ب. رحیمی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:
با احترام و ادب
سکته موجود در مصراع اول از بیت هفتم با تبدیل و تلفظ ضمه به "و" در "گفتم" با کمی کشیدگی واو در گویش رفع میگردد...
گوفتم آفتاب را...
همانند: گو، بگو، گویش و ...
سلامت باشید و پایدار.
ارشادیفر در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:
بی شک معشوق زمینی است، نه تنها در این بیت که در سایر ابیات این غزل نیز مخاطب سعدی معشوق زمینی است.
جابر محسنی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۴:
میشه بفرمایید در مصرع دوم از بیت سوم معنی کلمه "قواده" چیست
حسنلو در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
(( کجاست تابه کجا ))سلام دوستان عزیز بنده هر از گاهی حافظ میخوانم و مشعوف میشوم اما به انصافی که خود حضرت حافظ به آن قائل بودند، اگر این غزل را حافظ نه بلکه یکی از شماها می سرود با همین تا به کجا به قافیه آن ایراد نمی گرفتید . بعضی از دوستان موضوع گویش را پیش میکشند ، اگر این طور باشد غزل در جامعه ادبی دچار تزلزل میشود و هر سراینده ای از بهانه گویشها سو استفاده خواهد کرد. بنابرین نظر بنده این است یا جناب حافظ چنان در محتوای غزل غرق بوده که متوجه چنین اشتباهی نشده و یا کلا این مصراع به گونه ای دیگر سروده شده است .
مهیار در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:
اگر به جای "صد قضای بد سوی او رو نهاد" نوشته شود " صد بلای سوء روی او نهاد" شعر آهنگین تر میشود. جناب دکتر سروش در خواندن این شعر این بیت رو اینگونه بیان کردند.
نامور در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
وزن شعر به طور واضح مفعولن مفاعیلن مفاعیلن فعولن است
دکتر حسین وحید دستجردی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
این شعر فوق العادل را به شعر انگلیس با وزن و قافیه مشابه ترجمه کرده ام که در کتاب کوثر نور درج شده است. احتمالا برای کسانی که خوب انگلیسی میدانند جالب خواهد بود، هر چند ترجمه هیچگاه مانند اصل نیست.
عارف در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:
واقعا خنده داره، چه برداشتی کردید، ایرانی بودن چیه، حافظ متعلق به کل جهانه
مجتبی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴:
ردیف غزل " برسد " است ، لطفا تصحیح بفرمایید
خمش در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
این غزل را با صدای استاد حسام الدین سراج گوش کنید.
.... در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:
عقلاً، خارج محسوسات ما، امکان وجود هست و حتی وجوب وجود نیز هست. ( منظور این است که ممکن الوجود و واجب الوجود، هر دو می توانند در خارج احساسات ما باشند) علاوه برآن، فلاسفه، براینکه آیا خارج از ذهنیت ما، عینیتی هست یا نه، دلیلی اقامه نکرده اند. در فلسفه اسلامی فرض بر این است که عینیت، عین ذهنیت ما است و این نوعی تناقض به نظر می رسد که نیست، بیشتر به ستونی ماند آبگینه برای کاخی در هفت آسمان! ضعیف ترین پایه برای بزرگترین و طویل ترین مکتب.
اما منظور خیام، این لفاظی ها و پیچیدگی ها و تناقضات اهل کلام نبوده است، گرچه بر آنان تسلط خوبی داشته است. بلکه بیشتر این بوده که ما دلیلی و شاهدی بر ادعای وجود عالم باقی و معاد نداریم. پس ترک دنیا برای نسیه و موضوعی بی دلیل و بی گواه، بیهوده است. سخن بدی هم نیست! گرچه دینی و درست نیست. اما خوب با منطق آنان که می خواهند دین را منطقا ثابت کنند، سازگار است.
جای دیگری سخنی می گوید به این مضمون که در سرای آخرت، مژده شما مومنان، حور و چشمه سار و باغ و بلبل است، خوب من هم از همین ها بهره می برم و کسی هم منتی بر من ندارد. در حقیقت طعنه ای می تواند باشد، به کسانی که زندگی آدم را هدفمند می دانند و آن هم چه هدفی! کاستن آلام و زیست بی دغدغه. این را بسیاری هدف دانسته اند. در غرب و شرق. حتی به عقیده برخی، واپسین انسان فلسفه نیچه هم همین است. واپسین انسان انجا، کسی است که خوشبختی را آفریده و دیگر نه فکری دارد و نه دغدغه ای. دغدغه امروز انسان رسیدن به بی دغدغدگی است و این اختصاص به دین و نژاد و غیره ندارد. اکثریت در پی همین اند. خوانش ها متفاوت است.
مضمون دیگری که از بیت می توان دریافت، جبری بودن خیام است که می گوید من نمی دانم خدا مرا دوزخی آفریده یا بهشتی. مسئله جالبی است یعنی از دید خیام ممکن است فردی که در دنیا به دنبال لهو است، به دلیل خواست خدا در آخرت ممکن است از اهل بهشت باشد یا جهنمی.
در مورد مسئله جبر، مولانا پاسخ های تند و جالبی به جبریان داشته است که شما بزرگواران از من بهتر می دانید.
حسین در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
ببخشید که به تکریر حواشی رو اضاف میکنم چون هر بار این شعر را میخوانم مفاهیم تازه ای میتوان برداشت نمود.در ارتباط با بیت آخر که گویا برای عده ای مبهم بود بنده برداشت خودم را بیان میکنم ان شاالله که صحیح باشد:در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند /که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
فکر میکنم منظور حافظ این بوده است که این حضرت آنقدر کریم است که مشتاقان هنگامی که نیازشان را برای برآورده شدن پیش او می آورند تازه ناز هم میکنند و حافظ در ادامه میگوید اگر این شیوه را پیش گیرند به درمان نمیرسند و شرط درمان افتادگی و خضوع است.
امید که برداشت صحیحی باشد.
سید علی اکبرموسوی آبملخی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:
باز نویسی: سعدی می گفت فردی به جایگاه خوبی از مال و ثروت رسید. اسراف در پیش گرفت و شروع به فسق و فجور کرد. سعدی او را نصیحت کرد که دست از این کارها بردار که زمان نعمت کم است و نیاز به پس انداز هم داری. شاید بعدها به تکه نانی هم مجتاج گردی. نصیحت سعدی در گوشش نرفت. بعد از مدتی سعدی او را در حال بدبختی دید.
نکات
1- دوری از اسراف: قران در این مورد می فرماید: وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ ؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید و خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.(اعراف/31)
اشاره زیبایی به مبحث اقتصاد مقاوتی دارد؛ اقتصادی که در آن باید پایه های اقتصادی محکم باشد تا فشارهای داخلی و خارجی را تحمل کند و براحتی نابود نگردد.
2- «مبذّری پیشه گرفت» قران در مورد واژه تبذیر می فرماید: وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً ؛ و به خویشاوند حقش را بپرداز و به مسکین و در ره مانده هم نیز، و هیچگونه تبذیری مکن (اسرا/آیه26)
" تبذیر" در اصل از ماده" بذر" و به معنی پاشیدن دانه میآید، منتها این کلمه مخصوص مواردی است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقی و فساد، مصرف میکند، و معادل آن در فارسی امروز" ریختوپاش" است.
و به تعبیر دیگر تبذیر آنست که مال در غیر موردش مصرف شود هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.
چنان که در تفسیر عیاشی از امام صادق ع میخوانیم: که در ذیل این آیه در پاسخ سؤال کنندهای فرمود:
من انفق شیئا فی غیر طاعة اللَّه فهو مبذر و من انفق فی سبیل اللَّه فهو مقتصد:
" کسی که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالی انفاق کند، تبذیر کننده است و کسی که در راه خدا انفاق کند میانه رو است" و نیز از آن حضرت نقل شده که روزی دستور داد رطب برای خوردن حاضران بیاورند، بعضی رطب را میخوردند و هسته آن را به دور میافکندند، فرمود:" این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمیدارد".
دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حد است که در حدیثی میخوانیم پیامبر ص از راهی عبور میکرد، یکی از یارانش بنام سعد مشغول وضوء گرفتن بود، و آب زیاد میریخت، فرمود: چرا اسراف میکنی ای سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ فرمود:
نعم و ان کنت علی نهر جار:
" آری هر چند در کنار نهر جاری باشی".
منبع: مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج12، ص86.
3- «خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد.» افرادی هستند که کار بسیار می کنند ولی برنامه ریزی اقتصادی مناسبی برای آینده خود و خانواده خود ندارند. کار بسیار نیاز به برنامه مناسب برای مصرف کردن پول هم دارد. در اول ماه پول دارد آخر ماه به گدایی می افتد. افرادی هستند مقدار زیادی پول بدستشان می آید ولی در همان ابتدا به اسراف می افتند و در آخر از گرسنگی می میرند.
4- قران درمورد سرکشی انسان در زمان ثروتمند شدن و غنی گردیدن می فرماید: کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَی*
أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنیَ(آیات سوره علق5و6) چنین نیست که انسان حقشناس باشد مسلّما طغیان میکند.
به خاطر این که خود را بینیاز میبیند!
آدمی سرکش است بهر خدا چون توانمند حس کند خود را
5- «عقل و ادب پیش گیر و لهو و لعب بگذار» سعدی به او گفت: از این فرصت استفاده کن علم و اخلاق نزد اساتید بیاموز و سرمایه ات را در یادگیری و آموختن نه در عیش و نوش کردن صرف کن. اما سخن او را نپذیرفت و فکر کرد که این رفاه باقی خواهد بود.
6- آزمایش سخت الهی: گاه افراد دچار فقرند از خدا می خواهند که ما را به ثروت برسان و دعای آن ها اجابت می شود نه تنها طاعت خدا انجام نمی دهند بلکه بیشتر در معصیت او قدم برمی دارند. همین دلیل موجب آن شده که صدقه دادن به انسان فاجر و شرابخوار در اسلام درست نباشد. این فرد در امتحان الهی به راحتی مردود شد . می توانست به انفاق بپردازد تا خداوند به مال او بیفزاید در صورتی که دل در گرو کار ناصواب گذاشت.
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ ؛ و [ای پیامبر! یاد آر] زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «نعمت خداوند را بر خودتان یاد آرید، آنگاه که شما را از فرعونیان نجات داد که عذابی سخت به شما میچشانیدند و پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را [برای خدمت] زنده نگاه میداشتند، و در این [کار] برای شما آزمونی بزرگ از جانب پروردگارتان بود.» (ابراهیم/آیه6).
سعید در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:
به نظر حقیراحتمالا... مخمور آن دوچشمم آیا کجاست ساقی در بعضی نسخه ها درج گردیده است .
حسین در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
در ارتباط با بیت ششم نیز که عده ای بر آن خرده گرفتند به نظر حقیر اگر مقداری به کلمه پندار در مصرع اول توجه شد و معنا را لحاظ کنید از زیباترین ابیات این شعر محسوب میشود
حسین در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
و باز فراموش کردم این را اضافه کنم که این شعر سراسر واج آرایی نون و دال دارد و آخرین کلمه مصرع های اول با وجود اینکه قافیه محسوب نمیشوند اما به شدت از لحاظ ظاهر و گاها معنا مشابه با قافیه های این غزل میباشند و چنین نکات ظریفی است که باعث میشود وقتی این غزل را میخوانیم حسی مطبوع بهمان دست دهد.
حسین در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
نکته جالب دیگری نیز که جلب توجه میکند به کار بردن واژه ی "چو"در 12 مصرع از 16 مصرع میباشد که واقعا هنر میخواهد
حسین در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
در بیت چو منصور از مراد آنانکه بردارند بر دارند اگه به کلمه مراد دقت شود سه حرف آخرش راد هست که از آخر به اول دار خوانده میشود یعنی شما از کلمه مراد میتوانید دار رو برداشت کنید.البته این نظر شخصی بنده است و نمیدانم تا چه حد صحیح میباشد و نظر اساتید محترم قطعا برتر از بنده خواهد بود.البته کلمه مراد به شکل شگفت انگیزی صحنه ای از بر دار آویزان شدن یک مرد را در ذهن بنده تداعی میکند. مر ا د الف آن شکل دار را مجسم میکند که کلمه مرد که از وسط آن آویزان شده تداعی کننده منصور حلاج میباشد.
البته این تصویریست که این واژه در ذهن بنده ایجاد میکند.
اگر همه دیوان حافظ را در نظر بگیریم واقعا حافظ را میتوان برترین شاعر جهان دانست و ایشان تفاوت قابل ملاحظه ای با تمامی شاعران دارند.
بهار در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۴ - بوسه بر باد (۴):
سلام. درود و احترام بسیار. مصرع "به هم بوده یک چند مغز و پوست " شکل صحیح مصرع است، که در گنجور کلمه "چند " جا افتاده است. مورد دیگر نیز ، جا افتادگی بیت و تصحیح بیت ها به این شکل است:
ببینید تا این دو سه پود و تار
که با هم بپیوستشان روزگار
چو از یکدگرشان جدا میکنند
ز دوری، چه فریادها میکنند
مقابل شده با منبع: دیوان سلمان به تصحیح مرحوم ابوالقاسم حالت، انتشارات ما، سال 1371
فرهود در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶: