سماع از بهر جانِ بیقرارست
سبک بَرجَه چه جای انتظارست؟!
مشین این جا تو با اندیشه خویش
اگر مردی برو آن جا که یارست
مگو باشد که او ما را نخواهد
که مرد تشنه را با این چه کارست؟!
که پروانه نیندیشد ز آتش
که جان عشق را اندیشه عارست
چو مرد جنگ بانگ طبل بشنید
در آن ساعت هزار اندر هزارست
شنیدی طبل برکش زود شمشیر
که جان تو غلاف ذوالفقارست
بزن شمشیر و مُلک عشق بستان
که ملک عشق ملک پایدارست
حسین کربلایی، آب بگذار
که آب امروز تیغ آبدارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سماع برای جان بیقرار لازم است و نباید در اینجا به تفکر و انتظار پرداخت. اگر مردی هستید، به جایی بروید که معشوق در آن است. نگران نباشید که او شما را نخواهد، چون مرد تشنه نمیتواند به این فکر کند. پروانه هم به آتش نمیاندیشد و عشق نیازی به فکر کردن ندارد. وقتی مردی در جنگ صدای طبل را میشنود، در آن لحظه هزاران احساس در او وجود دارد. زمان مبارزه است و باید شمشیر کشید تا عشق را به دست آورد، چرا که ملک عشق همیشه پایدار است. حسین در کربلا باید به یاد داشته باشد که امروز نبردی وجود دارد که باید با شدیدترین ابزارها مواجه شود.
هوش مصنوعی: موسیقی و شنیدن آن به خاطر روحی restless و ناآرام است، بنابراین ماندن در آرامش و انتظار چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: در اینجا با افکار و خیالهای خود مشغول نشو. اگر واقعاً مردی، به جایی برو که محبوبات آنجا باشد.
هوش مصنوعی: نگو که او ما را نمیخواهد، زیرا برای مرد تشنه هیچ فایدهای در این سخن نیست.
هوش مصنوعی: پروانهای که در پی شعلهی آتش میتازد، به خطرات آن فکر نمیکند؛ چرا که عشق او را از تفکر و احتیاط بازداشته است.
هوش مصنوعی: هرگاه مردان جنگ به صدای طبل گوش فرا دهند، در آن لحظه هزاران فکر و احساس در دل آنها جاری میشود.
هوش مصنوعی: بشتاب، صدای طبل را بشنو و آماده به جنگ شو، زیرا روح تو در حقیقت مانند غلاف شمشیر ذوالفقار است.
هوش مصنوعی: بزن به میدان و عشق را به دست بیاور، زیرا که عشق بهراستی ماندگار و با دوام است.
هوش مصنوعی: حسین کربلایی، آب بریز که امروز آب به شدت تند و خشمگین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# حسین کربلایی، باید طوری خوانده شود که یعنی: حسینِ کربلا هستی. به عبارت دیگر مصرع اول دوجمله است.
سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
گر این روزست شب خواندش نباید
[...]
سخنشان در فصاحت آبدارست
هنرشان در شجاعت بیشمارست
ز عشق تو نهانم آشکارست
ز وصل تو نصیبم انتظارست
ز باغ وصل تو گل کی توان چید
که آنجا گفتگوی از بهر خارست
ولی در پای تو گشتم بدان بوی
[...]
بکن چربی که شیرینیت یارست
که شیرینی به چربی سازگارست
گل از شوق تو خندان در بهارست
از آنش رنگهای بیشمارست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.