رئیس دهی با پسر در رهی
گذشتند بر قلب شاهنشهی
پسر چاوشان دید و تیغ و تبر
قباهای اطلس، کمرهای زر
یلان کماندار نخجیر زن
غلامان ترکش کش تیرزن
یکی در برش پرنیانی قباه
یکی بر سرش خسروانی کلاه
پسر کان همه شوکت و پایه دید
پدر را به غایت فرومایه دید
که حالش بگردید و رنگش بریخت
ز هیبت به بیغولهای در گریخت
پسر گفتش آخر بزرگ دهی
به سرداری از سر بزرگان مهی
چه بودت که ببریدی از جان امید
بلرزیدی از باد هیبت چو بید؟
بلی، گفت سالار و فرماندهم
ولی عزتم هست تا در دهم
بزرگان از آن دهشت آلودهاند
که در بارگاه ملک بودهاند
تو، ای بی خبر، همچنان در دهی
که بر خویشتن منصبی مینهی
نگفتند حرفی زبان آوران
که سعدی نگوید مثالی بر آن
مگر دیده باشی که در باغ و راغ
بتابد به شب کرمکی چون چراغ
یکی گفتش ای کرمک شب فروز
چه بودت که بیرون نیایی به روز؟
ببین کآتشی کرمک خاکزاد
جواب از سر روشنایی چه داد
که من روز و شب جز به صحرا نیم
ولی پیش خورشید پیدا نیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از یک رئیس دهی و پسرش روایت میشود که به دربار شاه میروند. پسر در حالی که شکوه و جلال دربار و همراهان شاه را میبیند، احساس میکند پدرش فرومانده و ضعیف شده است. او به پدر میگوید که چرا از بزرگی و مقام خود شرمنده شده و در برابر هیبت شاه رنگش میپرد. پدر توضیح میدهد که او هنوز عزت دارد و مشکلات بزرگان را درک میکند. در ادامه، به مثالی از یک کرمک شبفروز اشاره میشود که به خاطر ترسش از نور خورشید، در شب پنهان مانده و به روز نمیآید. این مثال نمایانگر این است که گاهی افراد به دلیل ترس از هیبت بزرگترها، خود را کوچکتر از آنچه هستند میبینند.
هوش مصنوعی: رئیس یک ده و پسرش در مسیری با یکدیگر در حال حرکت بودند که به قلب و مرکز قدرت شاهنشاهی رسیدند.
هوش مصنوعی: پسر سرایداران را دید که در دستشان شمشیر و تبر است و لباسهای زربفت بر تن دارند و کمربندهای طلایی بستهاند.
هوش مصنوعی: مردان شجاع و ماهر که مانند کمانداران به شکار میرفتهاند، به طور خاص در کار تیراندازی و هدفزنی مهارت دارند.
هوش مصنوعی: یک نفر در آغوشش لباس پرنیا دارد و یکی دیگر بر سرش کلاهی به شکل تاج سلطنتی.
هوش مصنوعی: پسر که نشانهی عظمت و مقام پدرش بود، او را در نهایت حقارت و بیارزشی مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: او، پس از دیدن آن صحنه ترسناک، حالش به هم ریخت و رنگش پرید. به سرعت به گوشهای خلوت و دور افتاده پناه برد.
هوش مصنوعی: پسر گفت که در نهایت تو قدرت و مقام بزرگی به شخصی از بین بزرگان میدهی.
هوش مصنوعی: چه چیزی به تو اینقدر آسیب رساند که امیدت را از دست دادی؟ چرا مانند بید از وزش باد لرزیدی؟
هوش مصنوعی: بله، گفت قائد و رئیسم، اما من عزت و احترامی دارم که حتى اگر لازم باشد آن را فدای کسی نمیکنم.
هوش مصنوعی: بزرگان به خاطر هراس و ترسی که دارند، از حضور در کاخ و دربار پادشاهی است.
هوش مصنوعی: تو، ای که از واقعیتها بیخبری، هنوز در جایی زندگی میکنی که خود را مهمتر از آنچه هستی میپنداری.
هوش مصنوعی: در اساطیر و ادبیات، از دیگران هیچکس به اندازه سعدی مثالی زیبا و گفتنی برای بیان موضوعات ندارد.
هوش مصنوعی: آیا دیدهای که در باغ و باغچه، در شب، نور کرم شبتاب مثل چراغ میدرخشد؟
هوش مصنوعی: یک نفر به کرم شبتاب گفت: چرا در روز بیرون نمیآیی و تنها در شب روشن میشوی؟
هوش مصنوعی: ببین که یک کرمِ خاکی چطور با روشنایی پاسخ داده است.
هوش مصنوعی: من روز و شب در دل طبیعت و دشت هستم، اما هرگز در برابر خورشید خودم را نشان نمیدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.