گنجور

حاشیه‌ها

عیسی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

خانم مریم، شما خواستید ما به عقیده هم احترام بذاریم. عقیده من اینه: <> پس به عقیده من احترام بگذارید.

شـایان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴:

شما اشتباه می کنید
شوم = Shoom
روم = room
و ایشان از نرون یادی نکرده است !

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:

6496

محمدرضا صفایی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

این شعر زیبا یکبار توسط محسن نامجوی عزیز و دیگر با صدای محسن چاووشی خوانده شده که ه دو زیبا هستند.

مریم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

من گذری می زدم تو اینترنت که از این سایت هم رد شدم .
همینطور که از شعر لذت می بردم به نظرهاهم یه نگاهی انداختم .
دوستان من نمیدونم ما چرا یاد نگرفتیم به نظر اطرافیان احترام بزاریم .
شما کاری دیگران انجام میدن یا علاقه ای که دارن علاقه ای نداری خب انجام نده ، گوش نده ، عمل نکن دیگه توهین کردن نداره که
اتفاقا اونایی که خیلی ادعای فرهنگشون میشه همین امر رو رعایت نمیکنن .نمیدونم کسی این نطر میخونه یا نه ولی اولین اصل در همگانی زیستن و ادای فرهنگ احترام به عقاید مختلف دیگران
همه قرار نیست مثل من باشن یا هرکاری من انجام میدم و انجام بدن
یکم فکر کنیم
عذر میخوام زیاد نوشتم

حسام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۳ - ذکر حسن بصری رحمة الله علیه:

باسلام
در مورد هناد که اشاره شده حتما حتما حتما این متن که مربوط به کشف الاسرار و عده الابرار اثر رشیدالدین میبدی رو بخونید
یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَارِ الآیة آتشیان دو قسم اند: قسمی ایشان که هرگز از آتش بیرون نیایند، و درشدن ایشان بآتش تعذیب راست نه تطهیر را، و این آیت در شأن ایشان است. قسم دیگر آنست که در شدن ایشان بآتش تطهیر راست نه تعذیب را، و حال ایشان بر تفاوت است: قومی زودتر بیرون آیند، و قومی دیرتر، بر حسب حال، و بر اندازه کردار، و باز پسین کسی که بیرون آید، هنّاد است، و قصه وی معروف، و فی ذلک ما روی ان النبی (ص) قال : آخر من یخرج من النار رجل اسمه هنّاد، و هو ینادی من قعر جهنم یا (( حنان یا منان هناد ))
گفت باز پسین کسی که از دوزخ بیرون آید، مردی بود نام وی ،». گویند پس از همه خلق به پنج هزار سال بیرون آید، و بروایتی به پانصد سال.
حسن بصری گفت کاشک من او بودمی در آن قعر دوزخ.
هناد میگوید: یا حنان یا منان، معنی منان آنست که ای خداوند منت بسیار، ترا بر من منت فراوان است، و مهربانی تمام. عجبا کارا! مردی که چندین هزار سال در دوزخ است گویی از نعمت مواصلات در آن درکات بجان او چه می پیوست که این تسبیح میگفت: یا حنان یا منان.
اسرار این لطائف بمثالی بیرون توان داد. آن طباخه که تو او را بخانه بری، تا از بهر تو نان پزد، آن خمیر خام در تنور گرم کند، و در آن استوار نگیرد، اما دل وی همه بآن قرصکها بود، هر ساعتی رود، و در آن نگرد، که نباید که بسوزد. گوید این پختن را در تنور آوردم نه سوختن را، که خام شایسته خوردن نیست، و سوخته سزای خوان نیست. پس چون روی آن قرصها سرخ گردد، و باطن آن پخته شود، زود فرو گیرد، و بر دست عزیز نهد، و تا خوان ملوک می برد، و تحت هذا لطیفة حسنة. پس جمله امم که اهل سعادت باشند در سرای سعادت حلقه بندند، و انبیا و اولیا همه آرزوی دیدار کنند، و جمله ملائکه در نظاره، و میگویند: بار خدایا! کریما! مهربانا! وعده دیدار کی است؟
صد هزاران با نثار جان و دل در انتظار
و ان جمال اندر حجاب و وعده دیدار نیست.
و جلال لم یزل و لا یزال گوید: از امت محمد یک گدا در قعر حبس مالک مانده، تا وی نیاید رؤیت شرط نیست، تا آن گدا هنّاد نیاید دیدار ننمایم. حسن بصری که گفت: کاشک من او بودمی، علما در آن مختلف اند که حسن چرا گفت؟ قومی گفتند که: هناد را بیرون آمدن یقین است، و حسن میگوید: آن من یقین نیست. قومی گفتند: حسن بصری در نگرست، انبیا و اولیاء و صدیقان را دید، دست بر مائده عزّت دراز کرده، و در انتظار بداشته، و انتظار هنّاد میکنند، گفت: باری بایستی که من او بودمی تا انتظار من کردندی.
پس فرمان آید از جناب جبروت که یا جبرئیل! رو در میان آتش، و هنّاد را بجوی.
گفته اند که: جبرئیل چهل سال در میان آتش وی را میجوید، و نیابد. مالک گوید: کرا میجویی؟ گوید: هنّاد را. گوید: یا جبرئیل هو هاهنا کالحممة، او اینجایست همچون آلاس سیاه. بیا تا او را در آن زاویه با تو نمایم. جبرئیل آید، و وی را بیند، سر بزانوی حسرت نهاده.
اگر بدوزخ آتش چو عشق بودی تیز
گرفته بودی آتش ز تف خویش گریز.
جبرئیل یک دو بار گوید: یا هنّاد! جوابش ندهد، و با خود میگوید: اهل غرفه ها را گوئید که با حور و قصور ممتع باشید، که ما را در این زاویه اندوه با نام دوست خوش است. جبرئیل گوید: یا هنّاد سر از زانو برگیر، و از من بشنو که من پیک ملک ام. آخر سر برگیرد و سلام را علیک گوید. آن گه گوید: یا جبرئیل! دیدار نمودند؟ جبرئیل گوید: نه، هنوز دیدار ننمودند. گوید: رو بسلامت. و سر وا زانو نهد، گوید: ما را درین گوشه سرای اندوه با نام او خوش است، و همی گوید: یا حنان یا منان! و هر بار که از سر سوز خویش این کلمت گوید، آتش دویست ساله راه ازو بگریزد، و اللَه المنجی من عذاب الجحیم

nabavar در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶ - کاروان بی‌خبر:

ممنون رسول جان
زیبا بود زیبا تر شد
خوش باشی

مرضیه در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

سلام. اون تیکه مجهول که اتفاقا به نظر من اوج شعره میگه اگر تمام دنیا هم دشمن من بشوند من اگر به قصد مبارزه با اونها چشم از تو بردارم یعنی اصلا از اول عاشقت نبودم. در اون حال هم تمام وجودم درگیر محبوبه.

محسن در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

البته در پاسخ به محمد مهدی عزیز :)

محسن در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

سلام.
فارغ از صحبت های گاه غیر منصفانه برخی دوستان، برای من که سعدی بزرگ و چاوشی عزیز، بهترینام در عرصه شعر و موسیقی پاپ هستند، این آهنگ، ترکیب بسیار لذت بخشی بود.
خود من، اشعاری که با موسیقی همراه نشدند رو بیشتر میپسندم. (شاید به خاطر اینکه خاص تر موندند و کمتر شنیده شدند.) اما به پیوند دیرینه شعر و آهنگ نباید خرده گرفت.
بسیاری چون من با صدای افسانه ای خسرو آواز ایران به دام سعدی افتادند و "چون بدیدم، ره بیرون شدن از دامم نیست" .
این ترکیب جوان پسندانه تر و به حق زیبا ، برای آشنایی با بزرگان شعر ایران و غنای بیشتر موسیقی امروزی باید به فال نیک گرفته شود.

در پاسخ دوست عزیز فرهاد کوه کن:
"بیزار": جدا، دور و کنار
"روی گرداندن": گریختن
معنی بیت را از کتاب "غزلیات سعدی" تصحیح کاظم برگ نیسی عیناً یادداشت میکنم.
اگر یک دنیا دشمن به سوی من حمله ور شوند (و بخواهند از عشق تو دست بکشم)، اگر از مقابله با آنها بگریزم، بادا که از دیدار چهره زیبایت دور شوم ( و از آنجا که نمیخواهم به چنین نفرینی دچار شوم، هرگز نمیگریزم).
بدترین نفرین مشروط که سعدی در حق خود می تواند بکند، "ندیدن یار و دور افتادن از اوست".

عیسی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:

بهزاد عزیز، لازم نیست این همه تند برید. در درجه اول، شما رو دعوت می‌کنم این‌جا رو بخونید:
پیوند به وبگاه بیرونی
چگونه از حرف‌های من برداشت کردید که “حافظ همواره در مسجد بوده و در حال مناظرات کلامی بوده است.”. مناظرات کلامی بین علما در مسجد شیوع داشته. این به این معنی نیست که این شخص همیشه توی مجلس در حال مناظرات کلامی بوده. لطفا این رو بخونید:
عرفان و رندی در شعر حافظ به قلم داریوش آشوری.
به عنوان یک مثال دم‌دستی غزل با مطلع “واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند” رو ملاحظه کنید. چه شخصی خواهان مناظره با دانشمند مجلس هست؟
راجع‌به تفسیر اشتباه و معکوس شما باید عرض کنم، “از آنجا که اهل کلام در گوشه محراب یافت می‌شوند، بنابراین شاید بهمین دلیل باشد که حافظ به ابروی تو مشتاق است.” و نه معکوس‌ش (چون حافظ به ابروی یار مشتاق هست، پس شایسته هست که اهل کلام در محراب یافت شوند؛ گرچه این استدلالتون غلطه ولی حتی با همین تفسیرتون درحال تایید این هستید که حافظ اهل مناظرات کلامی بوده.) که شما استنباط کرده‌اید.
اکنون امیدوارم بتونید ترتیب استدلال رو تشخیص بدید و برداشت‌های پریشان ذهنتون رو فرض نادانی دیگران قرار ندید.
درمورد بیت سوّم، باید دقیقا به بیت قبلیش مراجعه کنید: “خداوندا این قافله را حفظ کن. بواسطه همین قافله هست که شناخت ما نسبت به تو بیشتر می‌شود و بمهین قدر، اهریمن درون را محدود می‌کنیم(2). گرچه این شناخت هرگز به انتها نمی‌رسد(3).” به نظرم بعید نیست که بپذیرید ابیات 2 و 3 یه دعاگونه هستن: از خداوند در جایگاه اجابت‌کننده چیزی رو برای خداوند در جایگاه معشوق خواستن.

عیسی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰:

بهزاد عزیز، لازم نیست این همه تند برید. در درجه اول، شما رو دعوت می‌کنم این‌جا رو بخونید:
پیوند به وبگاه بیرونی
چگونه از حرف‌های من برداشت کردید که "حافظ همواره در مسجد بوده و در حال مناظرات کلامی بوده است.". مناظرات کلامی بین علما در مسجد شیوع داشته. این به این معنی نیست که این شخص همیشه توی مجلس در حال مناظرات کلامی بوده. لطفا این رو بخونید:
عرفان و رندی در شعر حافظ به قلم داریوش آشوری.
به عنوان یک مثال دم‌دستی غزل با مطلع "واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند" رو ملاحظه کنید. چه شخصی خواهان مناظره با دانشمند مجلس هست؟
راجع‌به تفسیر اشتباه و معکوس شما باید عرض کنم، "از آنجا که اهل کلام در گوشه محراب یافت می‌شوند، بنابراین شاید بهمین دلیل باشد که حافظ به ابروی تو مشتاق است." و نه معکوس‌ش (چون حافظ به ابروی یار مشتاق هست، پس شایسته هست که اهل کلام در محراب یافت شوند؛ گرچه این استدلالتون غلطه ولی حتی با همین تفسیرتون درحال تایید این هستید که حافظ اهل مناظرات کلامی بوده.) که شما استنباط کرده‌اید.
اکنون امیدوارم بتونید ترتیب استدلال رو تشخیص بدید و برداشت‌های پریشان ذهنتون رو فرض نادانی دیگران قرار ندید.

درمورد بیت سوّم، باید دقیقا به بیت قبلیش مراجعه کنید: "خداوندا این قافله را حفظ کن. بواسطه همین قافله هست که شناخت ما نسبت به تو بیشتر می‌شود و بمهین قدر، اهریمن درون را محدود می‌کنیم(2). گرچه این شناخت هرگز به انتها نمی‌رسد(3)." به نظرم بعید نیست که بپذیرید ابیات 2 و 3 یه دعاگونه هستن: از خداوند در جایگاه اجابت‌کننده چیزی رو برای خداوند در جایگاه معشوق خواستن.

حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

آقا فرهاد عزیز
با تعداد زیادی از گفته هاتان موافقم و هیچکدام از نظراتم را مطلق بیان نکردم و گفتم محتمل است اینچنین باشد و چه بسا فرمایش جناب عالی مطابق با واقع باشد و همانطور که در حاشیه قبلی هم خدمتتان عرض کردم این احتمال هست که این بیت از حافظ نباشد ولی در شعرهایی از حافظ این ساختارشکنی مشهود است مانند شعر سلام الله ماکر اللیالی..
کلا در شعر هر برداشتی محتمل است..گاهی اوقات خود شاعر از یک بیت منظور خاصی دارد در حالی که برداشت های متفاوتی از آن میتوان داشت..این بیت از لحاظ معنا هیچ کم و کسری ندارد و بسیار غنی میباشد..از لحاظ شکل ظاهر گفته های شما میتواند صحیح باشد..
اینگونه هم میتوان گفت:دوای درد عاشق را هر آنکس سهل پندارد
برایتان آرزوی موفقیت دارم

علی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

معنی چی میشه/؟

عیسی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰:

بخاطر اینکه همان مرید صحیح است. "مرید" یکی از اسما باریتعالی هست. بنابراین این بیت کاملا صحیح به نگارش در اومده. همانطور که استادم میفرمایند:
روزه باعث میشه انانیت وجود کم بشه جوری که خدا اون وسط پیدا بشه.

عمر شیردل در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۲:

میرزا عبدالقادر بیدل ، با این غزل آسمانی ، شعر عاشقانهٔ زبان فارسی را به اوج آن رسانیده .

محمد روشن در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

منظور از امیر بی گزند؛ حضرت شمس هستن.
دیدم بعضی دوستان بر اساس نظر شخصی ، فرد مورد نظر رو امام علی دونستن، این در حالی هست که مولانا؛ مسلمان سنی مذهب بوده و نسبت دادن این شعر به امام علی کاملا اشتباه و غیر محتمل هست.

Raha در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

این شعر فوق العادس عاریه عالی

عبدالعزیز میرخزیمه در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

آنجا که میفرماید
ای خواجه برو به هر چه داری / یاری بخر و بهیچ مفروش
در حقیقت میخواهد بگوید در سودای زندگی تنها کالایی که اگر بجای عمر از دست رفته, آدمی آن کالا را در عوض زندگیش تحصیل کند سود کرده است کالای عشق است و بس .در غیر اینصورت بجای عمرش هر کالای دیگری اگر بدست آورده باشد ضرر کرده است . چرا که خواهی نخواهی ما رفته رفته داریم کاسته میشویم و زندگی و عمرمان خرج میشود. مولانا همین کالای عشق را در برابر روزهای از دست رفته عمر به دست آورده بود که با کمال سرور و شادی میگفت که بر روزهای رفته از عمر حسرت نمیخورد , زیرا در عوض آن چیزی بدست آورده بود که به فدا شدن عمر می ارزید و آن عشق بود که مولانا را جاودانه کرد؛
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت , گو رو ,باک نیست
تو بمان , ای آنکه چون تو پاک نیست

مریم گل محمدی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص
توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
صفاتی چون "کامل" و "خالص" و "معلا" و ... مختص خداوند جهانیان است پس مقصود پروردگار است
شاید در مصرع های بعدی منظور کسی دیگر باشد اما برداشت من این است که در کل خدا را در نظر داشته.

۱
۳۸۴۰
۳۸۴۱
۳۸۴۲
۳۸۴۳
۳۸۴۴
۵۵۴۸