گنجور

حاشیه‌ها

عزیزالله موحدی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۸ - راندن کوئوال گدا را از مکتب به رقابت خود:

کوئوال غلط است و صحیح آن کوتوال است.

مهرآوا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴:

قاب قوسین از علا تیری فکند ...
منظور امام علی نیست

بابک چندم در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

وَرَت: ور تو را
ورت خجالت: ور تو را خجالت-> وگر خجالت تو را
ورت خجالت (توقف) سرو آرزو کند(توقف) بخرام->
و اگر سرو آرزوی خجالت تو را کند آنگاه بخرام

بابک چندم در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۵:

دوست عزیز جناب وفایی،
اگر دنبال خوشگلاش هستی بچسب به "آلیس"، حال چه گازدار و چه بی گاز...
در ضمن آیا سرکار نسبتی با اخوین وفایی دارید، یعنی همان جریان : " نیر، نیر، تلفون می زنم جواب نمیدی چرا نیر؟...

بابک چندم در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۶:

آقا بابک گرامی،
قرار نبود یکی از ما دوتا شماره ای برای خود انتخاب کنیم و شما چنان کردی؟ یا آیا ایشان بابک دیگری غیر از شما بود؟
در مورد پرسش شما:
"ش" را از استش جدا کن و بچسبان به لغت پیش ازآن->
در بند چه بندش است، در بست چه بستش است
بنده هم با اجازه سرکار و الباقی گنجوریان شدم بابک چندم

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

فراموش نکنیم " ورت " اگر تو نیست چه ار بود بسیار ساده میتوانست بگوید :
ورتو خجالت سرو آرزو کنی بخرام
و نیازی به آوردن ضمیر مفعولی " ت " نمی بود
گواهی از خود شیخ:
غریبی " گرت " دوغ پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ

حقیر در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:

جناب نورالدین حقا که حق گفتید. کاش مطلبتان را در صدر حاشیه ها ی تک تک رباعیات خیام میگذاشتید تا اینقدر حاشیه نگاران به جان هم نیفتند! خیام اگرچه عالم بزرگ و ریاضیدان و فیلسوفی برجسته است ولی آنچنان عارف نیست و ادعایی در متشرع بودن هم ندارد. و اینها با هم ممکن است .کسی فیلسوف و متفکر و ریاضیدان و شاعر بزرگ و حتی انسان آزاده و بزرگی باشد ولی از طرفی عارف و دیندار دلخواه ما نباشد.این چه عیبی دارد؟! مگر او انسان نیست؟ آیا باید تمام بزرگان علم و ادب و دانش عارف و انسان کامل باشند؟؟!! والسلام

وفایی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۸:

سلام آقای نیک زاد
من هر چقدر به بیت اول فکر کردم ارتباطی با ژنتیک و اصل عدم تغییر پدیده های فطری و سرشتی در آن ندیدم
عدم تغییری که در بیت اول از آن صحبت می شود عدم تغییر و ثبات در عشق واقعی است . صحبت از عشق و خاصیت عشق است نه فطرت یا ژنتیک . صایب می گوید عشق واقعی چون آتشی جان عاشق را می سوزاند و شعله اش به این راحتی ها خاموش نمی شود و فراموش نمی گردد .

فرزاد شهزاد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

بشنو سخن سید رندان خرابات
کامروز در این دور خداوند کلام است
عشق‌است شاه

mz در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

سپاس بی کران از جناب حسین بابت تفسیر بسیار زیبای شعر

مشرقی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

با سلام
سروران، خوانش این شعر رو با صدایی داریوش اقبالی هم به گوش جان بسپارید، تفاوت در ادای دین به ساحت شعر هویداست
در پناه حق

کسرا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

اجرای ساز و آواز این اثر در برنامه گلهای رنگارنگ شماره 370 ب با آوای ملکوتی استاد قوامی ...

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲ - کشف شیوهٔ برافروختن آتش به دست هوشنگ و سابقهٔ جشن سده:

با احترام به نظر دوستان
بسی باد چون او دگر شهریار
”باد“ می تواند مانای ” آرزو ی بودن “ باشد : امید که چون او پادشاهان دیگری بیاید ، یا باشند

nabavar در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

ورت به مانای ” اگر تو “ ست
ورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرام
پس با فعل ” کردن “ همخوانی دارد

حمید حسنی HAMIDHASSANI۱۹۶۸@GMAIL.COM در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲:

أحسِن کما أحسَنَ اللهُ إلیک.
«سین» در «أحسِن» (اولی) مکسور و فعلِ امر از مصدرِ «إحسان» است؛ یعنی نیکویی کن.

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۳:

غزلی سرشار از مبالغه در اوج نیکویی ..
لطف توام نمی‌هلد!! ور نه همه زمانه را
از هوس تو ای شکر همچو مگس برانمی
چه بینشی!!..
نمونه ای زیبا از سعدی شوریده شیرین سخن:
اندرون با تو چنان انس گرفته‌ست مرا
که ملالم ز همه خلق جهان می‌آید
......

