گنجور

حاشیه‌ها

حامد نوری در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

هر کسی از ظن خود شد یار من
دوستان خیلی بیراهه می روید . در عجبم که بعضی ازاین حاشیه نویسان، چه بی حاشیه اند.
شاعر خودش گفته که با چه کسی دارد نرد عشق بازی می کند.
این شعر گلایه از دل خود شاعر است و مخاطب وحشی، دل بی قرار خود، که دیگر عنان اختیار از کف داده می باشد
او در ابتدای شعر بدون هیچ پیچیدگی بیان میکند که با دل خود خلوت کرده است
روز گاری من و دل ساکن کویی بودیم
دوستان دانشگاهی و اساتید محترم معنای این شعر اینست که دیگر من و دل ساکن یک کوی نیستیم . دلی را که روزی خریدار نداشت و من باعث شهرت آن شدم اکنون سر از اطاغت من می پیچد . به همین دلیل نیز او دل خود را پسر خطاب می کند
اکثر ساکنین جهان دوست دارند دنیا را آنطوری که دوست دارند ببینند و لی مهم اینست که دنیا را آنطوری که هست ببینیم
پس سلایق خود را کنار بگذار و :
هر کسی از ظن خود شد یار او
از درون بافقی جو راز او

کاف دال در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:

کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
حضرت عیسی

اشاره به تناسخ و ادامه حیات به نوعی است

محمدرضا فیروزجائی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

بین ترکیب واژه های دیر کهن و دیر فنا به احتمال بسیار دیر فنا درست تره چرا که طبق فرهنگ لغات فارسی عمید دِیر (Deyr) به معنی صومعه و محل سکونت راهب و معادل واژه انگلیسی abbey میباشد و همچنین فعل درگذشتن که مصدر درگذریم است طبق فرهنگ عمید به معنی عبور کردن میباشد
بنابراین منطقی تر است که بگوییم
ای دوست فردا که از این سکونتگاه فناپذیر عبور کنیم با مردگان هفت هزار سال پیش تا کنون هم سفر خواهیم بود(پس بیا تا غم فردا نخوریم)

متین در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا:

عاطفه ی شعر شهریار ناب و ستودنیه. و شاید همین عاطفه ی ناب باشه که شعراشو محبوب و ماندگار کرده... ارجاع میدم به شعر ای وای مادرم...

متین در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا:

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را (حافظ)

محمدرضا فیروزجائی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

سلام
صرفا جهت اینکه در گوشه ذهنتون این نکته رو هم داشته باشید عرض میکنم:
یکی از آشنایان کهن سال ما در یک دفتری شعرهایی رو که از بر بوده می نوشته و در اواخر عمر که بنیه ایشون کاهش پیدا کرده بوده این وظیفه رو به نوه شون سپرده که ایشون شعر ها رو میخونده از بر و نوه ایشون مینوشته.
در این دفتر به این صورت آمده:
گر فردا از این دیر گُنه در گذریم
با هفت هزار ساله گان همسفریم
با توجه به فرمایشات بزرگواران این به خاطر بنده رسید خواستم این رو هم در کنار سایر احتمالات داشته باشید هرچند بنظر شخصی خودم در سایر گزینه ها عبارات معنادار تری موجوده نسبت به این حالت(دیر گنه)

محمد در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - گوهر اشک:

در قطرات سه گانه سه قطره باهم صحبت می کنند ولی اینجا مناظره بین دو تا ست. گوهر سرخ بوده و رنگ سپاه یزید را دارد همچنین بسیار مغرور است

جعفر مصباح در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:

گذشت زمان و وفای عهد به معشوق درنهایت زیبایی وصف شده. شاید در تفسیر این غزل دو بیتی زیر مناسب باشد:
وصفِ آن نرگس شیدا به زبان نتوانم
ترکِ آن مستْ نگاهت به زمان نتوانم
نرگـس مسـت تو شـوری به دلم افکنـده
ترکِ آن مستیُ شور، دردو جهان نتوانم
ج. م.

جعفر مصباح در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:

در بیت هشتم "گویند" صحیح است

جعفر مصباح در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۸ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:

در بیت سوم "نگرد" صحیح است.

جعفر مصباح در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:

در بیت دوم "فرو ریزد " درست است

پاک در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:

صحیح

پاک در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:

سلام لطفاکسانی که درحوزه مباحث عرفان مطالعه نداشتن ومولوی روهم نمیشناسن اظهارنظرنکنند وبعداورومشرک کنند شماهاهمان مردم عوام هستید که پیامبرگفت ای علی اگرترس این نبودکه مردم د رموردتوچیزی بگن که درموردعیسی گفتن دروصف توچیزی میگفتم که هنوزازبین مردم ردنشدی خاک پایت رابه تبرک بردارند

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۸:

باقبولی عزاداریهای شما عزیزان در ماه مبارک صفر.
بنده این رباعی رابادوستان به اشتراک گذاشتم.
جمع این رباعی،4336

سروش در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

سلام بر همه
از دوستان گرداننده سایت خواهشمندم در کنار کلمه سمعان کلمه صنعان را هم اضافه نمایند .باشد که بسیاری از کاربران که برای جستجو ،کلمه شیخ صنعان را وارد میکنند مثل خود بنده به مشکل برنخورند.
با تشکر از زحمات و لطف شما.خدا یار و یاورتان .راهتان نورباران باد.

سید ماهان در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹:

وزن این شعر هزج مثمّن سالمه
لذا برای بر هم نخوردن وزن شعر لازم است بیت پایانی این چنین باشد:
که او چون رعد می نالد تو همچون برق می خندی.

سید عبدالباسط پیریونسی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:

با سلام و عرض ادب ، و تشکر بابت سایت قشنگ تون
در مورد بیت هر پیسه گمان نکن نهالی شاید پلنگ نهفته باشد
در زبان کردی کلمه پیسه به معنی پوست دباغی شده حیوانات است ، لذا احتمال میدهم منظور همان پوست کنده شده باشد ، که فرموده هر پوستی رو گمان نکن که تشک و رختخوابه ، شاید پلنگی نهفته باشد.
با تشکر

عادل نصیری در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷:

"دل" در طلب "گوهر" ی از دریای عشق آمده و بر لب ساحل خیمه زده ،مابقی را شاعر بیان نکرده که یا "دل " به دریا می زند برای یافتن "گوهر" یا صبوری می کند تا دریا "گوهر" خود را به "دل " برساند، که کار دوم از عشق بعید و از عاشق بعیدتر است.

امیرابوالفضل عباسیان در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

سلام دوستان گرامی
دوتا ازبیت این غزل زیبا حذف شده هست که عبارتند از:1-غلام آن کلاماتم که آتش افروزد
نه آب سرد زند در سخن آتش تیز
2-مباش غرّه به بازی خود که در خبر هست
هزار تعبیه حکم پادشاه انگیز
راجع به مصرع اول بیت شماره 2یک نکته و آن اینکه کلمه ماقبل فعل (خبر)ذر بعضی نسخه ها ضرب هم آمده است
وحالا اندک توضیحی راجع به بیت شماره 2:
اولا این بیت یا در اکثر نسخه ها حذف شده ودر صورت آوردن یا معنی ای برآن درج نشده یا اگر نوشته شده باشد معنی نادرست ونامربوطی هست
به نظر بنده حقیرحافظ در این بیت اشاره به بازی پاسور یا حکم کرده که درآن برگ شماره 1 ازارزش بیشتری نسبت به همه برگه ها داراست و هرکس صاحب این برگ شد شانس بیشتری برای برد پیدا میکند
حافظ میخواهد با استفاده از این بازی به ما بفهماند که هیچکس از بازیها و دامهایی که دنیا بر سر راه ما انسانهاپهن کرده در امان نیست
همانطور که پادشاه شخص اول در یک مملکت هست و هیچکسی در نازو نعمت و آسایش به او نمیرسد ولی دنیا بازهم با ظاهر زیباو فریب انگیز خود چنان دامی در برابرش می افکند و چنان خود را در نظرش زیبا جلوه میدهد و چنان او را گرم و غرق در خود میکند که ضمینه ی انحراف و سقوطش را فراهم میکند
منظور از پادشاه هم (افراد بزرگ جامعه از نظر ایمان و علم و...)هست که ئمیخواد بگوید هیچکس از دامها ووسوسه های دنیا و بازیهای آن در امان نیست
نمونه آن قارون هست که چنان مغرور و مبهوت ثروتش شد که عاقبت به عذابی الیم و سرانجامی اسفناک دچار شد
منظور کلی این است که گاهی بعضی چیزها آنقدر به چشم آدمی حقیرمی آیند که از آنها غافل میشویم و چه بسا همان جیز کوچک ضمینه ی انحراف وتباهی مارا فراهم میکندمانند برگ شماره 1در بازی حکم که در عین کوچکی ازارزش بیشتری نسبت به بقیه ی برگه ها حتی حاکم برخوردارست وبنابراین بازیگران این بازی هوس و علاقه ی بیشتری نسبت به این برگه دارند و سعی میکنند آن را به دست بیاورندمنظور از پادشاه برانگیزهم همین معنی هست که برگ حاکم علی رغم به ظاهر بزرگیش باز در نظرو مقایسه بابرگ1 ازارزش کمتری برخوردار است و خود را در مقابلش حقیر می بیند.

امیرابوالفضل عباسیان در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

سام وعرض ادب خدمت دوستان عزیز
دوتا از بیتهای این غزل زیبا حذف شده است که عبارتند از:
1-غلام آن کلماتم که آتش افروزد
نه آب سرد زند در سخن به آتش تیز
2-مباش غره به بازی خو دکه درخبر است
هزار تعبیه حکم پادشاه انگیز
که کلمه ماقبل فعل درمصرع اول بیت شماره 2-(خبر)رادر بعضی نسخه ها (ضرب) هم نوشته اند
واما اندک توضیحی راجع به بیت شماره 2-که تو اکثر نسخه ها این بیت را هم حذف کرده اندیا در صورت آوردن یا معنی ای برای آن ننوشته اند و یا معنی نامربوط و نادرستی نوشته اند.
به نظر بنده حقیر با توجه به بیت و کلمات و همه شواهد و قراین حافظ در این بیت اشاره به بازی پاسور و حکم دارد که در آن برگ شماره 1ارزشش و امتیازش بیشتر از همه برگهاست و هرکس این شماره را صاحب شود شانس بیشتری را برای برنده شدن پیدا میکندوبعد از آن هم برگ شاه (حاکم)از ارزش بیشتری داراست.
حافظ با استفاده از این بازی و شرایط و قواعد ذکر شده می خواهداین نکته و درس را بدهد که هرگز نباید به ناز و نعمت خود مغرور شد و نباید از بازی روزگار و آن دامهای رنگارنگی که دنیا سر راه ما آدمها پهن کرده غفلت ورزیدو همانطور که در یک کشور پادشاه شخص اول مملکت هست و کسی در ناز و نعمت وآسایش به او نمیرسد ولی دنیا باز با انواع نقشه ها و حیله های رنگارنگ خود حتی پادشاه (منظور افراد بزرگ از نظر ایمان و علم و ...)را هم به خود مشغول میکند وضمینه تباهی و سقوطش را بر می انگیزدیک مثال برای آن قارون هست که مغرور و مبهوت ثروتش شد و به عذابی الیم وسرنوشتی اسفناک دچار شد.
منظور کلی این است که هیچکس از وسوسه ها و دامهای ملمع دنیا وبازیهای استادانه آن در امان نیستهمانطور که با وجودی بزرگی وارزش به ظاهر بیشتر پادشاه در بازی حکم ولی برگ شماره 1 از ارزش بیشتری نسبت به آن برخوردار هست وبنابراین این برگ در نظر بازیگران این بازی هوس برانگیزهست
پادشاه برانگیز هم منظور اینکه بنابر ارزش بیشتر برگه 1حتی برگه حاکم هم برآن وسوسه میشود وخود را در مقابلش حقیر میبیند
پس هیچوقت نباید از دنیا و دامهای به ظاهر کوچک آن غافل بود چون همان چیز در ظاهر کوچک ممکن است ضمینه ی تباهی و لغزش انسان را فراهم آورد
مثل برگ 1 که در عین کوچکی وظاهر کم و بی ارزش خوددر بازی بیشترین امتیاز را داراست.

۱
۳۵۵۵
۳۵۵۶
۳۵۵۷
۳۵۵۸
۳۵۵۹
۵۴۷۳