گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید ثمری هست
هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار
بر بام و در دوست پریشان نظری هست
منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق
این نشأ مرا گر نبود با دگری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل
در دامنش آویز که با وی خبری هست
هرگز قدم غم ز دلم دور نبودست
شادیست که او را سر و برگ سفری هست
تا گفت خموشی به تو راز دل عرفی
دانست که از ناصیه غمازتری هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به امید و عشق اشاره میکند. او میگوید حتی اگر وفا وجود نداشته باشد، هنوز امیدی برای ثمره وجود دارد چون ریشه در آب است. هرچند نشانههای ناامیدی به چشم میخورد، اما هنوز جرقهای از محبت وجود دارد. شاعر تاکید میکند که عشق او واقعی است و اگر دل کسی گرفتار غم باشد، نشانهای از عشق در آن وجود دارد. غم او همیشه در دلش هست و شادی در سفر است. در پایان، به راز دلش اشاره کرده و میفهمد که باید خاموش بماند.
هوش مصنوعی: اگر درخت وفا میوه ندهد، هنوز امیدی هست زیرا تا زمانی که ریشه در آب باشد، امکان باروری وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که نشانههای ناامیدی از همهجا به چشم میخورد و به گوش میرسد، اما در دل و در افکار محبوبم، هنوز سردرگمی و نگرانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو منکر شوی که من به طرز نادرست از عشق سخن میگویم، این حال و هوای من از عشق دلیلی برای محبت به دیگری نیست.
هوش مصنوعی: دلهایی که از ناله و نغمههای بلبل بیتاب میشوند، به آنها توصیه میشود که در آغوش خود چیزی را نگه دارند که نشان از وجود خبری خوب یا امیدواری دارد.
هوش مصنوعی: غم همیشه در دل من حضور دارد و هیچگاه از آن دور نشده است، این شادی است که به سفر رفته و من از او بیخبرم.
هوش مصنوعی: وقتی سکوت کردی، دل و رازهای تو را عرفی فهمید، زیرا از دیگران بیشتر میتواند به حالات تو پی ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشنو که مرا به ز تو بار دگری هست
مسموع نباشد که ز جان دوست تری هست
راز دهنت باز نمود آن لب شیرین
که پنجاه سخنی نیست که آنجا شکری هست
گفتی بزنم بر جگرت تیر جفائی
[...]
ای باد اگرت بر در جانان گذری هست
بنگر که بر احوال جهانش نظری هست
زنهار بگو کز من دلخسته بیندیش
کاین آه جگر سوختگان را اثری هست
بیمار فراقم من و از خود خبرم نیست
[...]
زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟
کان ماه مسافر بهمه کوی و دری هست
مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه
بر یار توکل کن، اگر هم خطری هست
آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟
[...]
شمعی که ز سوز دل گرمش خبری هست
زان است که با عاشق خویشش نظری هست
ناصح چه ملامت کنی ام روی نکو بین
جز روی من و روی تو روی دگری هست
گفتی که کباب از جگرت میکنم امشب
[...]
در نقطه خاک است نهان، گر خبری هست
در پرده این گرد یتیمی گهری هست
ابلیس ز آدم قد افراخته ای دید
غافل که درین پای علم، تاجوری هست
جز رخنه دل نیست، اگر راه شناسی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.