از ایوان خسرو کنون داستان
بگویم که پیش آمد از راستان
جهان بر کهان و مهان بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
بسی مهتر و کهتر از من گذشت
نخواهم من از خواب بیدار گشت
همانا که شد سال بر شست و شش
نه نیکو بود مردم پیرکش
چو این نامور نامه آید به بن
ز من روی کشور شود پر سخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
کنون از مداین سخن نو کنم
صفتهای ایوان خسرو کنم
چنین گفت روشندل پارسی
که بگذاشت با کام دل چارسی
که خسرو فرستاد کسها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
برفتند کاری گران سه هزار
ز هر کشوری آنک بد نامدار
از ایشان هر آن کس که استاد بود
ز خشت و ز گچ بر دلش یاد بود
چو صد مرد بیرون شد از رومیان
ز ایران و اهواز وز هر میان
از ایشان دلاور گزیدند سی
از آن سی دو رومی و دو پارسی
بر خسرو آمد جهاندیده مرد
بر او کار و زخم بنا یاد کرد
گرانمایه رومی که بد هندسی
به گفتار بگذشت از پارسی
بدو گفت شاه این ز من در پذیر
سخن هرچ گویم ز من یاد گیر
یکی جای خواهم که فرزند من
همان تا دو صدسال پیوند من
نشیند بدو در نگردد خراب
ز باران وز برف وز آفتاب
مهندس بپذیرفت ایوان شاه
بدو گفت من دارم این دستگاه
فرو برد بنیاد ده شاه رش
همان شاه رش پنج کرده برش
ز سنگ و ز گچ بود بنیاد کار
چنین باید آن کو دهد داد کار
چو دیوار ایوانش آمد به جای
بیامد به پیش جهانکدخدای
که گر شاه بیند یکی کاردان
گذشته برو سال و بسیاردان
فرستد تنی صد بدین بارگاه
پسندیده با موبد نیکخواه
بدو داد زان گونه مردم که خواست
برفتند و دیدند دیوار راست
بریشم بیاورد تا انجمن
بتابند باریک تابی رسن
ز بالای آن تابداده رسن
به پیموده در پیش آن انجمن
رسن سوی گنج شهنشاه برد
ابا مهر گنجور او را سپرد
وزان پس بیامد به ایوان شاه
که دیوار ایوان برآمد به ماه
چو فرمان دهد خسرو زود یاب
نگیرم برین کار کردن شتاب
چهل روز تا کار بنشیندم
ز کاری گران شاه بگزیندم
چو هنگامهٔ زخم ایوان بود
بلندی ایوان چو کیوان بود
بدان زخم خشمت نباید نمود
مرا نیز رنجی نباید فزود
بدو گفت خسرو که چندین زمان
چرا خواهی از من تو ای بدگمان
نباید که داری ازین دست باز
به آزرم بودن بیامد نیاز
بفرمود تا سی هزارش درم
بدادند تا او نباشد دژم
بدانست کاریگر راستگوی
که عیب آورد مرد دانا بهروی
که گیرد بران زخم ایوان شتاب
اگر بشکند کم کند نان و آب
شب آمد بشد کارگر ناپدید
چنان شد کزان پس کس او را ندید
چو بشنید خسرو که فرعان گریخت
به گوینده بر خشم فرعان بریخت
چنین گفت کان را که دانش نبود
چرا پیش ما در فزونی نمود
بفرمود تا کار او بنگرند
همه رومیان را به زندان برند
دگر گفت کاری گران آورید
گچ و خشت و سنگ گران آورید
بجستند هرکس که دیوار دید
ز بوم و بر شاه شد ناپدید
به بیچارگی دست ازان بازداشت
همی گوش و دل سوی اهواز داشت
کزان شهر کاری گر آید کسی
نماند چنان کار بی بر بسی
همیجست استاد آن تا سه سال
ندیدند کاریگری بیهمال
بسی یاد کردند زان کارجوی
به سال چهارم پدید آمد اوی
یکی مرد بیدار با فرهی
به خسرو رسانید زو آگهی
هم آنگاه رومی بیامد چو گرد
بدو گفت شاهای گنهکار مرد
بگو تا چه بود اندرین پوزشت
چه گفتی که پیش آمد آموزشت
چنین گفت رومی که گر شهریار
فرستد مرا با یکی استوار
بگویم بدان کاردان پوزشم
به پوزش بجا آید افروزشم
فرستاد و رفتند ز ایوان شاه
گران مایه استاد با نیک خواه
همیبرد دانای رومی رسن
همان مرد را نیز با خویشتن
به پیمود بالای کار و برش
کم آمد ز کار از رسن هفت رش
رسن باز بردند نزدیک شاه
بگفت آنک با او بیامد به راه
چنین گفت رومی که ار زخم کار
برآورد می بر سر ای شهریار
نه دیوار ماندی نه طاق ونه کار
نه من ماندمی بر در شهریار
بدانست خسرو که او راست گفت
کسی راستی را نیارد نهفت
رها کرد هر کو به زندان بدند
بد اندیش گر بیگزندان بدند
مر او را یکی بدره دینار داد
به زندانیان چیز بسیار داد
بران کار شد روزگار دراز
به کردار آن شاه را بد نیاز
چوشد هفت سال آمد ایوان بجای
پسندیدهٔ خسرو پاکرای
مر او را بسی آب داد و زمین
درم داد و دینار و کرد آفرین
همیکرد هرکس به ایوان نگاه
به نوروز رفتی بدان جایگاه
کس اندر جهان زخم چونین ندید
نه از کاردانان پیشین شنید
یکی حلقه زرین بدی ریخته
ازان چرخ کار اندر آویخته
فروهشته زو سرخ زنجیر زر
به هر مهرهای در نشانده گهر
چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج
بیاویختندی ز زنجیر تاج
به نوروز چون برنشستی به تخت
به نزدیک او موبد نیک بخت
فروتر ز موبد مهان را بدی
بزرگان و روزی دهان را بدی
به زیر مهان جای بازاریان
بیاراستندی همه کاریان
فرومایهتر جای درویش بود
کجا خوردش از کوشش خویش بود
فروتر بریده بسی دست و پای
بسی کشته افگنده در زیرجای
ز ایوان ازان پس خروش آمدی
کز آوازها دل به جوش آمدی
که ای زیردستان شاه جهان
مباشید تیره دل و بدگمان
هر آنکس که او سوی بالا نگاه
کند گردد اندیشه او تباه
ز تخت کیان دورتر بنگرید
هر آنکس که کهتر بود بشمرید
وزان پس تن کشتگان را به راه
کزان بگذری کرد باید نگاه
وزان پس گنهگار و گر بیگناه
نماندی کسی نیز دربند شاه
به ارزانیان جامهها داد نیز
ز دیبا و دینار و هرگونه چیز
هرآنکس که درویش بودی به شهر
که او را نبودی ز نوروز بهر
به درگاه ایوانش بنشاندند
درمهای گنجی بر افشاندند
پر از بیم بودی گنهکار از وی
شده مردم خفته بیدار از وی
منادیگری دیگر اندر سرای
برفتی گه بازگشتن به جای
که ای نامور پر هنر سرکشان
ز بیشی چه جویید چندین نشان
به کار اندر اندیشه باید نخست
بدان تا شود ایمن و تن درست
سگالید هر کار و زان پس کنید
دل مردم کم سخن مشکنید
بر انداخت باید پس آنگه برید
سخنهای داننده باید شنید
ببینید تا از شما ریز کیست
که بر جان بدبخت باید گریست
هرآنکس که او راه دارد نگاه
بخسپد برین گاه ایمن ز شاه
دگر هرک یازد به چیز کسان
بود چشم ما سوی آنکس رسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان ایوان خسرو دربارهی تصمیمات و کارهای خسرو، پادشاه ایران، برای ساختن یک ایوان بزرگ و زیبا است. خسرو برای این کار فرستادگانی به کشورهای دیگر فرستاد تا بهترین هنرمندان و معماران را برای ساخت پروژهای عظیم از سراسر جهان جمعآوری کند.
خسرو همچنین از مهندسان و معماران خواست تا سازهای مقاوم بسازند که در برابر شرایط جوی آسیبپذیر نباشد. او با دقت به کارگران نظارت میکرد و در صورت بروز خطا، اقدامات شدیدی اتخاذ میکرد.
طی سالها تلاش، سرانجام ایوان به خوبی ساخته شد و خسرو با افتخار به آن نگاه کرد. این داستان همچنین بر اهمیت صداقت، کاردانی و احترام به هنر و هنرمندان تأکید میکند و به القای حس امید و همدلی در میان مردم میپردازد.
خسرو به مردمش میآموزد که در برابر همدیگر دلگیر نباشند و بر اهمیت کار و نیکی در جامعه تأکید میکند. همچنین تحولاتی در نگرش و رفتار مردم در برابر یکدیگر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: از ایوان خسرو، داستانی را نقل میکنم که موضوعی راست و واقعی است.
هوش مصنوعی: دنیا بر روی کهنسالان و بزرگواران نمیایستد، پس آدمهای دانا چرا باید غمگین شوند؟
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد بزرگ و کوچک از کنارت عبور کردهاند، اما من نمیخواهم از خواب بیدار شوم.
هوش مصنوعی: سال شصت و شش به پایان رسید و مردم پیر به خوبی از آن یاد نکردند.
هوش مصنوعی: وقتی این نامه معروف به دست تو برسد، کشورم پر از سخن و گفتگو خواهد شد.
هوش مصنوعی: از آن زمان که من زندهام و حرفهایم را منتشر کردهام، دیگر نمیمیرم.
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای خرد، اندیشه و دین است، پس از مرگش به من احترام و ستایش میکند.
هوش مصنوعی: حالا میخواهم درباره مداین صحبت کنم و ویژگیهای کاخ خسرو را توصیف کنم.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که شخصی با دل روشن و ذهنی فارسیزبان، سخن میگوید و تصمیم گرفته است که با رضایت و خوشحالی از زندگی و آرزوهایش بیخیال شود.
هوش مصنوعی: خسرو افرادی را به سرزمینهای دور همچون روم، هند، چین و مکانهای دیگر فرستاد تا پیامها و مأموریتهایش را اجرا کنند.
هوش مصنوعی: از هر کشوری سه هزار نفر با نام و آوازهای بد به سفر رفتند و این کار بزرگی بود که انجام دادند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در میان آنها استاد و خبره بود، حتی از مصالحی چون خشت و گچ هم چیزی یاد میگرفت و در دلش حک میکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که صد مرد از شهرهای رومیان به سوی ایران و اهواز و دیگر مناطق بیرون آمدند.
هوش مصنوعی: از میان آنها سی دلاور را انتخاب کردند که از این سی نفر، دو نفر رومی و دو نفر پارسی بودند.
هوش مصنوعی: مردی با تجربه و آگاه به دنیا، به خسرو نزدیک شد و او را به یاد کارها و زخمهایی که بر او رفته بود، انداخت.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی به یک شخصیت رومی اشاره میکند که با کلامی خوش و زیبا از زبان فارسی عبور کرده است، اما به گونهای که نشاندهنده ارزش و کمنظیری او باشد. به نوعی به تقابل فرهنگهای مختلف و تأثیر زبانهای گوناگون بر یکدیگر نیز اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: این سخنان را از من بپذیر و هر آنچه میگویم، به خاطر بسپار.
هوش مصنوعی: من جایی میخواهم که فرزندم نیز همانند من، تا دوصد سال به این پیوند و ارتباط ادامه دهد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در کنار او خراب نمیشود، حتی با باران، برف یا آفتاب.
هوش مصنوعی: معمار قبول کرد که به درگاه شاه برود و به او گفت که من این سازه را دارم.
هوش مصنوعی: پایه و اساس این شاه را به زمین زدهاند، اما همان شاه، در برابر این چالش پنج برابر بر او غلبه کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معناي آن است که ساختار و پایهی هر کاری از مصالح اولیهای همچون سنگ و گچ تشکیل شده، و بنابراین برای اینکه کار به درستی انجام شود، باید کسی که مسئولیت آن را دارد، عدالت و درستی را رعایت کند.
هوش مصنوعی: وقتی دیوار ایوانش جای خود را پیدا کرد، او به سوی جهانکدخدای رفت.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه شخصی باهوش و کاردان را ببیند، او را به گذشته میفرستد تا از تجربه و دانشش بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: یک نفر با جسم نیکو و پسندیده به این کاخ میفرستد که با موبد خوبخواه ملاقات کند.
هوش مصنوعی: آن فرد به آن شکل به مردم گفت که بروند و آنها نیز دیوار را به درستی دیدند.
هوش مصنوعی: با رشتههای نازکی که به هم بافته شدهاند، حالتی زیبا و جذاب ایجاد کن تا دیگران را به تماشا دعوت کند.
هوش مصنوعی: از بالای آن، ریسمانی تابیده شده که در برابر آن جمع قرار دارد.
هوش مصنوعی: یک طناب به سمت گنج پادشاه فرستاده شد و با محبت، گنج دار آن را به او سپرد.
هوش مصنوعی: سپس به ایوان شاه آمد و دید که دیوار ایوان به زیبایی و درخشش ماه بلکه بالاتر رفته است.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه فرمان بدهد، در این کار عجله نمیکنم و به سرعت عمل نمیکنم.
هوش مصنوعی: چهل روز منتظر میمانم تا کارها به آرامش برسند و سپس از میان آنها، کار مهمی را انتخاب میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که ایوان زخمی و در حال آشفتگی است، ارتفاع و شکوه آن مانند کیوان (زحل) به چشم میآید.
هوش مصنوعی: خشم و ناراحتی تو نباید بر من تاثیر بگذارد، و من هم نباید به درد و رنج تو افزوده شوم.
هوش مصنوعی: خسرو به او گفت: چرا اینقدر مدت طولانی به من بدگمان هستی؟
هوش مصنوعی: نباید زودتر از آنچه که لازم است، به دیگران نیازمند و خجالتزده باشی.
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا سی هزار درهم به او بدهند تا دیگر ناراحت و غمگین نشود.
هوش مصنوعی: کارگر راستگو میداند که عیبجویی، از سوی فرد دانا، بهمنزلهی انتقاد سازندهای است که باید به آن توجه کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به زودی زخم ایوان را ترمیم کند، شاید به اندازه کافی نان و آب برای رفع نیازش نداشته باشد.
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و کارگر ناپدید شد، به گونهای که بعد از آن هیچکس او را ندید.
هوش مصنوعی: وقتی خسرو متوجه شد که فرعان فرار کرده، بر گوینده خشمگین شد و خشمش را بر سر او ریخت.
هوش مصنوعی: او گفت، اگر کسی دانش ندارد، چرا در پیش ما خود را برتر از دیگران نشان میدهد؟
هوش مصنوعی: فرمان داد تا بررسی کنند کار او را و همه رومیها را به زندان ببرند.
هوش مصنوعی: او در ادامه گفت که باید مصالح سنگین و گرانبهایی مانند گچ، خشت و سنگ را بیاورید.
هوش مصنوعی: هر کسی که دیوار را دید، از سرزمین و خانهاش فاصله گرفت و ناپدید شد.
هوش مصنوعی: او در اوج بیچارگی و سختی، از خواستههای خود صرفنظر کرد و تمام توجه و احساسش را به اهواز معطوف کرد.
هوش مصنوعی: هرگاه از شهری کسی به کار و فعالیتی بپردازد، هیچکس در آن شهر نخواهد ماند که به آن کار بیتوجه باشد و بسیاری از افراد درگیر آن خواهند شد.
هوش مصنوعی: استاد بهدنبال کسی میگشت که در طول سه سال هیچ کارگری را بدون استاد و مربی نبیند.
هوش مصنوعی: بسیاری به یاد آن تلاشگر افتادند که در سال چهارم او ظهور کرد.
هوش مصنوعی: یک مرد دانا و هشیار خبری را به پادشاه رساند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که رومی به نزد او آمد، مانند گرد و غبار، به او گفت: «ای مرد گناهکار، شاه!».
هوش مصنوعی: بگو که در این حال چه چیزی گفتی که باعث شد به یادگیری و آموختن تو بستگی پیدا کند.
هوش مصنوعی: رومی گفت اگر پادشاه مرا بفرستد با یک فرد محکم و ثابت قدم، من آمادهام.
هوش مصنوعی: به این شخص با تجربه بگویم که به خاطر اشتباهم از او عذرخواهی میکنم، زیرا این عذرخواهی در جای خود مناسب و شایسته است.
هوش مصنوعی: فرستاده و همراهانش از قصر شاه که دارای ارزش و مقام بالا است، با استاد و نیکوکار رفتند.
هوش مصنوعی: دانای رومی در حال بردن یک مرد است و او را با خود میبرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی در تلاشهای خود به مرحلهای از پیشرفت و موفقیت رسیده اما به خاطر محدودیتهای موجود، نتوانسته به تمامی اهداف و آرزوهای خود برسد. تواناییهایش به اندازه کافی برای غلبه بر تمام موانع کافی نبوده است.
هوش مصنوعی: تار و پود را به نزد شاه بردند و گفتند که این شخص نیز در مسیر با او آمده است.
هوش مصنوعی: رومی در اینجا میگوید که اگر کارها به خوبی پیش نرود و زخمهایی ایجاد شود، باید برای بیان این مشکلات یا نواقص، اقدام کرد و این موارد را به شهریار (رهبر یا فرمانروا) گزارش داد.
هوش مصنوعی: دیگر نه دیواری باقی مانده، نه سقفی، نه کاری برای انجام دادن. من نیز نمیتوانم انتظار بکشید و در کنار شهریار بمانم.
هوش مصنوعی: خسرو فهمید که او حقیقت را گفته است، زیرا کسی نمیتواند حقیقت را پنهان کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندان بدی باشد، باید از آن رها شود؛ زیرا کسی که با افکار منفی زندگی میکند، سزاوار رهایی است.
هوش مصنوعی: او به زندانیان مبلغی از دینار داد و چیزهای زیادی دیگر نیز بخشید.
هوش مصنوعی: زمان طولانی بر اقداماتی که انجام شد، به مانند وضعیت آن شاه بدبخت است.
هوش مصنوعی: پس از هفت سال، ایوان به جای دلخواه و مورد پسند شاه خوبنظر ساخته شد.
هوش مصنوعی: او (خدا) به او زیاد آب داد و زمین و پول (دینار) به او بخشید و آفرین بر او گفت.
هوش مصنوعی: هرکس به ایوان نگاه میکرد، متوجه میشد که در روز نوروز به آن مکان رفتهای.
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان زخمی مانند این ندیده و نه از حکما و دانشمندان گذشته چیزی دربارهاش شنیده است.
هوش مصنوعی: یک حلقهی طلا به زیبایی از آسمان پایین آمده و در کار دنیا آویخته شده است.
هوش مصنوعی: نقرهای سرخ رنگ از زنجیری طلایی به دقت روی هر نگین قرار داده شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که شاه بر جایگاه خود نشسته است، تاجی از زنجیر به او آویخته شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که در روز نوروز بر جایگاه سلطنت نشستی، به نزد تو موبدی خوششانس و نیکو خواهد آمد.
هوش مصنوعی: بزرگتر از موبدان، بزرگان و نیکان در حق خودشان بدی را نمیپذیرند و روزیخواران هم از بدیها دوری میکنند.
هوش مصنوعی: زیر سایه مهان، بازار و محل فعالیت بازرگانان را بزک کرده و آراستهاند.
هوش مصنوعی: جای درویش در مکان فرومایگان است، جایی که او به دستاوردی از تلاش خود دست یافته باشد.
هوش مصنوعی: در زیر جایگاه، بسیاری از دست و پاها بریده شده و تلفات زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: پس از آنکه صدای دلنشینی از ایوان به گوش رسید، احساسی در دلها برانگیخته شد و شور و نشاطی در دلها ایجاد شد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که در زیر سلطنت شاه جهان هستید، دلهایتان را تیره و بدگمان نکنید.
هوش مصنوعی: هر کسی که به سوی آسمان نگاه کند و به افکار دور از واقعیت مشغول شود، ذهنش دچار نابسامانی و بینظمی میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که مقام و رتبهاش پایینتر است، باید از دور به تخت شاهی نگاه کند و به جای حسادت، بر قابلیتها و ویژگیهای خود تمرکز کند.
هوش مصنوعی: سپس باید توجه کنی به اجساد کسانی که در این مسیر افتادهاند، چرا که از آنجا عبور خواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر بعد از آن، نه گناهکاری باقی بماند و نه بیگناهی، هیچکس در بند سلطنت و قدرت نمیماند.
هوش مصنوعی: او لباسها را با قیمت مناسب در اختیار مردم قرار داد، چه از پارچههای با ارزش و گرانبها و چه از زینتآلات و اشیای مختلف.
هوش مصنوعی: هر کسی که درویش (فقر و تهیدستی) داشته باشد، در شهر نوروز را برای او معنا نخواهد داشت و او از آن بیبهره است.
هوش مصنوعی: در جلوی ایوان او، سکههای گرانبهایی را پراکنده کردند.
هوش مصنوعی: گنهکار از ترس عواقب کارش همیشه نگران بود و اکنون که به حقیقت رسیده، آنچه باعث خواب آلودگی مردم شده بود، حالا بیدارشان کرده است.
هوش مصنوعی: خبرنگاری دیگر به خانهات رفته و اکنون در حال بازگشت به مکان قبلیاش است.
هوش مصنوعی: ای معروف و با talent، سرکشها از زیادتی (قدرت و توانایی) چه چیزی را میجویند که این همه نشانه و آثار (قدرت آنها) را به نمایش میگذارند؟
هوش مصنوعی: برای اینکه در کارها درست عمل کنی و از مشکلات به دور باشی، ابتدا باید به آنچه که فکر میکنی توجه کنی و به آن سامان دهی.
هوش مصنوعی: اگر کارهایی انجام دهید که باعث ناراحتی دیگران شود، بعد از آن باید سعی کنید که در برخورد با آنها مهربان باشید و کمتر صحبت کنید تا دلشان نشکند.
هوش مصنوعی: باید حرفهایی را که لازم نیست، کنار بگذاریم و سپس به سخنان افراد آگاه و دانا گوش کنیم.
هوش مصنوعی: نگاهی به اطراف بیندازید و ببینید که چه کسی در میان شما در رنج و سختی است؛ کسی که باید به خاطر او احساس درد و اندوه کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در راه رستگاری قدم بردارد و نیکوکار باشد، میتواند به این مکان امن و آرام روحی دست یابد و از ظلم و ستم شاه در امان باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به چیزی یا موضوعی دیگر نگاه کند، چشم ما به سوی آن شخص معطوف میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.