اولدوز در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
هرگز نداند آسیا مقصود گردشهای خود ...
اجزا نمیدونن هدف چیه، مثلا سلول مغز من نمی دونه کمال چیه، ولی وقتی این اجزا جمع میشن یه جا و کلیتی رو تشکیل میدن، این کلیت هدف پیدا میکنه، آرزو پیدا میکنه . و این کلیت حرف بزرگی میخواد بزنه. ما جز هستیم و او کل . همون طور که سلول من جز هست و من کل او.
لیلا اسدی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
تضمین این شعر توسط ملک الشعرای بهار هم خواندنی است..
معتمد در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
درود بر تشنگان ادب
نیاز می بینم اضافه کنم که فعل " حلّ " در لغت به معنای
" فرود آمد " می باشد و " رواگردید " از جمله ترجمه های روان این فعل است.
مهدی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه فی نعت رسول الله صلی الله علیه و سلم:
قدم بر عرش نه از عرصه فرش، که غلط نگاشته شده قرش.
در نسخه ای دیگر که بهتر می نماید: قدم بر عرش نه زین عرصه فرش
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
دور از تو در جهان فراخم مجال نیست..
نوشته ای تقدیم به دوستان جان:
دیر آشناست عشق تو ای یار دلپسند
درد آشناست مهر تو، نوش لبت چو قند
آزادی از دو کُون مرا حاصل اوفتاد
تا دل به تار زلف تو شد صیدِ در کمند
دی کز شمیم عشق به صحرا همی شدم،
خوش داشت سوز غم به دل، شقایقی نژند
نالان ز هجر یار و جگر چاک چاک و بود
دود از درون سینه ی سوزان او بلند
ناگه صباش مژده ای از کوی دوست داد
دیدم ز شوق بند گشود از میان بند
در بزم عاشقان همگی شوق وحدت است
جانها رها ببین همه از قید چون و چند
نادر زمان هجر دگر رو به انتهاست
می نوش و نغمه سر ده و شادی کن و بخند..
خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵:
پریشان روزگار بودم، بی که از روزگار بشکوهم که خود روزگار خویش پریشان کرده بودم.
زلف بر بسته بود ، گیسو به خونم شکسته بود، و من " چشمم به راه تا که خبر می دهد ز دوست " ؛
صاحب خبر خود رخ نمود ، بی خبر شدم ، از خود بدر شدم، بی خوَیشتن
و چون به خویش باز آمدم، روزگارم بسامان شده بود
خرم شده بود.
علی رضا صادقی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:
یکی از ویژگی های شعر سعدی تکرارهای پنهانی است که در شعرش دارد مثلا بیت 5 که در آن سه بار کلمه "جفا" تکرار شده بدون ای که به چشم بیاید. یا کلمه "بکنند" و "نکنند" و "بکنی" در بیت بعدی که یک کلمه به سه بار با اندکی تغییر تکرار شده است.
مرتضی قمشه ای در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
دوست ناشناس که نوشته اند حافظ اصلا اشاره ای به إمامان شیعه ندازد بد نیست أین بیت معروف حافظ را بخوانند - حافظ آکر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
و اما برأی درک معنی بیت اول غزل باید به بیت دوم رجوع کرد که اشاره به ناله عاشق دارد در عین وصل - بنا بر این اشاره به فقدان کسی ندارد بلکه بیان حال عرفانی ناله ایست که إز شادی مفرط حاصل می شود به خاطر جلوه با شکوه معشوق نه غم دوری - نکته اینکه جلوه معشوق امیخته با مراتب جلال است که عاشق را به ناله وا می دارد.
برأی درک حالات و مقامات عرفا باید کتاب های کلاسیک عرفانی را خواند مانند کشف المحجوب هجویری
khayatikamal@ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۲:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 3837
ناقه در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:
هو الحق
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
بیایید با آیینه دل ببینیم ...! مسایل تاریخی و دون را دور بریزید ... شعر ناب عرفانیست با رموز نهفته شعر ناب ولایت است و شیعه علی ... عشق علی میخواهد و جام جهان بین محفوظ در دل حافظ ... و سلام
با مدعی مگویید اسرار عشق مستی بگذار تا بمی ....
ashkan ashkan۲۷۴۵۲۷۴۵@gmail.com در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوم:
بنگر سوی حلوایی یعنی چی؟
آیا میتونم جایی پیدا کنم که کسی کمکم کنه اشعار رو بفهمم و درک کنم یا حد اقل به اندازه خودم ترجمشون کنم؟
اگر از دوستی کسی اطلاع داره ممنون میشم راهنمایی کنه
پرهام در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۲ - در نعمت سید المرسلین:
با سلام
در بیت پنجم این شعر:
آن یکی را او رفیق غار بود
و آن دگر لشکرزش ابرار بود
معنای لشکرز را نیافتم. همه جا هم همین رو نوشته.
مهناز ، س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
گرامی حسین 1
خوشا که آزاده ای
،،،
تا بر آری از مس جانت طلای پر عیار
سخت و رویین تن شوی چون پهلوان اسفندیار
بستر آسوده و خواب خوش و راحت مجو
هان چه می جویی لب جوی وهوای نو بهار
شاد زی ای گوهر والای بی همتای دهر
در پناه سخت کوشی ، در هیاهو . کار زار
گوهر جانت به دست موجها غلتان شود
ای تو از اندیشه و پندار نیکو کامکار
زندگی دروُسعت محدود وپُرغوغای خویش
نیست تنها محفل آرام و کاخ زرنگار
چرخ گردون بین عنان بگسسته میگردد مدام
گر عنانش را نگیری بر چه داری انتظار
زندگی جاریست جاری شو زِ کوهستان بدشت
تا بر آید از دل خاکت به سالی لاله زار
آسمان جولانگه زاغان اندک مایه نیست
چون عقابی تیز پر از اوج بنگر شاهوار
جبر تاریخ است این آمد شدن در این سرا
گر که هشیاری زمانی تَنگ داری اختیار
کام بر گیری ز جام این چنین گردون سپهر
بَر در ِ پرده سرا گر هوش باشد پرده دار
گر ” نیا “ را سر این هستی یپرسی گویدت
رازها در باده عشقی ست بس نوشین خوشگوار
مانا باشی
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۱ - فی الصفات:
روزه چیست از غیر درگه بستنست
ازوجود و از عدم ره بستنست ..
مراقبت.. care ..
مهناز ، س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:
به تایی بساز
به نظر درست تر می نماید
” تا “ در مقابل ”دو تا “
nabavar در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
تن و جان
nabavar در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
و اما :
آزادگی در شش چیز است:
1 ، اعتدال : نه چندان بخور کز دهانت بر آید ، نه چندان که از ضعف جانت بر آید
2 ، مطالعه ی مفید ، علمی ، رشد دهنده .
3 ، خوب خوابیدن و تن روح را رها کردن از قید ها.
4 ، شاد بودن و در خدمت همه حتا طبیعت بودن .
5 ، بدون ترس و نگرانی با همه مهربانی کردن .
6 ، اعتماد به نفس : به هیچ کس و هیچ چیز اتکا نداشتن جز به خویشتن ،
احسان چهری در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۴ - صفت کردن مرد غماز و نمودن صورت کنیزک مصور در کاغذ و عاشق شدن خلیفهٔ مصر بر آن صورت و فرستادن خلیفه امیری را با سپاه گران بدر موصل و قتل و ویرانی بسیار کردن بهر این غرض:
دفتر ششم هم هست؟
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۴:
ما نهانیم و تو هویدایی..
اولدوز در ۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰: