یکی پادشهزاده در گنجه بود
که دور از تو ناپاک و سرپنجه بود
به مسجد در آمد سرایان و مست
می اندر سر و ساتکینی به دست
به مقصوره در پارسایی مقیم
زبانی دلاویز و قلبی سلیم
تنی چند بر گفت او مجتمع
چو عالم نباشی کم از مستمع
چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون
شدند آن عزیزان خراب اندرون
چو منکر بود پادشه را قدم
که یارد زد از امر معروف دم؟
تحکم کند سیر بر بوی گل
فرو ماند آواز چنگ از دهل
گرت نهی منکر بر آید ز دست
نشاید چو بی دست و پایان نشست
وگر دست قدرت نداری، بگوی
که پاکیزه گردد به اندرز خوی
چو دست و زبان را نماند مجال
به همت نمایند مردی رجال
یکی پیش دانای خلوت نشین
بنالید و بگریست سر بر زمین
که باری بر این رند ناپاک و مست
دعا کن که ما بی زبانیم و دست
دمی سوزناک از دلی با خبر
قوی تر که هفتاد تیغ و تبر
بر آورد مرد جهاندیده دست
چه گفت ای خداوند بالا و پست
خوش است این پسر وقتش از روزگار
خدایا همه وقت او خوش بدار
کسی گفتش ای قدوهٔ راستی
بر این بد چرا نیکویی خواستی؟
چو بد عهد را نیک خواهی ز بهر
چه بد خواستی بر سر خلق شهر؟
چنین گفت بینندهٔ تیز هوش
چو سر سخن در نیابی مجوش
به طامات مجلس نیاراستم
ز داد آفرین توبهاش خواستم
که هر گه که باز آید از خوی زشت
به عیشی رسد جاودان در بهشت
همین پنج روز است عیش مدام
به ترک اندرش عیشهای مدام
حدیثی که مرد سخن ساز گفت
کسی ز آن میان با ملک باز گفت
ز وجد آب در چشمش آمد چو میغ
ببارید بر چهره سیل دریغ
به نیران شوق اندرونش بسوخت
حیا دیده بر پشت پایش بدوخت
بر نیک محضر فرستاد کس
در توبه کوبان که فریاد رس
قدم رنجه فرمای تا سر نهم
سر جهل و ناراستی بر نهم
دو رویه ستادند بر در سپاه
سخن پرور آمد در ایوان شاه
شکر دید و عناب و شمع و شراب
ده از نعمت آباد و مردم خراب
یکی غایب از خود، یکی نیم مست
یکی شعر گویان صراحی به دست
ز سویی بر آورده مطرب خروش
ز دیگر سو آواز ساقی که نوش
حریفان خراب از می لعل رنگ
سر چنگی از خواب در بر چو چنگ
نبود از ندیمان گردن فراز
به جز نرگس آن جا کسی دیده باز
دف و چنگ با یکدگر سازگار
بر آورده زیر از میان ناله زار
بفرمود و در هم شکستند خرد
مبدل شد آن عیش صافی به درد
شکستند چنگ و گسستند رود
به در کرد گوینده از سر سرود
به میخانه در سنگ بر دن زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند
می لاله گون از بط سرنگون
روان همچنان کز بط کشته خون
خم آبستن خمر نه ماهه بود
در آن فتنه دختر بینداخت زود
شکم تا به نافش دریدند مشک
قدح را بر او چشم خونی پر اشک
بفرمود تا سنگ صحن سرای
بکندند و کردند نو باز جای
که گلگونه خمر یاقوت فام
به شستن نمیشد ز روی رخام
عجب نیست بالوعه گر شد خراب
که خورد اندر آن روز چندان شراب
دگر هر که بربط گرفتی به کف
قفا خوردی از دست مردم چو دف
وگر فاسقی چنگ بردی به دوش
بمالیدی او را چو طنبور گوش
جوان سر از کبر و پندار مست
چو پیران به کنج عبادت نشست
پدر بارها گفته بودش به هول
که شایسته رو باش و پاکیزه قول
جفای پدر برد و زندان و بند
چنان سودمندش نیامد که پند
گرش سخت گفتی سخنگوی سهل
که بیرون کن از سر جوانی و جهل
خیال و غرورش بر آن داشتی
که درویش را زنده نگذاشتی
سپر نفکند شیر غران ز جنگ
نیندیشد از تیغ بران پلنگ
به نرمی ز دشمن توان کرد دوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست
چو سندان کسی سخت رویی نکرد
که خایسک تأدیب بر سر نخورد
به گفتن درشتی مکن با امیر
چو بینی که سختی کند، سست گیر
به اخلاق با هر که بینی بساز
اگر زیردست است اگر سرفراز
که این گردن از نازکی بر کشد
به گفتار خوش، و آن سر اندر کشد
به شیرین زبانی توان برد گوی
که پیوسته تلخی برد تندخوی
تو شیرین زبانی ز سعدی بگیر
ترش روی را گو به تلخی بمیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان دربارهی یک پادشهزاده در گنجه است که در حال حاضر در مسجدی گرد هم آمدهاند. او و جمعی دیگر در حال بحث دربارهی اخلاق و رفتار ناپسند برخی افراد هستند. پادشهزاده تلاش میکند تا موعظهای به حاضرین بدهد و آنها را به نیکی دعوت کند، اما در میان جمع، افرادی نیز وجود دارند که به رفتار ناپسند خود ادامه میدهند.
