سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:
ای آمده از عالم روحانی پس برای ایشان مشخص بوده که از کجا آمده اند و حیران شده در عالم اعداد و قوانین پیچیده!
حال اگر تو نمی دانی که از کجا آمده ای (عالم روحانی) می خور که تو شاید بدانی !
خوش باش که آینده را با انتخاب هایت رقم می زنی نه با سناریوی از پیش تعیین شده ..
هر انتخاب مساوی با سرنوشتی تازه...
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
هم وطن جناب "دیلمی" شما فکر می کنید انسان خدا را ساخته؟
خب این خدایی که شما تصور می کنید یک نماد از خودخواهی و جاه طلبی خودتان بیشتر نیست دوست من! شما حتی نمی تونید یک کتاب رباعی مثل بنده خدای مستی مثل خیام را بسرایید ادعای خلق خدا برای شروع باعث رگ به رگ شدن کمر مبارک نشود دوست من!
یادم باشد خدایی که بتوانم تصور کنم همان بت است که ابراهیم هزاران سال پیش آنها را شکسته بود که شما از این مرحله فکری عبور کنید و بدانید خدایی که تصور شود یا تصویر شود یا سه بعدی شود بت است یا بت از جنس سنگ و آهن و چوب یا بتی از جنس تصویر ذهنی!
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
عزیز هم زبان
خیام با این رباعی قصد دارند شما را به شناخت هدف وجودتان کنجکاو کنند شما چرا فکر می کنید ایشان از روی نادانی گفته اند؟
هر چند که شما جسم زیبایی دارید دوستش دارید و برای بقا و سلامتی و رفع نیازهایش تلاش می کنید اما آیا از خود پرسیده اید که با این جسم چه هدفی و چه برنامه ای رو دنبال می کنید؟؟
چه آرمان هایی توسط شما در جهان هر روز نقاشی می شوند تا تاریخ ساز باشند و آینده باشند
به نظر من خیام می خواسته شما بیشتر با روح خودتان در تماس باشید ایشان قصد ایجاد انگیزه ای برای تفکر شما را داشته دوست عزیزم
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
چون به جای کسی زندگی نکرده ای قضاوتش نکن
اگر بهشت همین جا هم که باشد تا مثل کودکان ساده نشوی به ملکوت راه نخواهی یافت، فقط لحظه ای یاد دوران کودکی ات رو به یاد بیار... بهشت چیزی جز احساس کودکانه اما تزلزل ناپذیر است؟
اگر ضعف تو باعث سیاست مدار شدن توست مغرور مشو که تو راه سعادت گم کرده ای هر چیزی که داری خلا درونی ات را پر نمی کند
چرا که تو هم نیاز به حالت مستی کودکانه ات داری ما افسوس غرور حسد قضاوت حیله سیاست تو را ذره ذره به جهنم بی هویتی دچار کرده
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:
قرآن کلام برتر است ولی گاه به گاه هم به زور خوانده می شود!
این عالم و این عظمت عکس رخ یار است که در جام افتاد؟
پس گرد پیاله و جام، همه عالم به واقع جهان هستی است که هر لحظه از زندگی دارای پیامی بسیار ارزشمند است که هر لحظه خواه و نا خواه در حال خواندش هستی اما تو همان طور که از قرآن دریافت ضد و نقیض داری از لحظات زندگی هم چیزی نخواهی فهمید..
اگر با گروه خاص یا نژادی مشکل دارید مشکل درون شماست شما برای روشن دیدن نیاز به یک نگرش روشن دارید در این صورت خواهید دید نه تنها در قرآن بلکه در لحظه لحظه زندگی مفهمومی عمیق تر از ظاهر وجود داشته
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
خداوند دو درخت در وسط باغ گذاشت یکی درخت حیات و دیگری درخت شناخت نیک و بد
خیام به شما خواننده عزیز گوشزد می کند که فرصتی که داری بی انتها کوزه ای که در آن شراب می خوری روزی خود تو خاک آن خواهی بود پس از دست دادن این زندگی از دست دادن معجزه خلفت خواهد بود...
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:
کیستی تو؟
کسی جز تکه پاره های هزاران شخصیت بهم دوخته شده که خود را نمی شناسد؟ تا از این شخصیت ها خودی سر هم کرده ای سرنوشتت خاک است و آینده ات تکه پاره ای برای صد ها خود بیخود دیگر...
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:
به نگرش همدیگر نگاه کنید هر شخص جهان رو همان طور می بیند که نگرشش به او اجازه می دهد پس دوست عزیزی که می گن تفکر خیام کومونیستی یا دوستان دیگری که از هم انتقاد می کنند خواهش می کنم نقطه نظر و دیدگاه خودشون رو بنویسند دیگران هم استفاده کنند.
آن کس که خطای خویش بیند که رواست
تقریر مکن صواب نزدش که خطاست
آن روی نمایدش که در طینت اوست
آیینهٔ کج جمال ننماید راست
محسن شفیعی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۷:
بیتهای اول و دوم وسوم به همین ترتیب در آخر غزل قرار داده شود
بیت چهارم گرد مشکل به گره مشکل تبدیل شود
مطابق چاپ محمد قهرمان
سیدمحمد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
جناب طاهری
این مثال آوردن جنابعالی از مصدق و دکتر فاطمی ، با ابتدای نگارش شما که در مورد حافظ و ادبیات است تناسبی ندارد
کاش از ادیبانی نام میبردید که در زمینه ی ادبیات و مذهب کشته شده بودند ، مثل مرحوم کسروی و دیگران
با درود
شیرازی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
همه نظر های شما را به دقت خواندم. برای دست یافتن خط مشی فکری یک شخص، یک کلمه و یا یک جمله کافی نیست، بلکه باید کل آثار و ابیات وی بررسی گردد، منتهی بررسی عالمانه و در ظرف زمانی و مکانی همان شخص که گاهی به تناقظات آشکاری نیز برخورد خواهید کرد م بازهم نقد عالمانه و عنایت پروردگار چاره ساز خواهد بود. جای یک نکته مهم تاریخی و این سوال را خالی دیدم. چرا حافظ در زمانه خودش تکفیر شد و دین گردانان و عالمان و واعظان شیراز و به اصطلاح امروزی ملاها، جواز دفن او را در قبرستان مسلمانان صادر نمی کردند ؟ گویی او از دین خارج شده بود؟ یا از درک دین مداران؟
سمانه ، م در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:
آقای امیر عامری گرامی
درود
اینها حدس من است ازین رباعی، به ترتیب
نُه فلک ، چهار مادر ، {آب و خاک و هوا و آتش } و .
هفت آسمان ، دو گیتی [ این دنیا و جهان پس از مرگ }، سه روح {پدر ، پسر ، روح القدس که مورد شک من است } و
پنج حس { گویایی ، بویایی ، بینایی ، شنوایی ، بساوایی ، } و
شش جهت { بالا ، پایین ، شرق ، غرب ، شمال جنوب ،} که تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
شادزی بر دوام
امیر عامری در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:
دوستان ادیب بنده هر چه کنکاش کردم مفهوم رباعی را متوجه نشدم
عزیزانی ک دانشش را دارند کمک کنند که آیا این اعداد مفهوم خاصی دارند به واقعه ای اشاره میکنند و یا فلسفه ای نهفته ست
با توجه به این که بابا افضل فلسفه هم میدانستند
سمانه ، م در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
روفیا بانو
توجه دارید که فقیه مست بوده ، فتوا داده
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
شاید هم می را امتحان کرده و هم مال اوقاف را
ولی می خوشگوار تر آمده
شاد زی
روفیا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
یعنی :
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
یعنی لقمه هایی حرامتر از می انگور!
طاهری در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
تفسیری که در ذیل می آید برداشت شخصی نگارنده می باشد.
مقدمه:
1: حرکت انسان به سمت کمال به صورت خطی راست نیست بلکه با فراز ونشیب همراه است (یک نمودار سینوسی است).
2:در زبان امکان دارد به مطلوب خود کلمه ای با بار منفی نسبت بدهید همچنان که به شوخی به فرزند خود می گویید ای شیطون بلا.
3:خوشبختی یک امر درونی است یعنی دل را که داشته باشی باشی همه چیز داری.
اکنون میخوام بگویم که سرو چمان و دل هرزه گرد حافظ هر دو یکی هستند.دل حافظ در سیر وسلوکی و شهودی که داشته است به کشفیاتی و شوقی رسیده است که بسیار لذت بخش بوده و دوباره توقع تکرار آن را دارد اما سروچمان او(دل)از آن فراز ، فرود آمده و قادر به صعود نیست.در این تکاپو حافظ به ریسمانی (طره اش)می اندیشد که اورا بالا بکشد امااز این ریسمان سیاه کج هم کاری ساخته نیست.حالا نردبانی را می آورد (کمان ابرویش) اما با آن هم نمی شود.
طره و کمان ابرو حافظ که به ریسمان و نردبان تشبیه کردیم می توانند ابزارها وعلت هایی باشند که موجب آن جهش و شهود را فراهم آورده باشند، مثل یک دوست ، یک کتاب ،یک شب مهتابی و... اما اکنون کارگر نیستند.
با همه عطر دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمیکند
معنای مثل این شعر سعدی دارد
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تورا
یعنی با این همه جلوه که تو داری تمامی خاکیان باید بوی تورا میدادند
چون ز نسیم میشود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمیکند
گله میکند ومیگوید چرا؟ زمانی که بیسواد بودم ایمان داشتم حال که استاد شده ام چرا شوق و شهودی بر من نازل نمی شود.
دل به امید روی او همدم جان نمیشو جان به هوای کوی او خدمت تن نمیکند
دل حافظ مانند شبان داستان مولوی دیگر به گذشته باز نمی گردد چون لذت و نشئه ای بسیار قوی را تجربه کرده است.
ساقی سیم ساق من گر همه درد میدهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند
اما باز حافظ راضی به رضاست.
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر بی مدد سرشک من در عدن نمیکند
اما از تلاش فروگذار نیست
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند تیغ سزاست هر که را درد سخن نمیکند
حافظ در این دریای خون فشان (غمزه) در حال هلاک شدن است چون او شخصی نیست که پند ناصحان را قبول کند گوشه ای بنشیند کلاه خودش را بچسبد و حقوقی بگیرد و زندگیش رابکند،
بله ،این افراد سزاوار است سر زده شوند، همچنان که درآن عصر، فردوسی سرکوب شد، منصورحلاج بالای دار رفت و در این عصر مصدق وحسین فاطمی سرکوب شدند و چه گوارا تیرباران شد.
دکتر ارسطو میرانی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۳ - موج را از سینهٔ دریا گسستن میتوان:
آلبرت بندورا روانشاس معاصر آمریکایی مفهوم self-efficacy را وارد ادبیات روانشناختی کرد. منظور وی از خودکارآمدی، درک فرد از توانایی ها و استعدادهای خویش و آگاهی از قابلیت های خود برای مقابله با مجموعه شرایط خاصی بود که در زندگی خود با آنها موجه می شود. او در سال 2004 مقاله ای درباره نقش خودکار آمدی در مواجهه انسان با بلایای گوناگون را منتشر نمود که چکیده آن در این مصراع اقبال لاهوری آمده است: گر بخود محکم شوی سیل بلا انگیز چیست؟
محمد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
دوستان سلام
این مصرع آخر یعنی چی؟
صد لقمه خوری که می غلام است آنر
دانیل در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱:
عمق این شعر حضرت مولانا را میتوان در صدای عرفانی قلندر وسیقی ایران استاد محمد رضا لطفی دریافت ... چه کرد این اسطوره !!!
سام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲: