گنجور

حاشیه‌ها

محمد ییلاق بیگی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

استاد محمدرصا لطفی نیز در پایان بداهه نوازیشان این عزل را اجرا نموده اند که شنیدنی است.

محمد ییلاق بیگی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

درود بی کران
در مورد مصرع بدین درگاه..‌
برای میرانند سه معنی به ذهن من متبادر میشود
خواندن و راندن
خواندن به درگاه و میراندن حاکی از مردن و بازگشت به درگاه خداوندی
میرانند امیرانند
میخواستم نطر استادان را هم بدانم
ونیز در مورد چو منصور از مراد انان که بر دارند
میتواند اشاره به پرده برداشتن از مراد و حقیقت باشد
و اشاره به بانگ انالحق ایشان داشته باشد؟

محمد در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:

معنی دقیق بیت اول چیست؟

نادر.. در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴:

درود رضای عزیز
سخن از ارادت به حسن و حسین نیست!
سخن از عاشق بودنشان است و بازگشت جمع عشاق به "او"
و اگر عاشقان را ارادتی است، به اوست...

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۹:

3323

علی۹۹ در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

جناب کیخا
با احترام
لطفا اگر امکان هست درباره ریشه کلمه ’تماشا’
توضیحی عنایت بفرمایید
ممنونم

عبدالرزاق اختری در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ( رمل مثمن محذوف )

عبدالرزاق اختری در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ( رمل مثمن محذوف )

عدالرزاق اختری در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:

وزن این غزل به اشتباه فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن گفته شده در حالیکه وزن آن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ( مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف ) است .

رضا در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰:

کِلک مُشکیـن تو روزی که ز مـا یـاد کـنـد
بــبــرد اجــر دو صـد بـنــده کـه آزاد کـنــد
بعضی ازشارحان براین باورندوگفته‌اند که حافظ این غزل را وقتی سروده است که سلطان احمد ایلکانی(ایلخانی) دربغدادحکومت می کرده است. امّا باتوّجه به اینکه هیچ سندِ تاریخی دراین مورد دردسترس نیست ومهمّترازهمه هیچ اسمی ازاو بُرده نشده،این باورچیزی جزحدس وگمان نیست. بنابراین بهترآن است که ازاظهارنظر دراین مورد خود داری کرده وتنهابه معنا ومفاهیم غزل بپردازیم وازنکته های حکمت آمیزسخنان خواجه فیض ببریم.
کِلک : نی وقلم
مُشکین : هم به فتحه خوانده می شود هم به ضمّه، به معنی ِ مُشک آلود، خطّاطان مرکبّ را با مشک و گلاب می آمیزندتاهم هنگام ِ نوشتن، هم وقتی که پاکتِ نامه باز می شود بوی مشک و گلاب در هوا پراکنده شود.
اَجر : دست مُزد ،فیض، پاداش ، ثواب
بنده : برده ، غلام زرخرید
معنی بیت :خطاب به معشوق است، معشوقی زمینی صرفنظرازاینکه مخاطب شاه شجاع یاسلطان احمدایلخانی ویاهرکس دیگراست.
آن روزی که به قصدِبنده نوازی وجویای ِ حال ِ عاشق خود، قلم ِ عطرسای ِ تو شروع به نگاشتن ِ نامه‌ای خوش بو به ما کند،کارخیر وخداپسندانه ای انجام داده که پاداش ِ آن بیشترازآزاد کردن دویست غلام وبَرده را خواهد برد.
حافظ رندانه وبازبانی شیرین سعی دارد مخاطب رابه نوشتن ِ نامه واحوالپرسی ترغیب نماید. اوهمچنین به ماطرز سخنوری یادمی دهد. درخواستی محترمانه، ادیبانه وبسیارحافظانه، از یک دوست برای پیشقدم شدن درجویای احوال وپُرسش ِ حال دوستارانش. قطعاً آدمی ازهرکسی بااین شیوه وبااین ادب واحتراماتِ عاشقانه،هرچیزی طلب کند به مُرادش می رسد. حافظ دربیانِ عواطف واحساساتِ درونی،نظیرندارد.
آن غالیه خط گرسویِ ما نامه نوشتی
گردون ورق ِ هستی ما درننوشتی
قـاصـد مـنـزل سلمیٰ کـه سلامت بـادش
چه شود گر به سلامی دل ما شـاد کـنـد
قاصد :پیک و پیام آور ، پیام رسان
سلمیٰ : از معشوقان ِ ادبیّاتِ عرب است.همانندِ لیلی ،شیرین،زُهره وغیره"سلمی" دراشعارحافظ استعاره از معشوق است.
موسیقی ِ دلنشین این بیت، به یادماندنی ولذت بخش است،معشوق گرچه درنظرگاهِ حافظ جایگاهِ ویژه ای دارد، پیام رسان وپیکی که ازطرفِ اومی آید نیزعزیز وگرامیست واین نشان از بزرگ منشی، صعه ی صدر وادبیّاتِ منحصربفردِ حافظ است که به قلم وقاصدِ معشوق نیز جایگاهِ خاصّی می بخشد.
معنی بیت :
اگر پیام آورِ معشوق که آرزوی سلامتی اورادارم با سلامی از جانبِ دوست ما را خوشحال کند چه می شود؟
البته حافظ "سلامت بادش"رابگونه ای حرفه ای بکاربُرده که هم شامل ِ حال ِ معشوق وهم شامل حالِ پیک می شود.
مَرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغام دوست
تاکنم جان ازسرِرغبت فدای نام دوست.
امتحان کن که بسی گنج ِ مُرادت بـدهـنـد
گـر خـرابـی چـو مـرا لـطـف تـو آبـاد کـنــد
گنج ِ مُراد : مُراد به گنج تشبیه شده است. مُراد : کامروایی،به مقصود وآرزورسیدن
خراب : کنایه ازپریشان خاطری،حال بد واندوه وافسردگی دردوره ی هجران
حافظ درانتخابِ واژه ها،درادبیّات ما یکّه تاز وبی ماننداست ووسواسِ زیادی به خرج می دهد تا ضمن آنکه موسیقی فرح بخشی ازخوانش ِ شعرتولید گردد،ظاهر وباطن ِ کلمات نیز با یکدیگرخویشاوندی، ایهام ِتناسب ویا تضاد داشته باشد. دراین بیت چنانکه ملاحظه می شود، واژه های گنج،خرابی، آبادی، مُراد آرایه های تناسب وتضاد را که به شعر زیبایی ِ خاصی می بخشندخَلق کرده اند.
معنی بیت : خطاب به معشوق آزمایش کن و ببین که ؛ اگر لطف و مهربانی تو از پا افتاده‌ای چون من را شاد کند و به سامان برساند به مقصود و آرزوی خویش می رسی .
یـا‌رب انـدر دل آن خـسـرو شـیـریـن انداز
کـه بـه رحمت گذری بـر سر فرهـاد کـنــد
دراین بیت نیزحضرت حافظ،قصدداشته معشوق را با واژه ی "شیرین" وخودش را با واژه ی فرهاد مطرح کند لیکن تنها به این انتخابِ زیبا بسنده نکرده، وسواس ِ انتخابِ بهترین واژه ها دوباره گریبانش راگرفته، حیفش آمده دریک بیت "شیرین وفرهاد" باشد امّاخسرو حضورنداشته باشد! امّا دراین موضوع که حافظ می خواهدبیان کند خسروکه جایگاهی ندارد پس چکاربایدکرد؟ حافظ دست به ترفندی دیگرزده وباهنرمندی خسرو رانیزدر کنارشیرین نشانده است. واز واژه ی "خسروشیرین" معنی معشوقِ خوش حرکات راگرفته است. چون معشوق دراینجاپادشاه است "خسروِ شیرین" واژه ی مناسب وشاعرانه ایست. ضمن آنکه "خسروپرویز" همانگونه که در داستانِ شیرین وفرهاد به حاشیه رانده شده، دراینجانیز شیرین وفرهادبرجسته وپُررنگ شده وخسرومثل همیشه درپس زمینه وکمرنگ حضورپیداکرده است. بدینوسیله بین خسرو ، شیرین ، فرهاد ایهام تناسب برقرار کرده و اشاره ای گذرا به داستان شیرین وفرهاد نموده است.
معنی بیت : خداوندا دل ِ آن محبوبِ شیرین حرکات را ازحال وروز من آگاه کن وبراو الهام فرمای تا باعطوفت و مهربانی به عاشق ِ خودسر بزند.
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهارای دوستان جان من وجان شما
شاه را بـه بـُوَد از طاعتِ صد ساله و زهـد
قـدر یک‌ساعتـه عمـری که در او داد کـنـد
اَندرزی حکیمانه برای پادشاهی که مخاطب حافظ است. حافظ درهرغزلی که برای شاهان سروده، نکته های بسیارخردمندانه،اندیشه زا وراهبردی راگوشزد می کرد. خدمتی مفید و باارزش به جامعه وتحریک وتشویق ِ سلطان یا شاه به انجام اموری مهمّ مثل ِ اعطای آزادی، عدالت ودادگستری ومردم داری .
حافظ طریق پند واندرز دادن به پادشاهان را همچون روانکاوی مُتبحّر می دانست وبگونه ای به طرح ِ پند می پرداخت که مخاطب ازدل وجان پذیرفته وبا میل ورغبت نسبت به انجام آن اقدام کند.
معنی بیت :
یک ساعت دادگستری، ایجادعدالت واحقاق ِ حق مظلومین، برای پادشاه که شخص اوّل یک جامعه هست، بهتراز صد سال زُهد وعبادت است.
حافظ دراینجا ضمن ِ توصیه وتشویق ِ شاه به انجام کارهای خیروگرهگشایی، اَرزش خدمت به خَلق را دربرابر ارزش ِ زُهد وعبادتی که هیچ گِرهی ازمشکلاتِ مردم راوانکند نمایان ساخته وتوجّه ِکارگزاران حکومتی رانیزبه این نکته جلب کرده است.
چوغنچه گرچه فروبستگیست کارجهان
توهمچوبادبهاری گِره گشا می باش
حالـیـا عـشـوه‌ی نـاز تـو ز بـنـیـادم بُرد
تـا دگـر‌بـاره حـکـیـمـانـه چـه بـنـیـاد کـنــد
عشوه : کرشمه ، غمزه ،حرکاتِ دلبرانه ی چشم و ابرو
"دگرباره" به نوعی عشوه وناز بنیادبرافکن ِ یار رانیز رنگِ حکیمانه می زند. یعنی آن ازروی حکمت بود گرچه بنیادم را ویران ساخت ولی هرچه توفرمایی عین ِ حکمت است.
حکیمانه : از روی حکمت ، عاقلانه بنیاد کند : پایه گذاری کند، بنابنهد ، آغاز کند.
معنی بیت : تااینجای کار که کرشمه ها‌ی تو، نازوکِبروغرورتو، بی توجّهی های تو بنیادم راویران ساخته است تا ببینیم بار دیگر حرکاتِ دلبرانه ی تو که همگی از روی حکمت وخردمندی وحق است، چه کارهای حکمت آمیز دیگری طرح ریزی وبنا می نهند.
دردایره قسمت ما نقطه ی تسلمیم
لطف آنچه تواندیشی، حُکم آنکه توفرمایی
در زبان فارسی نظیر غزل های حافظ که جامع بین اشعار عاشقانه و افکار عارفانه باگرایش ِ آزاداندیشی وجودندارد.
چنانکه ملاحظه می شود غزلی که به ظاهر درمَدح پادشاهی سروده شده،سرشارازنکاتِ حکمی،پند واندرزخردمندانه وای بسا مضامین ِ پُرشورعاشقانه است. به همین سبب است که حافظ یکی از بزرگترین شاعران جهان شمرده می شود و از حیث نظم در لطف ترکیب و تلفیق و بی نیازی در فکر و استقلال در اندیشه به منتهای اوج شاعری رسیده است. دیوان اشعار وی را باید راس کتابهای فارسی دانست. جادارد نظرپرفسور ادوارد براون پیرامون تحقیقات اروپائیان درباره ی حافظ را بشنویم ولذت ببریم. وی حافظ را به طرزی روشن و جالب با معاصر بزرگ وی، "دانت" شاعر ایتالیا، مقایسه نموده و پس از بحثی دقیق پیرامونِ اشعار وی چنین گفته است: "دیوانِ حافظ از هرکلام وکتاب ِدیگران برتراست" و درادامه می نویسد: اشعارحافظ کلامیست انتقادی و نغز، و دارای معانی ِ عمیق و پر مغز......
گوهر پـاک تـو از مدحت ما مستغنی‌ست
فکـر مشّـاطـه چه بـا حسن خدا‌داد کـنــد
مدحت : ستایش
مستغنی : بی نیاز
مشّاطه :کسی که نیک شانه زند وشانه زنی حرفه ی اوباشد، آرایشگر
فکر ِمشّاطه : اندیشه وطبع شاعر درمدیحه سرایی به آرایشگرتشبیه شده است. ازآن جهت که شاعر فضایلِ اخلاقیِ ممدوح را بامضامین زیبا نظم می بخشد وباعباراتِ موزون بیان می کند شبیه ِ شانه ایست که موهای پریشان را نظم می بخشد.
حُسنِ خداداد : زیبائی بدون دستکاری و آرایش، طبیعی و غیر اکتسابی
معنی بیت : جمال پاکِ وپندارپاک ورفتارهای نیکو وفضایل اخلاقی تو، به تعریف وتمجیدِ ما نیازی ندارد. مدح مانیست که تورابرجسته ومعرفی می نماید. توحُسن خدادادی داری واز آرایشگر ومدّاح بی نیازی.
انتخاب های حافظ درهمه ی زمینه ها همه بهترینند. او به هیچ چیزمصنوعی وساختگی دل نمی بندد وبه ویژه به "حُسن خدادادی" اهمیّتِ فراوانی می دهد. در جای دیگر می فرماید:
زعشقِ ناتمام ما جمال یارمستغنیست
به آب ورنگ وخال وخط چه حاجت روی زیبا
ره نـبـردیم بـه مـقـصـود خود انـدر شیــراز
خـرّم آن روز کـه حـافـــظ ره بـغـداد کـنـد
حافظ آدمی پُررمزورازودرعین حال آدم ساده وبی آلایش است. اودائماً درتضاد وتغییراست. گویی که چیزیش هست ونمی تواند هیچ جا آرام بگیرد. زمانی "خوشاشیراز ووضع بی مثالش" سرمی دهد وزمانی دیگرقصدِ خروج ازشیراز کرده وراهِ بغداد درپیش می گیرد. اوانسانی واقع گراست. همانندِ همه ی ما گاه به هدفهای خودنزدیک شده وبه آوازبلند ابرازخوشبختی می کند وگاه دچاریاس وناامیدی شده وبه سببِ فشارمشکلات عدیده ی زندگی، بی هیچ هراسی به بیان ِناکامی ها ونامرادیها می پردازد.
معنی بیت :
در شیراز به آرزوها واهدافِ خویش نرسیدیم ، ای خوش آن روزی که راه بغداد را در پیش بگیریم،کسی چه می داند شاید آنجا به آرزوهای خود برسیم.
سخندانی وخوشخوانی نمی ورزند درشیراز
بیاحافظ که تاخودرابه مُلکی دیگراندازیم

نادر.. در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:

دیوانه کنم خود را تا هرزه نیندیشم..
چون عقل ندارم من پیش آ که تویی عقلم...

نادر.. در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

گفتم به نگار من کز جور مرا مشکن،
گفتا به صدف مانی کو دُر به شکم دارد..

نادر.. در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱:

این عشق همی‌گوید کان کس که مرا جوید
شرطیست که همچون زر در کوره قدم دارد...

حمیدرضا رسولی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶ - داغ لاله:

الحق و الانصاف مرزهای احساس در این غزل در هم پیموده شده و استاد ملک سخن, حضرت شهریار مکتشف بزرگ سرزمینهای دوردست احساس هستند.اینهمه رقت قلب و باریکی اندیشه چطور یکجا جمع شده, الله اعلم.
غزل بی‌نظیر است و دل نازک پسندان را طرفه‌ای از عالم عاشقی.
درود بیکران بر عاشقان باد!

سجاد نوروزی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:

خیلی جالبه دقیقا تعبیر حال من هست تعبیر این غزل از حافظ که فال من بود.
فردا 20 مهر 96 سالروز روز حافظ این شاعر نامی هست برای رحمت خداوندی اش یک فاتحه بخوانید.

لیلا عطایی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۹ - حکایت در معنی ثمرات نکوکاری در آخرت:

با سلام.
من فکر میکنم بیت درست این باشد:
هر آنکس که بر دزد رحمت کناد
به بازوی خود کاروان می زناد
کناد به فتح ک خوانده می شود.

... در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:

لوتوس عزیز
دقیقا از نظر عرفان یا از نظر فلسفه؟ کدوم یکی معتقدن که عقل عاشق میشه؟

محسن صمدی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۳:

ارتقاد یعنی چه؟

محسن صمدی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۳:

ارتقاد یعنی چه؟

مهدی کاظمی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید:

نار شهوت می‌نیارامد به آب
زانک دارد طبع دوزخ در عذاب

۱
۳۳۰۰
۳۳۰۱
۳۳۰۲
۳۳۰۳
۳۳۰۴
۵۶۶۵