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

دوستان
سررشته ای چندان در دستور زبان فارسی ندارم،
اما مانای " ورت " گمان میبرم " واگر تورا " باشذ
ازینرو باید بگوییم " اگر تورا خجالت سرو آرزوست "
یا آرزو بود .
با توجه به " حرف نشانه " را " تو " مفعول مستقیم ( راست پذیرنده ، پذیر )است، و کردن را بر نمی تابد
وجه مجهول است

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳:

درود بر دانایی دوستانِ همدل .
❉ در گفتاری منسوب به پیامبر (ص) آمده است که : (چشم) را با (دَرپوش) و (حجاب) آفریدند و حجابِ آن ، (پِلک) است تا به هر چیزی و هر کسی ننگریم و کنترلِ آن در اختیارمان باشد . و در گفتاری دیگر نیز فرموده اند : برای هر عضوی از اعضایِ بدن ، سَهمی از (بَد کاره بودن و بی شَرم بودن) وجود دارد و (بَد کاره بودن و بی شَرم بودنِ ) چشم ، نگاه کردن به حرام هایِ الهی است .
❉ بابا طاهر همدانی نیز در موردِ چشم و اثرات آن ، یک دوبیتی دارد :
➊ ز دستِ (دیده) و دل هر دو فریاد
که هر چه (دیده) بیند دل کند یاد
➋ بسازم خــنجری نیشــش زِ پـولاد
زنــم بـَــر (دیده) تا دل گــردد آزاد
در ابتدا به نظر می رسد شکایتِ باباطاهر ، هم از (دیده) باشد و هم از (دل) ، اما با کمی توجه می فهمیم که اگر او از دل ، شکایت کرده منظورش دلی بوده که اسیرِ بدکارگی ها و بی شرمی هایِ چشم شده ، و در واقع این نگاه است که بر دل ، اثرِ بَدی گذاشته است . برای همین می خواهد خنجر را بر چشم فرود بیاورد نه بر دل . در نظر بابا طاهر این خنجر نیز باید دست سازِ اراده یِ (خودِ آدمی) باشد و نه دست سازِ دیگری . برای همین گفته است : بساز(م) خنجری ... و ضمیر آن را به خود نسبت داده است . البته در گفتاری از امام صادق (ع) آمده است که هیچ چشمی در برابرِ حرام هایِ الهی بسته نخواهد شد مگر این که از قبل ، عظمتِ خدا در دلش آمده باشد . شاید حالا بتوان گفت آن خنجری که بابا طاهر از آن حرف می زند باید در کارگاهِ دل ، ساخته و پرداخته شود و ذَرّاتِ آن نیز باید از جنسِ عظمت و جلال خدا باشد تا با استفاده ی از آن ، دل به آزادی برسد .و این ، اتفاق نخواهد افتاد مگر این که به قولِ پیامبر (ص) از نگاه هایِ (زیاد) و (بی فایده) پرهیز شود که این نوع نگاه ها (غفلت آفرین) هستند و بر هم زننده یِ آرامشِ قلب .
❉ آندره ژید جمله ای دارد که می گوید : بکوش که (عظمت) در (نگاه تو) باشد نه در (چیزی) که به آن (می نگری) . یعنی هیچ (مخلوقی) عظمت ندارد بلکه این نگاهِ بَد تربیت شده و نااهلیِ ماست که به آن رنگِ عظمت می زند . عظمت و بزرگی را باید در جای دیگر جست و جو کرد و یکی از راه هایِ آن ، خارج شدن از جهانِ تکرارهایِ کسالت آور است . حسین پناهی در یکی از شعرهایش می گوید :
« هیچ سرخی شبیه سرخِ دیگر نیست
هر انـــاری به گـــونـه ای سرخ است. »
این (یک جور ندیدن) ، یعنی آغازِ حیرت . یعنی رَد شدن از جهان صورت و قدم گذاشتن در جهانِ معنا . از زینب (س) در کربلا پرسیده شد : کار خدا را با برادرت ، چگونه دیدی ؟ فرمود : (ما رأیت الا جمیلا) : چیزی ندیدم به جز (جمیل و زیبارو) را .
❉ در هشتمین آیه از سوره ی بلد آمده است : أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ : آیا برای او [یعنی انسان] دو (چشم) قرار ندادیم ؟ گفته اند این جمله یِ کوتاه ، قاطع و پرسشی که از نوعِ پرسش هایی است که از فرطِ روشن بودنِ پاسخ ، نیاز به پاسخ ندارد می خواهد پرده یِ بی خبری را بِدَرَد و آدمی را متوجه نعمتی کند که نسبتِ به آن ناسپاس یا کم سپاس است و از این راه ، حسِ شُکرگزاری را تحریک کُنَد و راه درست استفاده کردن از آن را به انسانِ فراموشکار یادآوری کند .
احمد آذرکمان ▎ دهم فروردین 1396
@farhangema110
پیوند به وبگاه بیرونی

وفایی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۵:

دوستان شوخی های مرا هم جدی برداشت می کنند
شاید دلیلش آنست که تمام کسانی که در گنجور حاشیه می نویسند اشخاصی بسیار جدی هستند و تنها کسی که در این میان شیطنت می کند من هستم .
به هر حال از توجه شما و توضیحات صحیحی که فرمودید تشکر می کنم .

نیما در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲ - کشف شیوهٔ برافروختن آتش به دست هوشنگ و سابقهٔ جشن سده:

هدی جان فکر میکنم معنیش تقریبا این شه :
پادشاهان بسیار دیگری مثل او باید بیایند

۱
۳۳۷۵
۳۳۷۶
۳۳۷۷
۳۳۷۸
۳۳۷۹
۵۴۷۳