مهدی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:
با درود بر دوستان؛
این شعر رو ما در صفحه 113 ادبیاتمون (سوم دبیرستان عمومی) داریم شامل 10 بیت که بعضی دوستان هم نوشتنش.
در بیت اول « روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست » مصراع دوم « وَ اَندر» خونده میشه یا «وندر» ؟، چون که «وندر» بخونی وزنش مشکل پیدا میکنه (گرچه دراین حالت تکیه روی هجای اولی مصراع میفته که راحت تر خونده میشه ولی وزن کل مصراع مشکل پیدا می کنه)
کمال در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:
8267
... در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴:
بر سر کوی عشق بازاریست
که نیارد هزار جان ثمنی
جای آنست اگر ببخشایی
که نبینی فقیرتر ز منی
به گیتی عاشقی بیغم نباشد
خوشی و عاشقی باهم نباشد
عراقی
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
مولوی
ی بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
نظامی
شب در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:
وزن این غزل زیبا کرشمه است .. و با گوشه های منطبق بسیار زیبا قابل اجراست .. مثل درآمد سوم دستگاه شور ردیف میرزاعبداله .. یا ردآمد دوم دستگاه ماهور
فرهاد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
جناب حسین، سپاس توضیحها و وسعت نظر شما. ممنون میشوم اگر معنای بیت ششم را بفرمایید، و روشن کنید چرا پندارد مفرد و بقیه بیت (و بقیه شعر) جمع است.
سیدمجتبی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۶ - داستان آن عاشق کی با معشوق خود برمیشمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز تتجافی جنوبهم عن المضاجع را و بینوایی و جگر تشنگی روزهای دراز را و میگفت کی من جزین خدمت نمیدانم اگر خدمت دیگر هست مرا ارشاد کن کی هر چه فرمایی منقادم اگر در آتش رفتن است چون خلیل علیهالسلام و اگر در دهان نهنگ دریا فتادنست چون یونس علیهالسلام و اگر هفتاد بار کشته شدن است چون جرجیس علیهالسلام و اگر از گریه نابینا شدن است چون شعیب علیهالسلام و وفا و جانبازی انبیا را علیهمالسلام شمار نیست و جواب گفتن معشوق او را:
آنچ او نوشیده بود از تلخ و درد
او به تفصیلش یکایک میشمرد (در حضور او یکایک می شمرد)
کانچ اصل اصل عشقست و ولاست
آن نکردی اینچ کردی فرعهاست(آن نکردی آنچه کردی فرعهاست)
گفتش آن عاشق بگو که آن اصل چیست(گفت آن عاشق بگو آن اصل چیست)گفت اصلش مردنست ونیستیست
چون شنود آن عاشق بی خویشتن
آه سردی برکشید از خویشتن
ماند آن خنده برو وقف ابد
همچو جان و عقل عارف بیکبد(همچو جان پاک احمد با احد)
منبع: پیوند به وبگاه بیرونی
گمنام در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:
گر چه شعر شیخ همه بیت الغزل است، این غزل را دو بیت سر فراز است:
ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری، نگه کن ! ای که خداوند خرمنی
و
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم ، چگونه توانی که برکنی؟؟
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:
اگر کاربر فایرفاکس هستید این افزونه Zoom Page رو دانلود کنید خیلی به کار میاد و با یک کلیک میشود بزرگنمایی فونت را به دلخواه کم و بیش کرد به ویژه گنجور با فونت ریز و چشمگیرش!
گمنام در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
جناب کنجی،
سپاس از روشنگری، خوانندگان نیک در خواهند یافت زبان چه کسی از حاشیه نویسان ( و چه کسانی از بزرگان ) به زشت گویی آلوده است،
در بحث حماقت پای مردم را به میان نکشید،
محمدحسین در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹:
بیت اول این قصیده به این شکل صحیح است لطفاً اصلاح بفرمایید . تا مرد خرد کور و کر نباشد از کار فلک بیخبر نباشد
جواد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:
هرچند همه ابیات غزل فوق العاده زیباست ولی من شاه بیت اون رو بیت ماقبل اخر می دونم. جایی که سعدی علیه الرحمه می فرماید عجیبه که دل سنگ تو با گریه من عوض نمیشه حال آنکه سنگ آسیاب با آب چشم من به گردش در می آید
اینجا جناس گردیدن که به دو معنی به کار رفته و حضور سنگ دل و سنگ آسیاب چون نوشیدن آب روان و گوارا در گرمای آفتاب بر دل و جان می نشیند
شهرسب در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
این نکته که معشوق تو این شعر حافظ حالت دانای کل داره و هرچی میگه یه جواب رندانه بهش میده، میشه لطفا مقایسه ش کنید با شاعرای دیگه تو فرهنگ های کشورهای مختلف؟
یعنی کسایی هستن که اینقدر عمیق فکر کرده باشن؟ و در عین حال بتونن مثل حافظ به بهترین روش بیان کنن؟
یعنی رندتر از معشوق حافظ داریم؟
آخه اینقدر شاعر همه چی تموم میشه مگه؟
ما که شعرهاشو میخونیم تا این حد برامون جذابه. خودش چه حالی داشته موقع سرودن این شعرا؟ واااای
کیارش در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
حالا این همه نظرات و جنگ ها ک کردید کی اصلاح کرد این غزلو؟
مثل اینکه این آقای نویسنده گوش به حرف هیچ خر نمیکند
بابا ابیات حذف شده رو ک دزدیدی ازش بزاد سرجاش خواهشا
عمر شیردل در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
بیت چهارم مصرع دوم به جای "آن آوارهٔ" باید "آن آواره" نوشت.
امیر در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی (گنجور)
این خود یافتن، راه به معنای درون میبره و رنگ و بوی عرفانی میده به منظور آقا، در حالیکه "تو خویشتن بیایی" که صحیحه، همون درمان درد فراق و انتظاره. همون "به وصال مرهمی نِهْ" و همون "بیمارِ فراق بِهْ نگردد ... تا بو نکند بِهِ زنخدان" و ...
میبینید چطور معنا دچار کژتابی میشه با یه نقطه کم گذاشتن؟!
ا.ج در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:
"هر کسی از ظّن خود شد یار من" به این می گن.
با آقای امین موافقم.
گنجی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
حتی اگر معنای ادبیات را ندانم این اندازه می فهمم که این فضا را با سخنان توهین آمیز خود آلوده نکنم و به بزرگان ادبیات ما با عبارت های نازیبا، اهانت نکنم.
آن هم با اسامی مختلف و تایید خود به وسیلۀ خود.
نمردیم و بالاخره معنای «خودکار» را هم فهمیدیم.
خوب است از این شیوۀ خود کمی خجالت بکشید و فکر نکنید مردم احـ.مق تشریف دارند و نمی فهمند.
خسته نمی شوید واقعا؟
گنجی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:
حتی اگر معنای ادبیات را ندانم این اندازه می فهمم که این فضا را با سخنان توهین آمیز خود آلوده نکنم و به بزرگان ادبیات ما با عبارت های نازیبا، اهانت نکنم.
آن هم با اسامی مختلف و تایید خود به وسیلۀ خود.
نمردیم و بالاخره معنای «خودکار» را هم فهمیدیم.
خوب است از این شیوۀ خود کمی خجالت بکشید و فکر نکنید مردم احمق تشریف دارند و نمی فهمند.
خسته نمی شوید واقعا؟
سید محمد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶: