گنجور

حاشیه‌ها

بابک در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:

آرش گرامی،
"بِبُر ز خلق و چو عنقا قیاس کار بگیر"
از خلق بُریدن و گوشه نشینی اختیار کردن میان صوفیه و دراویش از اهمیت بالایی برخودار بوده، سعدی هم در اهمیت آن سروده.
می فرماید از خلق بِبُر (جدا شو، کناره بگیر) و چون عنقا (سیمرغ) از اوج بلندی کل ماوقع را بسنج
"که صیت گوشه نشینان از قاف تا قاف است"
قاف کوهی است که آشیانه سیمرغ در آن است.
گمانم بر آن بود که از قاف تا قاف معنای از پستی(خاک،زمین) تا اوج کوه قاف و یا نهایتاً از این قله کوه تا قله کوهی دیگر را بدهد. ولی علامه دهخدا آنرا از کران تا کران (سراسر گیتی، کل جهان) معنی کرده.
یعنی که آوازه و شهرت گوشه نشینان و عزلت گیران سراسر جهان را گرفته
در کل این بیت نیز اهمیت گوشه نشینی و عزلت گرفتن را بیان کرده.
این بیت دیگر حافظ گواهی است بر آن:
کنج عزلت که طلسمات عجایب دارد
فتح آن در نظر رحمت درویشان است .

سعید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:

بزرگی و شکوهمندی و لطافت و نجابت و بزرگواری سعدی آنچنان است که براستی نمیشود کوچکش کرد. به قول خودش:
به گل چشمه خور نشاید نهفت!
نقل قولی که آقای سعدی از سعدی! در حاشیه نوشته اند بسیار بجا و نیکو بود.
فراموش نکنید سعدی بزرگوار دانشجوی مکتب نظامیه بوده، در بغداد زیسته و طبیعی است که دلبستگی داشته باشد. ضمنا با چشم این زمان نباید به رخدادهای آن زمان نگاه کرد. این اشتیاه بزرگی است که اگر مبنای کار باشد همه بزرگانمان را باید به جرم زن ستیزی، تبلیغ تریاک، سفر بدون گذرنامه، پوشیدن دامن در انظار و.... باید مردود بدانیم!!!
یادتان باشد ایران در عصر سعدی و حافظ وجود نداشت، قرنها بود که از یادها رفته بود و جز بعنوان کشوری افسانه ای انگاشته نمیشد. ملیتی در کار نبود که بزرگان از ریسمانش بیاویزند.

بابک در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

ناشناس جان،
فرمودی این شعر از کمال الدین بهزاد نگاره گر (نقاش) شهیر دربار سلطان حسین بایقرا (آخرین شاه تیموری) و یار او و وزیرش امیر علی شیر نوایی است؟
در زندگی نامه بهزاد چه آنزمان که در هرات بود و چه بعد که به تبریز پایتخت شاه اسماعیل صفوی آورده شد، نخوانده بودم که اهل سرودن شعر بوده علی الخصوص این غزل حافظ را.

بابک در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:

عاطفه بانو،
غازی یعنی جنگجو با غاز هم از یک جنس نیستند.

بابک در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

محمد صادق جان،
عجب و صد عجب!
"همه عمر برندارم سر ازین خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی"
یقیناً و بدون کوچکترین شکّ و تردیدی این ابیات در باب محبوب زمینی نیست.

بابک در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:

Anonymous جان،
شعاع جمال زیباییهای ظاهری نیستند.
اگر اشتباه نکنم جمال را یکی از صفات خداوند بیان کرده اند.
این مصراع را چند گونه می توان خواند:
1- حجابدیده (توقف) ادراک شد شعاع جمال
او که حجاب را دید پرتو جمال را ادراک کرد، یعنی اول حجاب را دید و متوجه شد سپس پرتو جمال را درک کرد. پس برای درک کردن پرتو جمال اول می باید حجاب را دید و فهمید. ( حجابدیده سرهم می باشد)
2- حجابِ دیدهء ادراک شد (توقف) شعاع جمال
پرتو جمال بر دیدهء ادراک حجاب شد، یعنی که پرتو جمال دیده ادراک را از کار انداخت یا به عبارتی از پرتو جمال هوش و حواس و ادراک از کار افتادند و شخص از خود بیخود شد.
3- حجابِ دیده (توقف) ادراک شد (توقف) شعاع جمال
حجابی که هوش و حواس را پوشانده و مختل کرده بود، پرتو جمال را دریافت و درک کرد. حجابِ دیده اشاره به غفلت و ناآگاهی (از پرتو جمال) است که سپس از نا آگاهی در آمده و آنرا دریافت و درک کرد.

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۸:

جمع آن: 5200

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:

فالی دروصف این غزل:
ای صاحب فال، همیشه قبل ازآنکه سخنی
برزبان آوری تمام ابعادآن رابسنج وبعدآن،
رابرزبان جاری کن.تمامی مشکلات با،،،،،،،،،،،
گفتگووصحبت حل خواهدشدبایدبا،،،،،،،،،
تمامی مساءل به راحتی کناربیاییدتا،،،،،،،،،،،
همیشه موءفق وسربلندباشید،ازجرو،،،،،،،،،
بحث پرهیزکنید.سعی کنیدهمیشه خندان،
باشیدوکمترغصه بخوریدوبامردم مدارا،،،،
کنید،انشاءالله موءفق میشوید.

سید مهدی افضلی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:

دکتر شفیعی کدکنی برآنند که در بسیاری از تفاوت خوانش ابیات ، این طبع خوانندگان فارسی زبان است که به تغییر و گزینش واژه ها ،دست می زند. همچنان که در مصرع معروف ( کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران ) در اصل ( کز سنگ گریه آید ) بوده است . استاد می گوید: ” این تصرف هنرمندانه ی ذوق جامعه بوده که صورت ( کز سنگ ناله خیزد ) را جانشین سخن سعدی کرده است ” ( رستاخیز کلمات.ص 395/ انتشارات سخن.1391 )

سید مهدی افضلی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

هرکه جهانش بخوانیم یا هرچه جهانش یا هر دو جهانش؟
دکتر شفیعی کدکنی برآنند که در بسیاری از تفاوت خوانش ابیات این طبع خوانندگان فارسی زبان است که به تغییر و گزینش واژه ها ،دست می زند. همچنان که در مصرع معروف ( کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران ) در اصل (ناله آید ) بوده است . استاد می گوید: " این تصرف هنرمندانه ی ذوق جامعه بوده که صورت ( کز سنگ ناله خیزد ) را جانشین سخن سعدی کرده است " ( رستاخیز کلمات.ص 395. انتشارات سخن.1391 )
پس بر اساس این دیدگاه ( هر دو جهانش ) موافق طبع خوانندگان فارسی زبان است و چاره ای جز پذیرش آن نیست.

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۰ - ماهی‌خوار، پنج پایک و ماهیان:

لطفا بفرمایید شگال به چه معنی است؟

بابک در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

با درود
به گمانم زو همان باشد که ناشناس بیان کرد، ولی رهزن در اینجا معنی راهزن نمی دهد بلکه از راه به در کننده، گمراه کننده، فریب دهنده ...را القا می کند.
در باب سوال ناشناس،
همانگونه که روفیا پاسخ داد هر دو گفتار یک چیز را بیان می کنند و در یک راستا می باشند:
در اولی سخن ( محتوای آن و نه شکل ظاهرش، و در بیان مولانا محتوای دیگ) را بچسب و سخنگو (در کلام مولانا دیگ) را ول کن.
اما پاسخ شیرینتر را خود مولوی واضح و به لطافت در بیت پسین داده:
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

س،م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

ناشناس گرامی
شمس شیرازی عزیز
این جمله ی ” مانا در نهان سراینده “ را من اولین بار در نوشته ای از جناب دکتر ترابی ، استاد نادیده ام ، خواندم موضوع چنین بود : یکی از حاشیه نویسان از ایشان ایراد گرفته بود که چرا جمله ی عربی ” المعنا فی بطن الشاعر “ را بدون الف و لام مینویسی ، چون عربی ست باید با الف و لام نوشت که منجر به بحث مفصلی شد
آقای دکتر ترابی فرمودند پس از این خواهم نوشت : مانا در نهان سراینده ، و این در میان حاشیه نویسان ماندگار شد ،
این نوشتم تا عرض ارادتی خدمت دکتر ترابی کرده باشم

روفیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

سپاسگزارم شمس شیرازی گرامی
ناشناس گرامی
این هم منافاتی با آن حرف علی (ع) ندارد. مولانا نیز میگوید به محتوای دیگ توجه کن و از محتویات هر دیگی تناول مکن. مشکلی با دیگ ندارد! میگوید محتویاتش را خوب بشناس بعد کاسه بیاور.

شکیبا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

عذرخواهی میکنم .پاسخ من به(بی سواد ) بوده نه اقا جواد. با عرض پوزش

شکیبا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

جناب جواد. کسی که اهل خواندن باشد میداند چه میخواند. گذشته چه بوده و اکنون چه هست. حال اصراری هست.پاورقی توضیح بدهند نه اینکه دست به یک اثرتاریخی باارزش ببرند.

شکیبا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

بانظر اقای یزدانی موافقم .کاملا درست میفرمایند.نباید نوشته ی قدیم تغییر کند. تا همه ی نسلها تاریخ و زبان قدیم را بخوانند و بدانند... لطفا به حالت اول ،سد ،برگردانید.سپاسگزارم.

شمس شیرازی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

جناب ناشناس،
آری فارسی است و پارسی سره است، همان معنا فی بطن شاعر است.
دو دیگر فارسی زبان فارسیان و شیرازیان نیست، زبان مردم ایران است. مردمان فلات فرهنگی ایران.
شاد و تندرست بوید.

ایزد پناه در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

به نظر من گل و گلاب نشان دهنده اشخاصی هستند که یکی تا نیمه راه رفته و دیگری کامل گشته واگر توجه نید اساتیدی که اول راهند در دانشگاهند و آنان که آخر راهند در خفا هستند دخترانی که تازه به جمالو کمال رسیدند در بیرونند و دختراننیی که ناب ترند پرده نشینند
این برداشت من بود و اینجوری ارتباط برقرار کردم

رضا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۸:

در مصرع
اما حجالت دم ابن‌اللهی بتر
نفطه خجالت از قلم افتاده است.
پیوند به وبگاه بیرونی/

۱
۴۰۹۱
۴۰۹۲
۴۰۹۳
۴۰۹۴
۴۰۹۵
۵۵۹۸