یک فرد دانا در جمع به مسائل اخلاقی توجهش جلب میشود و در دل خود از وضعیت ناگوار جامعه غمگین میشود. او دعا میکند که خداوند به جوانان و نابسامانیهای موجود نگاهی بیندازد. مسألهی برخورد با بدیها و ناپاکیها اهمیت پیدا میکند و بر لزوم برقراری خوبی و نیکی تأکید میشود.
در نهایت، با تدابیر همگانی و توجه به اخلاق، امید به تغییر و بهبود وضعیت برخاست و اهمیت سخنان نیکو و رفتار شایسته در جامعه مورد تأکید قرار میگیرد. داستان نشاندهندهی دوگانگی انسانهاست و به ارزشهای اخلاقی و اهمیت توبه و نیکوکاری توجه میکند.
هوش مصنوعی: یک پادشاه زاده در خزانهای بود که به دور از تو، ناپاکی و فساد در آن وجود داشت.
هوش مصنوعی: در این بیت، گروهی از مردم به مسجد وارد میشوند، در حالی که مست هستند و مشغول سرگرمی و شادی. آنها در دستشان اشیائی دارند که به نوعی نشاندهندهی حال و هوای شاداب و سرخوشی آنهاست. این صحنه نشاندهندهی ترکیب دو فضا، یکی مذهبی و دیگری شاد و سرخوش، است.
هوش مصنوعی: در جایی امن و مقدس زندگی میکند که دلش پاک و زبانش زیباست.
هوش مصنوعی: اگر جمعی از مردم دور هم نشسته باشند و تو عالم و دانا نباشی، چیزی از یک شنونده عادی کم نداری.
هوش مصنوعی: وقتی که حرون (شخصی بیاحترامی) بیاحترامی را انتخاب کرد، آن عزیزان به درون خود دچار خرابی و ناامیدی شدند.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی نسبت به خوبیها بیتوجه باشد، چه کسی میتواند او را به انجام دستورهای نیکو وادار کند؟
هوش مصنوعی: اگر بر بوی گل تمرکز کنیم، صدای چنگ نواخته شده از طبل همرسیده نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از دست بگیری و از بدی جلوگیری کنی، بهتر است همچنان بیعمل و بدون هدف نمانی.
هوش مصنوعی: اگر قدرت تغییر یا تأثیرگذاری نداری، بهتر است به دیگران نصیحت کنی که خود را اصلاح کنند.
هوش مصنوعی: وقتی دست و زبان فرصت نداشته باشند، مردان با اراده و تلاش خود، تواناییهای بزرگ را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: شخصی به نزد یکی از حکیمان که در تنهایی زندگی میکند رفت و نزد او شکایت کرد و با ناراحتی گریست و سرش را به زمین گذاشت.
هوش مصنوعی: برای این آدم ناپاک و مست دعا کن، چون ما قادر به بیان نکردن خواستههایمان هستیم و دستمان به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: لحظهای دلخراش از دلی که به خوبی از درد و رنج آگاه است، به شدت تاثیرگذارتر از هفتاد ضربه چاقو و تبر است.
هوش مصنوعی: مردی آگاه و با تجربه، دستان خود را به دعا بالا برد و گفت: ای خداوندی که بر همه چیز تسلط داری، چه در بالا و چه در پایین.
هوش مصنوعی: این پسر در زمان خود بسیار خوشحال و شاداب است. ای خدا، به او کمک کن تا همیشه در خوشی بماند.
هوش مصنوعی: کسی به او گفت: ای نمونهای از صداقت، چرا خواستی که در برابر این بدی، نیکی کنی؟
هوش مصنوعی: اگر با کسی که به تو وفا ندارد، خوب رفتار کنی، پس چرا به دیگران در شهر بدی میکنی؟
هوش مصنوعی: اگر شخص با دقت و هوش به سخن توجه کند، میتواند درک کند که اگر خُب آن سخن را به خوبی نگیرد، نباید به دنبال توجیهات و معانی دیگری باشد.
هوش مصنوعی: در جمعهای شلوغ و پرهیاهو، من خود را به زیباییها نمیآرایم و از خداوند خواستهام تا مرا از خطاهایم بخشیده و مشمول رحمتش قرار دهد.
هوش مصنوعی: هر زمانی که شخص از رفتار ناپسند خود بازگردد، میتواند به خوشی و سعادت ابدی در بهشت دست یابد.
هوش مصنوعی: این تنها پنج روز باقی مانده که به شادی و خوشی بگذرد، و در آن روزها، خود را به خوشیهای مداوم برسانیم.
هوش مصنوعی: شخصی که در فن بیان مهارت دارد، سخنی گفت که کسی از میان جمع آن را با مَلک (فرشته یا قدرت الهی) در میان گذاشت و به او منتقل کرد.
هوش مصنوعی: از شدت شادی، اشک از چشمانش سرازیر شد، مانند بارانی که بر چهره میبارد و حسرت به دلش میآورد.
هوش مصنوعی: شوق درون او به شدت او را گرفتار کرده و حیا باعث شده که چشمش را به پای او بدوزد.
هوش مصنوعی: کس به محضر نیک فرستاده شده است و در حالی که توبه میکند، فریاد میزند که به دادش برسید.
هوش مصنوعی: لطفاً بفرمایید تا من سر خود را به نشانه ادب و احترام به زیر پای شما بگذارم و از جهل و نادرستی فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: دو گروه در برابر سپاه آماده شدهاند و سخنسرا به دربار شاه وارد شده است.
هوش مصنوعی: شکر و عناب و شمع و شراب را ببین و از نعمتهای خوب و آباد استفاده کن، هرچند مردم در وضعیتی ناپسند و خراب قرار دارند.
هوش مصنوعی: یک نفر از خود دور است، دیگری هنوز نیمه مست است و فردی هم در حال شعر گفتن و با لیوانی در دست است.
هوش مصنوعی: از طرفی، مطرب به شدت نواخته و سر و صدایی را به راه انداخته است، و از طرف دیگر، آواز ساقی به گوش میرسد که از شراب سخن میگوید.
هوش مصنوعی: رقیبان مست و خراب هستند و از شراب رنگین، زیبایی سرود را به یاد میآورند، همانطور که چنگی آرامش بخش است و از خواب در میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که در میان دوستان و رفقا، فقط نرگس به چشم میآید و دیگر کسی به اندازه او به چشم نمیرسد. به عبارتی، نرگس در این جمع به قدری خاص و برجسته است که هیچ کس دیگری را نمیتوان با او مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: دف و چنگ، دو ساز موسیقی، به خوبی کنار هم مینوازند و از دل نالهای غمانگیز، صدایی دلنشین و هماهنگ به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: او دستور داد و به ناگهان شادی و لذت ناب به اندوه و درد تبدیل شد.
هوش مصنوعی: تارهای چنگ را پاره کردند و جریان رود را قطع کردند، و گوینده از آغاز سرودش را با شور و احساس اجرا کرد.
هوش مصنوعی: در میخانه، سنگی به کدو کوبیدند، و آن را نشاندند و گردن آن را برش زدند.
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر زیبایی از صحنهای شاعرانه اشاره شده است. گویی که مایعی به رنگ لاله از جایی سرازیر میشود، مانند خونی که از پرندهای کشته شده جاری میگردد. این توصیف میتواند نمادی از زیبایی و اندوه همزمان باشد، که نشاندهنده تأثیرات عمیق زندگی و مرگ در طبیعت است.
هوش مصنوعی: در زمانی که آشوبی به پا شده بود، خم شراب که در حال پر شدن بود، بلافاصله دختر را به دنیا آورد.
هوش مصنوعی: شکم او را تا ناف خالی کردند و مشک پر از شراب را بر روی او گذاشتند، در حالی که چشمان او از اشک پر شده بود.
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا سنگهای حیاط را بشکنند و زمین را دوباره بازسازی کنند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت خاصی اشاره دارد که در رنگ و حالت یک گل با رنگ و شکل شراب یاقوتی وجود دارد. به طوری که این زیبایی آنقدر عمیق و ماندگار است که با شستن از روی سنگ صیقلی و صاف پاک نمیشود.
هوش مصنوعی: عجیبی نیست اگر درختی که به آن توجه نمیشود خراب شود، چرا که در روزهای زیادی از میوهاش استفاده شده است.
هوش مصنوعی: هر کس که ساز نواختن را در دست گرفت، به مانند دف، از دیگران آسیب میبیند و ضربه میخورد.
هوش مصنوعی: اگر فردی فاسق و ناپاک به تو نزدیک شود، مانند اینکه او را به آرامی نوازش کنی، باید با نرمی و دلسوزی با او برخورد کنی.
هوش مصنوعی: یک جوان، با وجود اینکه هنوز جوان است و روحیهای شاداب و پرانرژی دارد، با همان حال و هوای عابدین و کوشندگان در بندگی، در گوشهای آرام و دور از دنیا نشسته و به عبادت مشغول است.
هوش مصنوعی: پدر بارها به او گفته بود که باید همیشه شجاع و درستکار باشد و وعدههایش را به درستی رعایت کند.
هوش مصنوعی: بدی و ظلم پدر و همچنین زندان و مشکلات نتوانسته به اندازه نصیحت و پند مفید باشد.
هوش مصنوعی: اگر با او به زبانی تند و سخت صحبت کنی، او به راحتی میتواند از جوانی و نادانی خود رهایی یابد.
هوش مصنوعی: تو فکر میکردی که با نادیده گرفتن درویش، او را به نابودی میکشانی و از بین میبری، اما در حقیقت، او هنوز زنده و مقاوم است.
هوش مصنوعی: شیر شجاع در نبرد از ترس تیغ تیز پلنگ، دست از دفاع و جنگ کشیده نمیکشد.
هوش مصنوعی: اگر با دوستان به نرمی رفتار کنی، میتوانی از شر دشمنان خلاص شوی، ولی اگر با دوستانت سخت و تند رفتار کنی، دشمنی برای تو به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: هرگاه که فردی آهنی و مقاوم مانند سندان به سختیهای زندگی مواجه نشود، به او خطاهای زیادی نسبت به دیگران نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر امیر به تو بد صحبت کرد، با او تند سخن نگو و در مقابلش نایست. وقتی دیدی که او سختگیر است، آرام و نرم برخورد کن.
هوش مصنوعی: با دیگران با هر طرز اخلاقی که باشند رفتار کن، چه آنها از تو پایینتر باشند و چه از تو بالاتر.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و نازکی گردن اشاره دارد و بیان میکند که گردن لطیف و زیبا با گفتار شیرین و خوشایند خود را بالا میکشد، در حالی که سر، به خاطر محبت و صمیمیت، به پایین میآید.
هوش مصنوعی: با زبان شیرین میتوان سخن گفت و دلها را نرم کرد، اما کسی که همیشه تندخو و تلخ باشد، هرگز نمیتواند دلها را به دست آورد.
هوش مصنوعی: اگر تو زبان شیرینی داری، از سعدی بیاموز و اگر کسی چهرهاش ترش و ناخوشایند است، به او بگو که با تلخیاش زندگی نکند و بهتر است که با روحیهای مثبت به زندگی ادامه دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.