گفتم اندر محنت و خواری مرا
چون ببینی نیز نگذاری مرا
بعد از آن معلوم من شد کان حدیث
دست ندهد جز به دشواری مرا
از می عشقت چنان مستم که نیست
تا قیامت روی هشیاری مرا
گر به غارت میبری دل باکنیست
دل تو را باد و جگرخواری مرا
از تو نتوانم که فریاد آورم
زآنکه در فریاد میناری مرا
گر بنالم زیر بار عشق تو
بار بفزایی به سر باری مرا
گر زمن بیزار گردد هرچه هست
نیست از تو روی بیزاری مرا
از من بیچاره بیزاری مکن
چون همی بینی بدین زاری مرا
گفته بودی کاخرت یاری دهم
چون بمردم کی دهی یاری مرا
پرده بردار و دل من شاد کن
در غم خود تا به کی داری مرا
چبود از بهر سگان کوی خویش
خاک کوی خویش انگاری مرا
مدتی خون خوردم و راهم نبود
نیست استعداد بیزاری مرا
نی غلط گفتم که دل خاکی شدی
گر نبودی از تو دلداری مرا
مانع خود هم منم در راه خویش
تا کی از عطار و عطاری مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق و بیکسی خود میگوید. او احساس میکند که حتی در سختیها و محنتها، محبوب او را ترک نخواهد کرد. شاعر به شدت تحت تأثیر می عشق است و نمیتواند به حالت هشیاری برگردد. اگرچه ممکن است محبوب دلش را بدزدد، اما او ناراحت نیست. شاعر از محبوب میخواهد که از او بیزار نشود و از یاری که وعده داده، صرفنظر نکند. در نهایت، او از خود میپرسد که تا کی باید این حال و روز را تحمل کند و از محبوب میخواهد که پردهها را کنار بزند و دلش را شاد کند. شاعر در این شعر به عمق احساسات و تعلقات عاشقانهاش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: گفتم وقتی که مرا در سختی و رنج ببینی، چرا مرا تنها نمیگذاری؟
هوش مصنوعی: بعد از آن، حقیقت من مشخص شد که جز با مشکلاتی، نمیتوانم چیزی از خود بگویم.
هوش مصنوعی: از عشق تو چنان مست و غرق در شادیام که دیگر هرگز به حال عادی و هشیاری برنمیگردم.
هوش مصنوعی: اگر دل مرا بربایید، جای نگرانی نیست، زیرا دلی که شما دارید بیارزش است و من همچنان از شما بدتر خواهم خورد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم فریاد بزنم، زیرا صدای تو باعث میشود که من در فریاد زدن ناتوان شوم.
هوش مصنوعی: اگر من در زیر فشار عشق تو شکایت کنم، بر بار غم و اندوهم افزوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر هر چیزی از من دلسرد شود، برای تو که وجود داری، هیچ اهمیتی ندارد. من فقط از چهره دلسردی تو رنج میکشم.
هوش مصنوعی: از من ناچیز و بیچاره دوری نکن، چون میناسبی با این حال زار من را میبینی.
هوش مصنوعی: به یاد دارم که گفته بودی وقتی به یاریات نیاز داشتم، کمکم کنی. حالا میپرسم وقتی من از دنیا بروم، چه گونه میخواهی به من یاری برسانی؟
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن و دل مرا خوش کن، تا کی باید در غم و اندوه خودم بمانم؟
هوش مصنوعی: برای سگهای کوچه و خیابان خود، خاک و زمین آنجا انگار به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: مدتی تحت فشار و رنج بودم و نتوانستم راهی برای فرار پیدا کنم، در حالی که ذات من حاکی از نفرت نسبت به این وضعیت است.
هوش مصنوعی: من اشتباه گفتم که تو دلت ز خاک شده است، اگر نمیبود محبت و دلجوییات برای من.
هوش مصنوعی: من خودم مانع پیشرفتم هستم؛ از چه زمانی میخواهم به کمک دیگران مثل عطار و عطاری نیاز داشته باشم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گفتی از شاهان تو را دل فارغ است
دل ز شاهان فارغ است آری مرا
والی ری کز خراسان رفتنم
منع کرد آن، نیست آزاری مرا
گر شدن ز آن سو کسی را رخصه نیست
[...]
گر ز طاعت نیست بسیاری مرا
هست عالی همتی باری مرا
زان گروه رفته نشماری مرا
مهربان باشی، نگهداری مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.