متین در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:
با سلام.
شعر بسیار زیبا و عالیست فقط یک اشکال دارد بنظرم.
در قسمتی که گفته شده: "ای کافران قفل شما را وا کنم"
فکر نمیکنم آن زمان کسی باز کنم را "وا کنم" بگوید حداقل در شعر.
نادر در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
با سلام در جواب دوست عزیز که گفتند چرا نام سعدی در مصرع آخر نیومده باید بگم به احتمال قوی با توجه به اینکه این شعر قصیده است نه غزل و سعدی فقط در غزلهاش اسم خودش رو میاره شاید دلیلش همین باشه. البته بزرگان حرف من رو تایید یا رد کنند. متشکر
روفیا در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
That's it
درست می فرمایید حسام عزیز
گمان نمیکنم بشر هنوز تجربه ای شیرین تر از عشق یافته باشد،
بشر شهرت و پول و قدرت را نیز برای عشق می خواهد،
خبر خوب اینست که تنها کالای نقد جهان عشق است و ما برای عشق ورزی نیاز نداریم بیل گیتس، اوباما، ادیسون، یا افلاطون باشیم وقتی می توانیم به آسانی لبخند زدن مرتبه ای از عشق را تجربه کنیم!
خوشحالم که سرنخ را گرفتید،من همین را میخواستم، هر چند انتهایش معلوم نباشد کجاست،
خدا را شکر که سرش پیداست!
منصور در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۲:
ما مست تریم یا پیاله
ما پاک تریم یا دل و جان
به نظرم اشاره به این دارد که ما از پیاله و از دل و جان جدا نیستیم. و پیاله و دل و جان دوتا نیست.
همه پیاله است و تشنه باده.
مسعود در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:
سلام به همه ی گرامیان
تشکر از چنگیز گهرویی عزیز که به نکته ی بسیار زیبایی اشاره کردند.
کمال داودوند در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۹۹:
3500
جوان خام(حسام) در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
بانو روفیا
شاید جوهره ی آن عشق است عشق به انسان ها و انسانیت ، عشق به خدا و هستی و ....
چه خوب است بیشتر کارهایمان بر اساس عشقمان انجام دهیم(به اصطلاح عشقی باشیم :D )
خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
بانو میخواهم ازتون تشکر کنم من تقریبا تمام نظرات شما را جستجو و دنبال میکنم و بسیاری از آنها سر نخی میشود و من را وادار به مطالعه و تفکر بیشتر میکند بی نهایت متشکرم.
پوزش میطلبم از گنجور . تمام کاربران گنجور...
بهار در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
من شنیدم که این شعر درباره زندگی واقعی بافقی هستش. که یک زن فریبکار با نیرنگ بافقی رو که فرد زاهدی بوده عاشق خودش میکنه و همه جا جار میزنه که ببینید من چقدر زیبا هستم که یک ادم عابد و زاهد رو در دام خودم انداختم، اما بافقی بعدها نسخه اصلی رو مقداری تغییر میده و مخاطب رو از راز اصلی شعر دور میکنه
خواجو در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:
حجاب یعنی عامل جدایی و هجران...خب، چیزی که از این غزل که در واقع نظر فرد عارفی چون خواجو درباره ی این جهان است و میتوان دریافت اینه که: ذات و ماهیت این عالم و حتی تمام وجود و هستی خود انسان نیز یک حجاب، فرع، کفر، کذب و عامل هجران است. بقول حافظ: تو خود حجاب خودی حافظ ز میان برخیز...
پس معلوم میشه که هدف از خلق جهان، آدم نیست. حتی هدف از خلقت آدم خود آدم هم نیست...هدف خود اوست و به هیچ یک از ما هم هیچ ربطی نداره...بنابراین دنیا هرطور که داره میچرخه بچرخه، مهم اینه که خوب و بدش دست اوست و اصلا کاری از ما ساخته نیست تازه نباید ناراحت بشیم و کاملا فضولی موقوف! بله....فوقش بتونی و او هم بخواد صدالبته، تو نجات پیدا کنی، بقولحافظ: من اگر نیکم و بد تو برو خود را باش....و رستم و امام و برنده و آدم و هنرمند یا هر اسم دیگه ای که میخوای بذاری، اونیه که خوشو پاک نگه داشته باشه و نه اینکه سخن پاک بودن رو به دیگران بیاموزه.....
بله ما اصلا کاره ای نیستیم، بلکه تمام عالم هم اصلا کاره ای نیست ، همه و همه به ذات بدبختیم، اصلا وجود نداریم هیچ حقی نداریم...کلهم اجمعین خودشه و خودش به کسی ربطی نداره و اصلا کس دیگری نیست و نمیتونه باشه و اگه هم بگیم هستیم بیخود گفتیم و کاملا حرف احمقانه ای است...خلاصه، پس هیچ ناراحتی در کار نیست این عالمو بگذرون، بدون ناراحتی و اعصاب خوردی، چرا که ابلهانه ترین کار غم و ناراحتی و حیرانی در بی نهایت سوال بی پاسخ درباره ی مبدا و معاد عالم و سرنوشت و ... است. همه چی رو به او واگذار کن و برو از هیچی هم نترس، مرگ هم عالی عالیه، مثلا اگه عالی نیست؟ خب، خیلی ببخشید، چه غلطی میشه کرد؟؟! هیچی، پس کلا همینه که عارفان واقعی میگن.... شاد باش، حتی هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی، او را بدان و بخواه، بیخال و در آرامش برو، تو هزار عالم دیگه هم که آوردنت همین یه کار رو انجام بده که کلا کار خدا همینه...خدا کار و بیکارش واسه خودشه به هیچکی هم دخلی نداره، وسلام.
امین در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:
من اهل ادب و شعر نیستم ، احتمالا سال به سال به دیوان هیچ شاعری رجوع نکنم الا اینکه به واسطه بیت یا مسرعی کنجکاو شوم که شعر کامل را بخوانم ، و دوباره شعری است از مولانا و دوباره مو بر تنم از باریک بینی و فصاحت راست شد !
فرهاد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:
جناب سعید،
فسوس یعنی مسخره و استهزا. و خصم هم که مشخص است، یعنی بدخواه یا رقیب. میگوید دامن دوست را که به هزار خون دل بدست آوردم، به استهزا بد خواهان از دست نخواهم داد.
پایدار باشید
سعداله اسماعیلی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳:
در مصرع دوم بیت پنچم بین "و" و "تر" فاصله باید باشد.
مهرزاد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷:
هخامنش و خشایار از کجا اومد؟
سعداله اسماعیلی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۱:
در بیت چهارم لازم است "تا" از "ز" فاصله داشته باشد.
سعداله اسماعیلی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶:
مصرع دوم بیت ششم اینطور درست است:
که سایه نشین سلامت نه مرد این سفر است
سعداله اسماعیلی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:
بیت چهارم به نظر اینطور درست باشد:
نیستم آسوده از کارش دمی
بهناز در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
یاران سعدی شناس بیت 5 را چگونه شرح می دهید؟
ای متقی گر اهل دلی دیده ها بدوز ...
عبدالله قاسمی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰:
سلام
خانم گیتی پاشایی در آهنگ فصل خزان (خیزید و خز آرید) این شعر رو هم خونده اند .. یادش گرامی
روفیا در ۹ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
چو خود را قوی حال بینی و خوش
به شکرانه بار ضعیفان بکش
این هم زکوه شادی و قدرت است،
اگرچه کسی که براستی خوش است نیازی ندارد به او بگویند در تولید شادی برای دیگران تلاش کند،
شادی خود به خود از وی ساطع می گردد،
این شادی هایی که ما از تقسیم آن با دیگران واهمه داریم شادی های عرضی هستند، شادیم که تندرستیم،شادیم که ثروتمندیم، شادیم که جوان، زیباو قدرتمندیم، لیک در دل نیک میدانیم که همه را روزگار از ما خواهد ستاند، ازینروست که در تقسیم آن احساس امنیت نمی کنیم، ورود در عالم شادی جوهری می باید تا بتوان این سفارش سعدی را پیشه کرد.
بامداد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱: