سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال قبل، دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴:
کور و کوری رهنمایی میکند
هانیه سلیمی در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد نهم » بخش ۲۵ - گذشته شدن بونصر:
در بیت ۳۰ و ۳۱
ترتیب مصرعهای دوم جا به جا شده.
در اصل غزل، در گنجور به صورت زیر است و افادهی معنا هم به این شکل میکند، نه آنطور که در نقل قول از جناب بیهقی آمده.
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی، ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری!
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری
فاطمه رضائیان در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۷ در پاسخ به روفیا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:
درود بر شما روفیای فرهیخته👌🙏
فاطمه رضائیان در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:
هزاران درود و تحیت بر روان عزیز شیخ اجل چقدررررر غزلیات حضرت استاد بی نظیره 😍🥰
بیت پنجم شاه بیته واقعا
تا یار بدیدم درِ اغیار ببستم 👌
رضا از کرمان در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۵ - در بیان آنک ترک الجواب جواب مقرر این سخن کی جواب الاحمق سکوت شرح این هر دو درین قصه است کی گفته میآید:
سلام
وقتی الاغی چموشی وسرکشی میکند دو پای او را به هم میبندند که طغیان نکند واگر بگوید یک بند برای من بس است از اوقبول نکن که این دو بند به واسطه اعمال پست او بر او بسته شده است .
یکی از غلامان پادشاه که بسیار حریص وکم عقل بود به حکم شاه جیره اش کم گردید و غلام بجای ریشه یابی اصل موضوع شروع به تند گویی وپرخاش میکند وبقول مولانا اگر او عقل داشت گرد خود طواف میکرد وعلت را در خود میدید
شاه استعاره از خداوند وغلام میتواند هریک از ما باشد که در هنگام وقوع هر امر ناخوشایند وکاستی بجای واکاوی اعمال خودمان ، یا شاه یا دیگران را مقصر موضوع دانسته وفرا فکنی را شروع میکنیم وبجای نقادی خود ، از روی توهم وخودبینی دنبال مقصر بیرونی هستیم .
علی جان نثاری در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست****می ز خمخانه به جوش آمد و میباید خواست
روزه یک سو شد، تمام شد قبلا یکسری رفته بود و یکسری از ایام روزه مانده بود
سالک روزه گرفتت یعنی درمقام منع توراتی مانده درمسیر تهذیب است
عید امدن یعنی نور حق و ولایت الهی امدن و از مرحلهنفس گذشتن
قد احی عقله و امات نفسه حتی دقجلیله ولطف غلیظه فبرق له لامعکثیر البرق فابان له الطریق
دل ها برخاست
از سلوک عقلی و اماته نفس به استعمال قلب رسیده چنانچه در خطبه نهج البلاغه امده
در ادامه همان جملات قبل،(بما استعمل قلبه و ارضی ربه)
خم خانه، محل رندی یست، اینه جم است رجعوا الی انفسهم است، اشهدهم علی انفسهم است که قالوا بلی ست، روبروی همدیگر اند
خم خانه وحدت است، اخوت ایمانی یست (علی سررمتقابلین)
اگر ولایت مومن به ان مقام جمع متصل شود به جوشمی اید که نور امام در قلب مومن انور از شعاع شمس است، مومن خلقوامن فاضل طینتنا
می، باید خواست یعنی طلب کرد درخواست و دعا اثر دارد لولا دعاکم ما یعبو بکم،
بیشتر و بیشتر فانتهوا الی نهایتکم
کونوا مع الصادقین
یا بنی ارکب معنا
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت****وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
شبیه ایه جاء من اقصی المدنیه رجل یسعی ست
شبیه دوست مولی ست کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً! فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ، لَایُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّی یَأْتِیَ قَاضِیاً.کلمات قصار
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد****این چه عیب است بدین بی خردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود****بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق****آن که او عالم سر است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم****وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم****باده از خون رزان است نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود****ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست
سحر در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۰ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:
🌹
سُنباد در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
دیشب اندوه بر دلم بود این شعر رو نوشتم و برای دوستم مصیب فرستادم:
دلمان خون شده ای دوست، کجایی ای دوست
چهره دلگیر و تبه رو ست ،کجایی ای دوست
روزگار سگی و گرگ و دلم بی چوپان
روحیه گر بشود شاد خدایی جادوست
روح آرامش و اعصاب سکوتی خواهد
تن به روی دو سه صد فتنه بد رو در روست
یاد ایام جوانی که تباهش کردیم
در کنار گرگ های لجن پشمی پوست
شادی انگار رود پیش خدایش اما
نگرانم من از این ابرِ غمِ نامحسوس
من ندانم که کجایم به کجا خواهم رفت
بعد از این فکر مشوش، سرِ چون اقیانوس
علی قاسمی گرمشتی
یوسف شیردلپور در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد،،
آدمی حیرت زده میشود از انسانی که این همه توجه داشته به پیرامون و روند زندگی خود ودیگران،
آن همه زیبایی دانش تواضع یک شاعری که قرآنها قبل اینچنین باعقل ومنطق عشق غیرت بازی و طنازی میکند وهمه را محک میزند درود ها نثار روح بلند حضرت حافظ واستاد جان جانان خسروخوبان شجریان شجریان که پیام رسان راه این شاهدان خدایی شاعران پر آوازه شود و صدایشان را بانوای خوش الحان ش به گوش جهانیان و فلک برساند 💐💐👌👌🙏🙏
احمد حکیمی در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۸ در پاسخ به کسرا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:
درود بر شما بخاطر این معرفی
Tavarish در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » شانزدهم:
خمش کن اب معنی را ب دلو معنوی برکش...
ک معنی در نمیگنجد در این الفاظ مستعمل ...
علیرضا دلنواز در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۲ در پاسخ به مرجان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۱:
درود و ادب. اجرای عالیجناب سراج به صورت آواز در دستگاه شور و آلبوم نرگس مست، و اجرای عالیجناب صدیق تعریف به صورت تصنیف در آلبوم «شور دشت» منتشر گردیده است.
اجراهای دیگر این تصنیف :
استاد شجریان در آلبوم آذرستون با همکاری استاد محمد موسوی
اجرای زنده یاد داریوش رفیعی با آهنگسازی زنده یاد مجید وفادار،
و اجرای آقای محمد معتمدی در آلبوم بودن و سرودن با تنظیم و آهنگسازی مجید درخشانی
رضا از کرمان در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۶ - در تفسیر این حدیث مصطفی علیهالسلام کی ان الله تعالی خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو ادنی من البهائم:
سلام
مراد از آن , وصف جبریلی یا همان روح خدایی است .همانطور که با خروج جان یا قطع ارتباط روح از وجود هر شخص او میمیرد هرکه از روح خدایی خود فاصله بگیرد از درجه انسانی سقوط کرده ودر زمره بهایم (خر) قرار خواهد گرفت . در ظاهر زنده است ولی اورا مرده فرض کن و در زمره اسفل السافلین.
رضا از کرمان در ۱ سال قبل، یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۹:
سلام
سودا در لغت به معنی معامله وخرید وفروش و در شعر وادب کنایه از دلبستگی های دنیوی است
چنان گرم سودای این جهانی هستی که متاسفانه معامله سود بخشی هم نیست (سودای فاسد) واگر میخواهی من را همراهی کنی و به کسوت من در آیی باید این سودا را فراموش کنی .
شاد باشی عزیز
کوروش در ۱ سال قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۶ - در تفسیر این حدیث مصطفی علیهالسلام کی ان الله تعالی خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو ادنی من البهائم:
مرده گردد شخص کو بیجان شود
خر شود چون جان او بیآن شود
زانک جانی کان ندارد هست پست
این سخن حقست و صوفی گفته است
منظور از ( آن ) چیست ؟
کوروش در ۱ سال قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۵ - در بیان آنک ترک الجواب جواب مقرر این سخن کی جواب الاحمق سکوت شرح این هر دو درین قصه است کی گفته میآید:
چون خری پابسته تندد از خری
هر دو پایش بسته گردد بر سری
پس بگوید خر که یک بندم بسست
خود مدان کان دو ز فعل آن خسست
یعنی چه ؟
مصلح الدین در ۱ سال قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:
احسان عزیز عالی نوشتی عالی
سیّد مبین محدثی در ۱ سال قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲:
بیت شش و هفت، چرا قافیهشون فرق داره؟
نازنین بازیان در ۱ سال قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:
لخلخه ،عطری آمیخته ازچند عطربه دستوری خاص.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال قبل، دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹: