سید شاهو کاتورانی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۰:
بیت پر محتوای این غزل یعنی
چو طوافان گردونی همیگردند بر آدم
مگر ابلیس ملعونی که بر آدم نمیگردی
اشاره به این دارد که تمام هستی در خدمت انسان است
که تنها ابلیس از اطاعت انسان سر باز زده است
فرخ مردان در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:
دربیت پنجم منظور از "هفتم زمین" ماه هست؟
)از دهخدا ذیل" هفت اقلیم"):
... اقلیم ششم را ایرانیان متعلق به برجهای سنبله و جوزا دانند. اقلیم هفتم را ایرانیان ازآن ِ ماه و رومیان متعلق به مریخ دانند و از برجها به سرطان وابسته است . فرهنگها هفت اقلیم را به نامهای دیگر نامیده اند از جمله : هفت اصل ، هفت خط، هفت دکان ، هفت رصد، هفت رقعه ٔ ادکن ، هفت زمین ، هفت علفخانه ، هفت علفخانه ....
س ش در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۲۳ - در تغزل:
"عنبر شکستن" بشکل "عنبر شکنش" درست تر می باشد!"
ملیکا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
با سلام
بیت ششم این شعر به این صورته : مباش ای غنچه ی اوراق گل مغرور جمعیت
در بین هشتم کلمه ی صبر به اشتباه صبژ نوشته شده
بیت نهم اشتباه تایپی داره که باید به این صورت باشه :
اثر گم کرده آهنگم مپرس از عندلیب من
درین گلشن نفس میسوزم از آتش نوائیها
۷ در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
بیت 4
هر بار که چوگان گیسوان سیاه عنبرین آن ماهرخ به حرکت درمیآید گوی دلم لرزان و لرزانتر میشود
.
خمیدگی سر چوگان به خمیدگی زلف و سیاهی و خوشبویی اش را با عنبر مانند کرده است.
حاجی سیسی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
در پست قبل " گشود " ؛ "گوشود" افتاده. پوزش طلبم.
موی عطر آگین و چوگان مانند معشوق که همواره در تاب است گویی با حرکتش به صورت او چوگان میکشد (میزند)
البته کشیدن نیم نگاهی به مالیدن دارد. یعنی "کشی" با توجه به اینکه عنبر است به مانک عنبر کشیدن و مالیدن است و با توجه به اینکه چوگان است به مانک چوگان کشیدن (زدن) است. پس موی معشوق، او را می نوازد و بر او عنبر می کشد و قصد آزار ندارد. ولی همین عنبر کشی چون بر صورت معشوق است و صورت معشوق در غایت لطافت است [مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او*عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست]
و معشوق به نهایت زود رنج [قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم*دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم] ؛ از این روی این عنبر سایی چوگان کشی است.
حاجی سیسی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
بیت: ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان.. را چنین میفهمم که:
مه همان صورت معشوق است
عنبر سارا مو - یا ابروی - معشوق است. کمترین مو را موجه تر می داند
به دید می آید که سارا علاوه بر معنی لغوی چشمکی به سار در زبان عربی میزند. عنبری - بفرما مویی- که سکون نداند و همیشه در تاب است
موی معشوق در ادبیات ما لخت نیست بلکه پیچ دار است؛ پریشان است. (و این پیچداری و پریشانی را حکمتی است در پی گوشودنش نیستم). موی حلقه به حلقه معشوق ما چه چوگان دلربایی است. البته اگر چوگان را ابرو بفهمیم وجهش روشن است.
فهم چوگان به گیسو بهتر از ترجمه آن به ابرو است. چون دسته چوگان نسبت به انتهای خمیده آن که گوی را میزند بس دراز است و گیسو چنین است. خلاف ابرو که فقط انتهای خم چوگان را نمود است
دیگر اینکه مو بسیار با بوی و مشک و عنبر می آید
سخنی در مصرع دوم دارم که از آن چشم میپوشم تا طولانی تر از این نشود.
ایام به کام
khayatikamal@ در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۸:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 10670
عبدالله در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » تصنیف (اشاره به حملۀ قشون روس تزاری به پایتخت):
خانم پروین در برنامه گلهای رنگارنگ 281 این ترانه را با آهنگی از درویش خان، اجرا کرده اند
غلامرضا انصاری در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴:
پیشگویی خواجوی کرمانی!
کمالالدین ابوالعطاء محمودبن علیبن محمود، معروف به خواجوی کرمانی (زاده:689 هجری قمری درکرمان ، درگذشت 752 هجری قمری در شیراز) یکی از شاعران بزرگ نیمهٔ اول قرن هشتم است.
تردیدی نیست واقعه تاریخی حمله آقامحمد خان قاجار به کرمان و در آوردن 20 هزار جفت چشم در میدان اصلی کرمان و جنایتی که این شاه سنگدل قجری در حق مردم این خطه انجام داد از هولناکترین وقایعی است که تاریخ بشریت بر خود دیده است.
خواجوی کرمانی در غزلی که در دیوان اوست و آن را پنج قرن قبل از وقوع این حادثه شوم مشتاق سروده گفته است :
قاتل مشتاق گو، تیغ مزن در حرم
رهزن عشاق گو، چنگ مزن در حجاز.
اگر چه این پیشگویی خواجو عجیب می نماید اما دانش کنونی وجود چنین حواسی را ثابت کرده است و این همان توانی است که روانشناسان، پس از اعلام انسان را دارای حواس متعدد دانسته اند.به هر حال، این اشتباه را نمی توان از نظر دور داشت ؛ اشتباهی که عارفی چون مشتاق در آیینه عرفان و ایمان تاوان سنگین آن را می دید و نگرانی خود را از چشم های مردم اعلام می داشت.
نادر.. در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست؟..
رضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
سلامی چو بوی خوش آشنایی...
دوستان فرهیخته، از دیدگاه بنده اینکه بگوییم "
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست" کاملا معقول و منطقی است، یعنی در این راه هیچ مکانی برای اتراق و استراحت کردن وجود ندارد و اگر عاشق در این مسیر گام نهاد تا فنای در معشوق پیش می رود و در راه جان می سپارد، چراکه امکان توقف و استراحت در کنار راه وجود ندارد.
دیدگانتان روشن ودرک و فهمتان عمیق
میهن پرست در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۹:
درود
در بیت دوم مصرع دوم واژه آخر کرگس (کرکس .پرنده) می باشد که بصورت جدا نوشته شده کر گس
پاشا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۸:
همان بابتی درست است.«بابتی» یعنی لایق و شایسته.رجوع کنید فرهنگ لغات
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:
بیت آخر:
معنی یکم: از بس که دل ِ حافظ از همه کس رَمیده شد! یعنی از بس هرکس چیزی گفتند و بی فایده بود، الان که حلقه ی زلف ِ تو به در می زنند، ناامید شده و به در گشودن بر نمی خیزد.
معنی دوم: از بس که دل ِ حافظ از جور ِ آدم های مختلف رمیده شده است، اکنون فقط به حلقه (زنجیر) زلف تو امید دارد و از آن در نمی آید.
حمیدرضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
کلمه امانی در بیت یازدهم؛ جمع امنیه به معنای آرزوست نه به معنای امان و امنیت. یعنی قبلا آرزوهای درو ودراز و زیاد داشتم ولی در هوس معشوق دیگر هیچ خواسته و آرزویی برایم باقی نمانده است جز خود معشوق.
ظاهرا محسن چاووشی این کلمه را به طور صحیح نمیخواند.
عطیه در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۳:
این شعر توسط حامد نیک پی در اهنگ زنجیر خوانده شده است.
سعید رضایی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
با نهایت سپاس از عزیزان خوش ذوق. سخن کز دل براید لاجرم بر دل نشیند . غزلی از خداوندگار بلخ سراغ ندارم که بر دل صاحبدلش ننشیند . مخصوصا این غزل. که با خواندنش آتش بر دل می نشیند و اگر از حنجره ی خوش صدایی براید تاثیرش صدها برابر خواهد شد . عزیزان لطف فرموده بودند و از استادانی چون شجریان،عقیلی،افتخاری و ... علی الخصوص جناب چاووشی در اجرای این غزل تعریف هایی نموده بودند ؛ ولی صد افسوس که از اجرای زیبای این غزل توسط استاد بزرگ موسیقی این مرز و بوم شوالیه ی بزرگ جناب ناظری هیچ حرفی به میان نیامده البته شاید حق با ایشان باشد چون طوفان با باد خفیف قابل مقایسه نیست علی الخصوص که حضرت مولانا با قیاس موافق نبودند . پیروز باشید .
رامین در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
در جواب خانم رویا باید بگویم مخاظب مولانا اشرف مخلوقات دوران است انسان کاملی که در هر عصو وجود دارد و ولی مطلق اوست پس به هر دوری ولیی قایم است ازمایش تا قیامت دایم استمولانا از او معرفت نفس میخواهد و قدرتی که پر بکشد در آفاق و عالم ها و در دریای بیکران هو که ذات خداوند است شناور شود
علیرضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱۷: