ها ................. ولی
............. همنشیننان ناسزایی رفت رفت
... /
پدید آید: 25 نسخه (801، 814- 813، 818، 819، 821، 823، 824، 825، 843 و 16 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) نیساری
پدید آمد: 5 نسخه (813، 822، 2 نسخۀ متأخّر: 854، 875 و 1 نسخۀ بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه، خرمشاهی- جاوید
پدید آﯩﺪ: 2 نسخه (827 و 1 نسخۀ بسیار متأخر: 898) حرف دوّم بدون نقطه است و «م» هم نیست.
/ ...
چون میان: 25 نسخه (801، 814- 813، 818، 819، 821، 822 823، 824، 825، 843 و 15 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
گر میان: 5 نسخه (827، 4 نسخۀ متأخر: 862، 866، 874، 875 و 1 نسخۀ بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید
در میان: 1 نسخه (867)
33 نسخه غزل 83 را دارند و از آن جمله نسخۀ مورخ 859 بیت فوق را ندارد. از آنجا که نسخۀ مورّخ 893 از مصرع نخست این بیت و مصرع دوم بیت ششم تلفیقی کرده است، لذا مصرع دوم در آن نسخه نیست و مستندات یکی دیگر کم شده است. دو نسخه مورّخ 854 و 864 مصراع‌های دوم بیت فوق و بیت پنجم را جا به جا دارند ولی با وجود این قابل استفاده جزو منابع این بیت اند.
***********************************
***********************************

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

این آخرین کامنت هم نشان میدهد که جریان چیست. عذر خواهی هم انجام شده بود ولی ایشان با آن کامنت به هانی خانم و این شعر و این کامنت آخری نشان دادن که تاب شنیدن نداشتند و ندارند. ولی گفته بودم که حق و حقیقت را کسی نمیتواند بپوشاند.

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

همیشه بیدار عزیز
چه جواب دندان شکنی به خانم س، م داده ای
“تو که کلت پر قرمه سبزیست
وقتی نمیفهمی بپرسی بد نیست”
پای جای پای مقتدای خود گذاشته ای
ایشان دستور دادند زنی را که با شعری ایشان را هجو کرده بود شبانه بکشند
سزای اینان بدتر از اینهاست

مهدی منصوری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۵:

امشب یه سری باید به جناب سعدی می زدم
آخه استاد علم بلاغت ما فرمودند که علل بلاغی وصل و فصل رو در حکایت 4 و 5 این باب پیدا کنیم
الحق که سعدی شیرین سخن است
به راستی که ما خیلی فرع ها را اصل پنداشته ایم
پوشش، خوراک، استراحت، پول و کار و ... همه وسیله هایی برای بهتر زیستن هستند که ما آن ها را هدف پنداشته ایم

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۴:

جمع آن : 15111

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

مهری بانو
درود بر شما بانوی راهگشا
سپاسگزارم که تمام نکات مبهم را روشن کردید
لطفاً بیشتر در حاشیه نویسی شرکت کنید
با احترام

آروان در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

دو مصراع دیگر هم در آهنگ قلاش از محسن چاوشی به صورت زیر صدا هستند که در غزل شماره 550 هستن...باز هم میگم آهنگ و هر سه غزل 39,37 و 550 فوقالعاده هستند.

محمد طلاساز در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۱:

به گمانم این رباعی از شیخ ابوالقاسم گرگانی باشد.
از آنجا که در کتاب تذکرة الاولیاء-شیخ شهید عطار نیشابوری در باب ذکر شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است
شیخ ابوالقاسم گرگانی این رباعی به ابو سعید می آموزد:
ویک بار دیگر شیخ مرا گفت:"ای پسر خواهی که سخن خدای گویی؟"گفتم خواهم.گفت:در خلوت این می گوی شعر:
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زفان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
همه روز این بیت می گفتم تا به برکت این بیت در کودکی،راه حق بر من گشاده شد.

۱
۴۰۹۱
۴۰۹۲
۴۰۹۳
۴۰۹۴
۴۰۹۵
۵۶۵۴