بی سواد در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۴:
و هم " آن کسی که تو اورا تحویلش گرفته ای "
بی سواد در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۴:
جناب وفایی
بفرمایید " اورا آدم حسابش کرده ای " چگونه جمله ایست ؟؟
شما که میتوانید " معنی اش کنید "
با سپاس
محمد علی آدم پیرا در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:
به تمنای تو در آتش محنت چو خلیل
به نظرم مناسب تر است تا نظر دوستان؟؟؟
وفایی در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۴:
حدیث خانم
پر از غلط نبود . فقط یک غلط داشت :
دارد خوبی و کشی بی شمار
روی کسی کش بکس اشمرده ای
" بکس اشمرده ای " یعنی او را ارج و قربی نهاده ای و جزو خیل ناکسان به شمارش نیاورده ای . به اصطلاح عامیانه اش می شود : او را آدم حسابش کرده ای . مثل اینکه می گویند فلانی برای خودش کسی است یعنی عددی است .
معنی بیت :
خوبی و دلربایی بی شمار و بسیار دارد
چهرهء آن کسی که تو او را تحویلش گرفته ای و به کسی حسابش کرده ای و نظر لطفی به او داشته ای .
بقیهء غزل را با دیوان شمس تطبیق دادم . هیچ غلط دیگری نداشت . تک تک بیت ها را هم خواندم . تمام ابیات معنی شفاف و درستی دارند . اگر به نظر شما پر از غلط آمده دلیلش این است که شعر را نفهمیده اید . بگویید کدام بیت به نظرتان غلط می آید ، من معنی اش می کنم .
khayatikamal@ در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷۲:
طاعاتت ان قبول
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 5713
پاینده باشید و در پناه حق نگهدار
حاجی سیسی در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
محمد عزیز! متن پرباری گذاشتید؛ ولی با برخی مطالب شما همراه نیستم؛ آنجا که میگویی: «دربیت اول :دیدن و نحوه مشاهده عرفا با مردم عادی فرق داشته و انان به گونه ای دیگر می بینند آسمان شب با ستارگانش را حافظ سبز میبیند »
اگر سخن این هست که شعر حافظ ظاهر و باطن دارد؛ در این سخن غباری نیست.
اگر سخن آن است که ظاهر آن صدف؛ و باطنش مروارید؛ در این نکته هم غباری نیست.
و اگر سخن آن است که می توان - و باید - از ظاهر آن به باطنش رسید؛ این دقیقه هم بی غبار است.
ولی اگر مقصود آن است که صدف را دور اندازیم و معنا را با صورت در آمیزیم؛ به طوری که اصلا معنای ظاهری و تصویر و خیال شگرف به کاررفته در شعر را دور اندازیم و بگوییم نباید به آن کار داشت؛ بلکه آسمان معنوی مراد است؛ یا معنای ظاهر را در قبال باطن گرفته و بگوییم دو معنی ظاهر و باطن دارد؛ من از این سخن فاصله خواهم گرفت.
این به معنی معنای ظاهری و باطنی داشتن نیست؛ بلکه در هم کوبیدن معنای ظاهری است.
با حفظ ظاهر باید ره به باطن برد؛ نه با دست برداشتن از آن.
ظاهر راه باطن است و با خراب کردن راه، عبور به باطن میسور نخواهد بود.
همچنانکه معنای ظاهری در مقابل معنای باطنی نیست. بلکه در طول هم هستند. یعنی معنی واحد است که آن واحد، ظاهر و باطن دارد به طوری که وحدت آن معنا همچنان محفوظ است.
البته اینکه به آسمان آبی اطلاق سبز شده سخن دیگری است که سخنها و توجیهات در پیرامون دارد.
سیاووش در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۹:
فراموش کردم که قید کنم، خواننده ی اصلی آلبوم (گِردایه) سرمستی آقای علیرضا قربانی هستند.
سیاووش در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۹:
این شعر در آلبوم سرمستی باهمراهی آقایان قمصری و پورناظری و دُرصاف حَمدانی به اجرا درآمده است
افسرده در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:
درود براساتید وادیبان گرامی . نکات بسیار زیبایی درخصوص این غزل مرقوم فرمودید . اما دوستان یک نکته را توجه نکردند . همانگونه که میدانید حافظ بی دلیل واز روی زیبایی کلامی.را در شعرخود استفاده نمیکرده الا اینکه مقصودخاصی داشته . در بیت اول این غزل نیز باید دانست که مقصود حافظ از کاربرد ترکیب ترک فلک چه بوده این ترکیب ترکیبی نیست که خواجه بی دلیل اورده باشد .
در متون کهن ترک فلک به مفهوم سیاره مریخ و ترک کیان به مفهوم سیاره زهره کاربرد داشته . اما کاربرد ان در این غزل چه بوده .
در علم نجوم امده که هر 15سال یک بار سیاره مریخ زهره مشتری از مواقع دیگر به هلال ماه نزدیک میشوند و حدودا یک ماه در نزدیکی یکدیگر میباشند و کم کم دوباره فاصله انها زیاد میشود . به این اتفاق درعلم نجوم همنشینی گفته میشود . حال با توجه به مفهوم بیت بعید نیست که درهمان سال چنین اتفاقی روی داده است و حافظ نیز از این اتفاق استفاده کرده .
با توجه به این موضوع باید این بیت را اینگونه شرح داد . مریخ چون غارتگران امده تا سفره رمضان را برچیند . و به این ماه مبارک خاتمه دهد .و در مقابل ان , هلال ماه مژده رسیدن فصل شادمانی وگشوده شدن میخانه ها را میدهد .
چنانچه دربیت دوم نیز میفرماید اگرچه حج و روزه ثواب دارد اما ان کسی به ثواب کامل میرسد که قدم در مسیر طریقت نهاده و به شناخت عرفان بپردازد چرا که از روزه وحج چیزی حاصل نخواهد شد الا اینکه در ان عمل شناخت باشد .
امیدوارم که جسارت بنده را عفو بفرمایید .
موید باشید
احسان در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:
با خوندن این شعر ناخودآگاه یاد این شعر زیبا افتادم،
"اگر برجای من غیری گزیند دوست،حاکم اوست
حرامم باد اگر من،جان بجای دوست بگزینم"
نادر.. در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست...
نادر.. در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست..
nabavar در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:
درود به نا آشنا و پیام خردمند و ممنون ازروفیا بانو
ریشه ی خرافات و تعصب را زدید . آن شعر هم رنگ و بوی اشعار لیام عزیز را داشت
حسین در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۰:
مهدی سلطانی در آهنگ دلا چونی همین شعر رو خونده
رامش در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:
توضیحات جالبی خوندم.
متشکرم.
فقط ای کاش از حجم تعارفات فی مابین چه له و چه علیه، کاسته بشه.
به نظر می یاد این تعارفات شده آفت زبان و ادبیات و افکار و اندیشه.
تعارفات نه تنها انرژی اندیشه و سخن رو میگیره بلکه مفهوم و مباحثه رو به حاشیه میبره و گاهی حاشیه به متن تبدیل میشه در حالیکه بهتره گاهی به لحاظ ارزش بحث و مفاهیم، مراقبت کنیم تا هیچ حاشیه ای نه ایجاد و نه حتی به متن نزدیک.
متشکرم و عذرخواه.
آرمان تولایی در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
در ادامه توضیحاتم باید اصافه کنم؛
اولا خیام در بیت:
اجرام که ساکنان این ایوان اند / اسباب تردد خردمندان اند
به نحوی با استفاده از مفهوم زیرمجموعه به پیچیدگی این جهان اشاره کرده است؛ اجرام آسمانی از طرفی خود جزئی از جهان هستی می باشند و از طرف دیگر وسیله به وجود آمدن حیات (آمدن و رفتن) هستند.
دوما خیام در بیت:
هان تا سرچشمه خرد گم نکنی/ کانان که مدبرند سرگردانند
با توجه به توضیحات بیت اول به این حقیقت اشاره کرده که انسان چون خود زیر مجموعه ای از جهان هستی می باشد و سیستم تفکر او در چرخه حیات تکامل پیدا کرده است هرگز قادر نخواهد بود به شناختی کامل از جهان هستی دست یابد.
آرمان تولایی در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
به نظر من با توجه به جهان بینی خیام این شعر به این صورت می باشد:
اجرام آسمانی که در جهان وجود دارند
از نظر خردمندان وسیله ای برای آمدن و رفتن (چرخه زندگی) هستند.(از نظر خردمندان علت به وجود آمدن حیات عوامل طبیعی می باشد)
هان تا سرچشمه خرد گم نکنی (طعنه به عقل بشری چه مذهبی و چه علمی و غیر مذهبی)
انانی که مدبر هستند و برای مردم عادی تئوری می دهند (چه مذهبی و چه علمی) خودشان نیز حیران و سرگردان هستند.
علی سهرابی در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳:
یک. بهتر است با تفسیر من در آوردی ارایه ندهیم. تفاسیری که آقای ایمان ارایه داده مشخص است یا خیام را نمی شناسند یا شراب ناب را. از این گذشته، این رباعی یک صورت دیگر نیز دارد که گویا درست تر است، و من آن را از ویرایش یوگنی برتلس نقل می کنم.
زان کوزه می که نیست در وی ضرری
می نوش یکی قدح، به من ده دگری
زان پیش که روزگار در رهگذری
خاک من و تو کوزه کند کوزه گری
شیرین در ۸ سال قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:
با عرض سلام و ادب و احترام حضور سروران و نازنیان ادب دوست.
هنگام خواندن یادداشتها، متوجه شدم که برخی از دوستان، با جد و جهد فراوان به دنبال قافیه میگردند، آن هم در شعر مولانا. حیفم آمد که پاسخ خود مولانا را در اینجا ننگارم. قضاوت، با سروارن گرانقدرم:
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا
ای خمشی مغز منی پردهی آن نغز منی
کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا
بر ده ویران نبود عشر زمین کوچ و قلان
مست و خرابم مطلب در سخنم نقد و خطا
حسن علامی در ۸ سال قبل، سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۷ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح محمد شاه غازی رحمهالله فرماید: